مسئله شکاف نسل ها یا تضاد نظام ارزشی نسل جدید و قدیم در همه جوامع وجود دارد تفاوت موجود تنها در عمق این فاجعه است؛ شکاف میان نسل ها پدیده ای کم و بیش طبیعی است.
مشکل گروه سالمند در طبقه متوسط که مشکل اقتصادی خاصی ندارند در واقع مشارکت نداشتن در مسایل اجتماعی است این گروه کنار گذاشته شدن از روند اصلی زندگی را بزرگترین مشکل خود می دانند.
جمعیت سالمندان جهان تا ۲۵ سال آینده به یک میلیارد نفر خواهد رسید و تا ۵۰ سال آینده سالمندان دو میلیارد از جمعیت کره خاکی را خواهند داشت یعنی ۲۳ درصد جمعیت جهان را سالمندان تشکیل می دهند.
در کشور ما جمعیت سالمند تا ۱۰ سال آینده دو برابر می شود و تا سال ۱۳۸۸ یعنی تا پنج سال دیگر ما در کشورمان پنج میلیون و ۷۰۰ هزار سالمند خواهیم داشت.
جوانان سعی کنند درباره حرف های سالمندان قضاوت شتابزده نکنند، چرا که قضاوت شتابزده سبب می شود نکات مثبتی را که در حرف های سالمندان است نادیده بگیریم. حتی اگر این نکات در رفتار و گفتار سالمندان چشمگیر باشد.
اما برای جمعیت چهار میلیونی سالمندان کشورمان تنها یک پزشک متخصص طب سالمندان وجود دارد در حالی که به هفت هزار و ۵۰۰ پزشک در این زمینه نیاز داریم.
«وقتی مادربزرگ مرد، دلش سوخت از آن همه اصراری که هربار هنگام خداحافظی با پیرزن در گوشش می ماند. مادربزرگ تا پشت در همراهی اش می کرد و هزار بار برایش آرزوی موفقیت می کرد و اصرار می کرد که بیشتر به دیدنش برود. از وقتی پدربزرگ مرده بود او سال ها در تنهایی ماند و هر روز چشمش به در خیره می ماند تا یکی از نوه هایش را ببیند. درس خواندن و سرکار رفتن و این همه مشغله به هیچ کس فرصت نمی داد تا بیشتر به دیدن مادربزرگ برود. حالا در مراسم خاکسپاری خودش را سرزنش می کرد و فکر می کرد چقدر خوب بود بیشتر به دیدن پیرزن می رفت. اما روز بعد، باز هم مشغله کار، درس، زندگی، ترافیک و مشکلات روزمره« حالا یک سالی می شود که سرخاک مادربزرگ هم نرفته است».
دکتر فروغان که در زمینه روان شناسی سالمندان تحقیقات زیادی انجام داده، معتقد است که مشکلات خاص گروه سالمندان بیشتر به مسایل اجتماعی برمی گردد.
او می گوید: مشکلات گروه سالمند در طبقه متوسط که مشکل اقتصادی خاصی ندارند در واقع مشارکت نداشتن در مسایل اجتماعی است، این گروه کنار گذاشته شدن از روند اصلی زندگی را بزرگترین مشکل خود می دانند.
گروه سالمندان طبقه متوسط مایلند باشگاه هایی در اختیار داشته و در زمینه های اجتماعی مشارکت داشته باشند. به نظر می رسد آنها با اشتیاق هرچه تمامتر مایلند جامعه در زمینه های اجتماعی و اقتصادی از تجربه هایشان بهره مند شود. وقتی این اتفاق در جامعه نمی افتد احساس پوچی و بطالت بر زندگیشان سایه می افکند و هر روز مشکل خود را پیچیده تر احساس می کنند. راه های حل این مشکلات از نظر سالمندان به گره های کوری منتهی می شود که گشودنی نیست.
سالمندان امروزی معمولاً کسانی هستند که دوران بازنشستگی شان را سپری می کنند. این گروه می گویند با فرا رسیدن دوران بازنشستگی نقش اجتماعی آنها کمرنگ می شود؛ همزمان با به وجود آمدن این مشکل، توان مالی آنها نیز کم می شود. نقش خانواده
دکتر کیهان نیا با تأیید این که بافت سنتی سبب می شود گاهی پدربزرگ ها و مادربزرگ ها نزد خانواده ها زندگی کنند، می گوید: «این نوع زندگی سبب می شود اختلاف سلیقه میان نوجوانان و جوانان در نقش نوه با پدربزرگ ها و مادربزرگ ها بیشتر شود، به عنوان مثال سالمندان نیازمند آرامش هستند در حالی که نوجوانان برای تخلیه انرژی درونی شان به کارهای پرسر و صدا روی می آورند، در بیشتر موارد ما اختلاف شدید میان این دو گروه را به دلیل بلند بودن صدای موسیقی شاهد هستیم. دومین مشکلی که میان گروه سالمندان با کوچکترها خودنمایی می کند نصیحت های بیش از اندازه ای است که از سوی سالمند سرازیر می شود. سالمندان به تصور این که صاحب تجربه زیادی هستند کوچکتر را به روش مستقیم نصیحت می کنند و این نصیحت ها طی روزها تکرار می شود همین ماجرا سبب می شود تا کوچکترها آزرده خاطر و عصبانی شوند. نکته جالب در این میان پرحرفی سالمندان به وقت نصیحت است این پرگویی بی اثری نصیحت ها را تشدید می کند.
در این موارد معمولاً کوچکترها به احترام سالمندان سکوت می کنند. دکتر کیهان نیا معتقد است که سالمندان در این باره باید از روش های بهتری برای راهنمایی کردن فرزندان خود بهره گیرند، روش های غیرمستقیمی که بیشترین تأثیر مثبت را همراه خواهند داشت.
اما دکتر فروغان خانواده های ایرانی را از بهترین نوع خانواده ها در ارتباط با پذیرش سالمندان می داند. دکتر فروغان می گوید: «خیلی راحت می توان همه تقصیرها را به گردن خانواده انداخت خانواده به عنوان نزدیک ترین نهاد به سالمند می تواند هدف سرزنش ها و کوتاهی ها قرار بگیرد، کوتاهی هایی که بیشتر به گردن ساز و کارهای اجتماعی است نه خانواده.
در بهبود شرایط ویژه سالمندان، خانواده های ایرانی نقش مثبتی دارند. در واقع خانواده ها در ایران نقش حمایت گر را برای سالمندانشان بازی می کنند و همواره سعی دارند در زمینه حمایتی نقش خود را به خوبی ایفا کنند.
خوشبختانه در کشور ما پدر و مادرها ـ سالمند ـ ارج و قرب خاصی دارند. می توان گفت که خانواده ها در ایران سعی دارند کاستی های اجتماعی را نیز برای سالمندان پر کنند به این معنا که خانواده با تمام توان سعی دارد با اهمیت دادن به سالمند، کمبودهایی را که جامعه برای این گروه پدید می آورد جبران کند. هر چند گرفتاری های امروزی فرزندان در خانواده سبب می شود که آنگونه که مایلند نتوانند رسیدگی لازم را به پدر و مادرشان انجام دهند.»
اما توصیه این روان شناس به جوانان این است که سعی کنند درباره حرف های سالمندان قضاوت شتابزده نکنند، چرا که قضاوت شتابزده سبب می شود نکات مثبتی را که در حرف های سالمندان است نادیده بگیریم. حتی اگر این نکات در رفتار و گفتار سالمندان چشمگیر باشد. خودباوری
گاهی پیش آمده با سالمندانی رو به رو شویم که کارهایی بیش از توانشان را انتخاب می کنند، زنان سالمندی که مسئولیت نگهداری از نوه هایشان را می پذیرند در حالی که توان جسمی این کار را ندارند یا بسیاری از مردان بازنشسته انجام کارهایی را برعهده می گیرند که عملاً با نتایج منفی رو به رو می شوند؛ به هرحال گروه سالمندان معمولاً از چند و چون توانایی شان آگاهی کافی ندارند.
دکتر فروغان در این باره می گوید: هر انسانی سه بُعد دارد: بعد فیزیکی، بعد روانی و بعد اجتماعی. سرعت پیرشدن در این ابعاد همسان نیست گاهی ممکن است فردی از لحاظ فیزیکی پیر شده باشد در حالی که از نظر روحی، روانی هنوز به آستانه پیری نرسیده است.
الزاماً ممکن است این سه راستا همگام حرکت نکرده باشد. بسیاری از سالمندان هرچند از لحاظ جسمی پیر شده و فعالیت جسمی شان محدود شده است اما از روحیه خوبی برخوردارند. ناهماهنگی پیرشدن میان سه بعد انسانی سبب می شود تا به ویژه سالمندان مشکلات ویژه ای داشته باشند. مثلاً بسیاری از مردان سالمند با نا آگاهی از شرایط جسمی شان مسئولیت های سنگینی را به عهده بگیرند. در این موارد ناتوانی جسمی یکی از مهمترین دلایلی است که عدم موفقیت را در پی دارد. این عدم موفقیت استرس های شدیدی را در سالمندان به وجود می آورد و اعتماد به نفس سالمند را به میزان زیادی کاهش می دهد.
در واقع محدودیت های جسمی که سالمندان دارند میزان موفقیت آنها را در انجام برخی کارها کم می کند.
اما دکتر کیهان نیا تنها راه کنارآمدن با مشکلات را برای سالمندان به سازش با شرایط پیش آمده منتهی می داند. وی به سالمندان توصیه می کند: «اگر ناچارید با فرزندان خود زندگی کنید بهتر است آتش بس بدهید و بیش از حد اعمال سلیقه نکنید.»
او ادامه می دهد اگر پدربزرگ ها و مادربزرگ ها بتوانند نقش سنگ صبور را برای جوانان و به ویژه نوه هایشان بازی کنند مهم ترین نقش را داشته اند. در این موارد نوجوانان هنگامی که به مشکلی برخورد می کنند می توانند با حرف زدن و مشورت کردن با پدربزرگ یا مادربزرگ به راه حلی برای مشکلاتشان دست پیدا کنند.
فاصله ای عمیق
در دنیایی که ما هستیم درک کردن سالمندان کار سختی است حتی کار ناممکنی به نظر می رسد. سرعت انتقال اطلاعات آنقدر سریع است که ما ناچاریم لحظه هایمان را برای دستیابی به آخرین خبرها سپری کنیم. از سوی دیگر با بزرگ شدن شهرها فاصله ما از سرزمین پدری و مادریمان روز به روز بیشتر می شود. ما به حاشیه شهر پناه می بریم و پدربزرگ و مادربزرگ در همان محله های قدیمی باقی می مانند، فاصله بین دنیای ما تا دنیای آنها به اندازه فاصله ای است که اینترنت امروز با جارچی سال ها پیش دارد.
فردین علیخواه دانشجوی دکترای جامعه شناسی می گوید: «مسئله شکاف نسل ها و تضاد نظام ارزشی نسل جدید و قدیم در همه جوامع وجود دارد. تفاوت موجود تنها در عمق این شکاف است. در واقع در طول تاریخ هر نسل با نسل پیشین خود تفاوت های اساسی دارد. شکاف میان نسل ها پدیده ای کم و بیش طبیعی است. آگاهی از میزان این شکاف ها سبب می شود تا راههایی برای مقابله با آن یا کنارآمدن این واقعیت پیدا کرد. گاهی ما حتی شکاف را در میان افراد یک نسل هم خواهیم دید.»
علیخواه درباره دلایل شکاف نسل ها می گوید: «به هرحال نسل جوان تر ویژگی های شخصیتی تثبیت شده ای ندارد. به بیان بهتر این نسل برای پذیرش تغییرات آمادگی بیشتری دارد و میزان ریسک پذیری اش بیشتر است در حالی که نسل قبلی محافظه کارتر است و خصوصیات اخلاقی و رفتاری اش کاملاً تثبیت شده و نسبت به تغییرات بیمناک است.»
نسل جدید بی پروا خود را در معرض اطلاعات جدید قرار می دهد و به وسایل ارتباط جمعی و حتی گردهمایی های خاص خودشان روی می آورد.
از سوی دیگر جامعه ایران را می توان جامعه ای در حال گذار دانست یعنی جامعه ای دوتکه ای که در این وضع معمولاً نسل جدیدتر طرفدار زاویه های جدید است و زندگی را همراه با شاخص های مدرن می پسندد و نسل مسن تر به زوایای سنتی دل بسته است.
این پژوهشگر مسایل اجتماعی برای حل این مشکل سالمندان را به پذیرش زوایا و ابعاد جدید زندگی نسل جوان ترغیب می کند و از آنها می خواهد که تا آن جا که ممکن است خود را با نظام ارزشی جوانان همراه کنند و از این که فرزندانشان به ارزش های سوای ارزش های پذیرفته شده آنها تن دهند نگران نباشند. هراس از ارزش پذیری جوانان یکی از دلایلی است که سبب عمیق شدن این شکاف می شود و همدلی سالمندان می تواند از وخامت شکاف نسلی کم کند.
او معتقد است سالمندان باید برای کسب مهارت های جدید زندگی آموزش ببینند تا بتوانند همگام با جوانان و البته با اندکی تأخیر آنان را همراهی کنند.
دکتر فروغان معتقد است: در دوره ای که ما هستیم رشد تکنولوژی روند سریعی دارد و همین پیشرفت تکنولوژی سبب شده جوانان امروز نسبت به سالمندان ـ که در واقع جوانان دهه های پیشین بودند ـ اطلاعات و آگاهی های بیشتری داشته باشند. جوان خودش را توانمند احساس می کند و این توانمندی سبب می شود که تجربه چندین ساله سالمندان با بی توجهی رو به رو شود. هر چند در گذشته ای نه چندان دور این تجربه بهای گزافی داشته اما امروز این تجربیات چندان که سالمندان انتظار دارند جایگاه ویژه ای ندارد.
اما دکتر کیهان نیا شکاف نسل ها را امری طبیعی می داند و معتقد است که انتقال سرعت اطلاعات سبب رشد سریع شکاف بین نسلی شده است. او پیدایش رسانه های همگانی و تأثیر این رسانه ها بر شیوه زندگی جوانان را از مهمترین دلایل شکاف نسل ها می داند و معتقد است که جوان عصر اینترنت تفاوت های زیادی با سالمندان دارد.
کیهان نیا می گوید: «نباید از این جوانان انتظار فرمانبرداری و اطاعت بی چون و چرا داشته باشیم، جوان امروزی هرگز «بله قربان گو» نخواهد بود.» او به خانواده ها توصیه می کند ضمن هماهنگ شدن با زندگی مدرن، از فرزندان خود در مدیریت مشارکتی بهره ببرند، مدیریتی که سبب می شود تا فرزندان نظرات خود را بدون ترس و واهمه ابراز کنند و راه حل مشکلاتشان را ارایه دهند.
مینا شهنی