پیامبر(ص) از همه حزب‌اللهی‌تر بود…

پيامبر(ص) از همه حزب‌اللهی‌تر بود...

بعضی خیال می‌کنند آراستگی ظاهر، ضد حزب‌اللهی بودن است و حزب‌اللهی باید شل و ول باشد!‌ درحالی‌که چنین نیست. پیغمبر اکرم(ص) از همه حزب‌اللهی‌های دنیا حزب‌اللهی‌تر بود. روایت دارد که در همان اتاق قدیمی و کهنه و تاریک پیغمبر، یک آینه طبیعی و خم آب نهاده شده بود که «کان یسوی به عمامته و لحیته، اذا اراد ان یخرج الی اصحابه.» هر وقت آن حضرت می‌خواست به نزد دوستان و اصحابش برود، در آینه نگاه می‌کرد؛ به مرتب کردن عمامه‌اش می‌پرداخت و محاسنش را شانه می‌زد.

آراستگی

شانه زدن موی بلند را مستحب برشمرد. فرمود که شانه زدن برای هر نماز ـ‌ مستحب و واجب ـ پاداش دارد.

می‌فرمود: کسی که مو دارد، یا آن را کوتاه کند، یا آن را به خوبی سامان دهد.

افزون بر آراستگی برای همسرانش، برای دوستانش نیز خود را می‌آراست.

بهداشت

می‌فرمود: هر چه‌قدر می‌توانید پاکیزه باشید؛ زیرا یزدان، اسلام را بر پاکیزگی بنیان نهاد و جز انسان‌های پاکیزه، کسی به بهشت نمی‌رود.

رها کردن ظرف‌های نشُسته را ناخوش می‌شمرد.

می‌فرمود: شب‌ها پیش از خواب سر ظرف‌ها را بپوشانید.

می‌فرمود: زباله را شب در خانه نگه ندارید و آن را روز بیرون ببرید که جایگاه شیطان (میکروب) است.

نحوه ی خفتن پیامبر

به‌طور معمول در آغاز شب می‌خفت.

هنگام خفتن، دست راست را زیر گونه راست می‌نهاد.

هرگاه از خواب برمی‌خاست پروردگار را سجده می‌کرد.

نکات غذا خوردن پیامبر (ص)

۱.پیش از خوردن، دستش را می‌شست یا وضو می‌گرفت و می‌فرمود: خجستگی و برکت غذا، در وضوی پیش و پس از خوردن غذاست.

۲.هنگام خوردن، بر چیزی تکیه نمی‌زد و می‌فرمود «تکیه داده غذا نمی‌خورم.»

۳.اگر به هر دلیلی نمی‌خواست غذایی را بخورد، از آن عیب‌جویی نمی‌کرد.

۴.حتی‌الامکان تنها غذا نمی‌خورد و می‌فرمود: برای خوردن دور هم جمع شوید. خجستگی و برکت در این کار است.

۵.خوردن را با نام آفریدگار آغاز می‌کرد و با ستایش او به پایان می‌برد.

۶.هنگام خوردن غذا، از آن قسمت غذا که جلوی خودش بود می‌خورد.

۷.می‌فرمود: ما گروهی هستیم که تا گرسنه نشویم نمی‌خوریم، و چون می‌خوریم (کاملاً) سیر نمی‌شویم.

۸.اگر با دیگران غذا می‌خورد، اول از همه شروع می‌کرد (و برای این‌که دیگران خجالت نکشند) آخرین کسی بود که از خوردن دست می‌کشید.

۹. پیامبر می‌فرمود: دل‌هایتان را با زیاد خوردن و زیاد نوشیدن نمیرانید؛ دل‌ها همانند کشت‌زارانند که هرگاه آب بسیار شود، می‌میرند.

۱۰.دیگران را از نگاه کردن به لقمه دیگران در سر سفره بازمی‌داشت.

۱۱.محبوب‌ترین غذا برایش غذایی بود که افراد بسیاری بر سر سفره بنشینند.

۱۲.غذای داغ نمی‌خورْد و می‌فرمود: بی‌برکت است؛ و آفریدگار آتش به ما نمی‌خوراند؛ پس بگذارید کمی سرد شود.

۱۳.اگر جایی مهمان بود، برای صاحب غذا دعا می‌کرد و دیگران را نیز تشویق می‌فرمود تا سکه سپاس گذاری از دیگران در اجتماع رونق گیرد.

۱۴.پیامبر می‌فرمود هرگاه زنی فرزند زایید، نخستین چیزی که باید بخورد خرمای تازه است؛ و اگر در دسترس نبود، خرما[ی غیر تازه]. اگر چیزی برتر از خرما وجود داشت، آفریدگار پس از تولد عیسی آن را به حضرت مریم می‌خورانید.

۱۵.عسل را یکی از دو شفایی می‌دانست که خداوند آفریده است. می‌فرمود: دارویی برتر از نوشیدن عسل نیست.

۱۶.پیامبرمی‌فرمود: دین‌باور، غذایی را که خانواده‌اش دوست دارند می‌خورد؛ و منافق، خانواده‌اش را مجبور می‌کند غذایی را که او دوست دارد بخورند.

خوش‌بویی پیامبر

اگر کسی از راهی که او گذشته بود می‌گذشت، از بوی خوش باقیمانده در فضا می‌فهمید رسول گرامی از آن‌جا عبور کرده است.

سفر از نگاه پیامبر مهربانی ها

در سفر کار می‌کرد و آن را ارزش می‌دانست.

سفر طولانی را خوش نمی‌دانست و می‌فرمود: رفتن، پاره‌ای از رنج است، و هرگاه یکی از شما کارش در سفر تمام شد، هرچه زودتر نزد خانواده‌اش برگردد.

می‌فرمود: هرگاه کسی از شما از سفر برمی‌گردد، باید برای خانواده‌اش هدیه‌ای بیاورد، گرچه قطعه سنگی باشد.

مسافرت کنید که اگر ثروتی فرا چنگ نیاورید، اندیشه (و تجربه) می‌اندوزید.

لبخند

عبدالله بن‌حارث زبیدی می‌گوید «کسی را ندیدم که بیش از رسول خدا لبخند بزند.»

می‌فرمود: شوخی بسیار، انسان را بی‌آبرو می‌کند.

هرگاه سخن می‌گفت، تبسم بر لب داشت.

نگاه

چون می‌خواست به پشت سر بنگرد، با تمام بدن برمی‌گشت.

نگاهش فروخفته و نظرش به زمین بیش از آسمان بود.

هیچ‌گاه به‌تندی به کسی نگاه نمی‌کرد.

به آن‌چه باعث دل‌بستگی و فریب خوردن مردم از دنیا می‌شد، نگاه نمی‌کرد.

پوزش‌پذیری

فرمود: آیا به شما خبر دهم بدترینتان کدام است؟

گفتند: آری، ای پیامبر خدا!

کسی که از اشتباه درنمی‌گذرد، پوزش را نمی‌پذیرد و از لغزش چشم‌پوشی نمی‌کند.

خاموشی

سکوتش به درازا می‌کشید و بی‌ضرورت لب به سخن نمی‌گشود.

نکو گفتن را بهتر از سکوت، و خاموشی را بهتر از بد گفتن می‌دانست.

خوش‌خلقی

در ترازوی عملِ کسی در روز قیامت، چیزی بهتر از خوش‌خلقی گذاشته نمی‌شود. نزدیک‌ترین هم‌نشین من در رستاخیز، خوش‌اخلاق‌ترین شما است.

عفو

بر دسته شمشیرش نوشته شده بود «از کسی که بر تو ستم ورزید، بگذر.»

هم خود آراسته به عفو بود و هم دیگران را به گذشت سفارش می‌کرد: گذشت کنید! همانا عفو، جز بر ارج بنده نمی‌افزاید؛ پس یکدیگر را عفو کنید تا خداوند ارجمندتان کند.

سلام

به هر کسی می‌رسید، بزرگ یا کودک، پیش از او سلام می‌کرد.

رفتار

با ثروتمند و بی‌نوا (بی هیچ تبعیضی) دست می‌داد.

چیزهایی را که برای خانه‌اش می‌خرید، خود به خانه حمل می‌کرد.

سه خصلت را از خویش دور ساخته بود: بگومگو، پرحرفی و سخن گفتن درباره مطالب بیهوده.

با این‌که گرامی‌ترین آفریده آفریدگار در کره خاکی بود، خویشتن را در حقوق اجتماعی با پست‌ترین افراد برابر می‌دانست.

ایستاده بود و شتران صدقه از آن‌جا می‌گذشتند. حضرت اندکی از پشم یکی از شترها برگرفت و خطاب به یارانش فرمود: من حتی به همین مقدار از پشم این شتر، از دیگر مسلمانان برتر نیستم.

سخن گفتن

چنان شمرده سخن می‌گفت که شنونده می‌توانست واژگانش را بشمارد.

پرگویان را سرزنش می‌کرد و می‌فرمود: منفورترین شما در نزد من پرگویانند؛ آنانی که [با سخنان خود] وانمود می‌کنند باهوش‌اند و آن‌هایی که بی‌پروا لب به سخن می‌گشایند.

شیوه‌اش آن بود که فال بد نمی‌زد؛ (اما) به فال نیک می‌گرفت.

هیچ‌گاه با نهایت مرتبه عقل و فهم خویش با کسی سخن نگفت و می‌فرمود: ما پیامبران، مأموریم که با مردم به‌اندازه عقل و فهم آنان سخن بگوییم.

می‌فرمود: هر کس که از زبانش بترسند، از دوزخیان است.

مجلس

از همه می‌خواست به تشریفاتی که دیگران را به رنج می‌افکند و سودی واقعی برای آن‌ها ندارد دست بردارند:

از هرچه که آسمان آبی دوستی را تیره کند پرهیز می‌داد و می‌فرمود: اگر سه نفر هستید، دو نفرتان با هم پچ‌ پچ نکنید. این کار شما فرد سوم را غمگین می‌کند.

با رفتارش به دیگران می‌آموخت در مجلس در پی جای خاصی نباشند. از همین روی، وقتی وارد مجلسی می‌شد، پایین‌ترین جا می‌نشست.

هر کسی که در مجلس او می‌نشست، گمان می‌کرد خود گرامی‌ترین فرد نزد رسول خداست.

هدیه

هدیه را می‌پذیرفت گرچه جرعه‌ای شیر بود، و آن را جبران می‌کرد.

فرمان داده بود: به یکدیگر هدیه دهید تا محبتتان به همدیگر افزون شود.

از یارانش می‌خواست هدیه را رد نکنند و آن را کوچک نشمارند، گرچه پاچه بزی باشد.

نه‌تنها فرمان به هدیه دادن متقابل می‌داد، بلکه می‌فرمود: به کسی که به تو هدیه نمی‌دهد نیز هدیه بده.

می‌فرمود: هدیه کینه‌ها را می‌برد و دوستی را تجدید و تثبیت می‌کند.

خانواده

می‌فرمود: بیش‌تر دوزخیان بی‌همسرانند.

دو رکعت نماز کسی که همسر دارد؛ بهتر از ۸۲ رکعت نماز انسان بی‌همسر است.

وقتی مرد به همسرش و همسرش بدو می‌نگرد، پروردگار مهربانانه به آنان می‌نگرد.

کسی که برای آشتی دادن زن و شوهری گام بردارد، پروردگار بدو پاداش هزار شهیدی می‌دهد که به‌راستی در راه خدا کشته شدند، و برای هر گام که برمی‌دارد و هر واژه‌ای که در این زمینه می‌گوید، عبادت یک سال را به او عطا می‌کند؛ سالی که روزهایش را روزه بوده و شب‌هایش را شب‌زنده‌داری کرده است.

دوست‌ داشتن زنان (همسران) و آگاه کردن آن‌ها از این محبت را مستحب اعلام کرد.

می‌فرمود: این‌که مرد به زنش بگوید «تو را دوست دارم» هرگز از دل زن بیرون نمی‌رود.

هرچه بر ایمان بنده‌ای افزوده شود، بر محبت او به زنان (همسرش) افزوده می‌شود.

محبت به زنان و چشم‌پوشی از اشتباهات آن‌ها را مستحب برشمرد.

در سفارشی طولانی فرمود: برادرم جبرئیل… هماره سفارش زنان را به من می‌کرد تا آن‌جا که گمان بردم روا نیست مرد (با اعتراض) به همسرش بگوید: اَه!

مردی که با زنی نامحرم شوخی کند، پروردگار [در رستاخیز] به خاطر هر واژه هزار سال زندانی‌اش می‌کند!

به مردان می‌فرمود: خدمتتان به همسرانتان، صدقه به شمار می‌آید (و پاداش دارد).

هر مردی که همسرش را در [کار] خانه کمک کند، به تعداد موهای اندامش یک سال عبادت برایش محسوب می‌کنند؛ سالی که روزهایش روزه بوده و شب‌هایش را به پا خاسته باشد… .

خانم‌ها

بهترین زنان شما زن خوش‌بو [برای شوهر] است و زنی که آشپز خوبی باشد.

آیا شما را از زنانی که اهل بهشت‌اند آگاه کنم؟ زن وفاداری که فرزند بسیار آورد؛ زود آشتی کند؛ و همین‌که بدی کرد [به همسرش] بگوید: دست من در دست توست [و در اختیار توام] چشم بر هم نمی‌گذارم مگر این‌که از من راضی شوی.

هر زنی که شوهرش را با زبانش بیازارد، پروردگار نه انفاقش در راه خدا را می‌پذیرد، نه نماز مستحبی‌اش را و نه نیکی‌اش را، تا شوهرش را خرسند کند؛ و حتی اگر آن زن روزها را روزه بگیرد، و شب‌ها [برای نماز] به پا خیزد، و برده‌ها آزاد کند، … [باز هم] نخستین کسی خواهد بود که وارد دوزخ می‌شود.

بدترین زنان شما، زنی است کم‌حیا، ترش‌رو، زبان‌دراز و بددهن.

هرگاه زنی به شوهرش بگوید «از تو خیری ندیدم» کارهای نیکش نابود می‌شود.

بهترین زنان شما زنی است که هرگاه با همسرش خلوت می‌کند، تن‌پوش حیا را از تن خود درمی‌آورد.

اگر مردی زنش را به بستر بخواند، و زن سر باز زند و مرد بر سر خشم آید، فرشتگان تا سپیده‌دم آن زن را نفرین کنند.

زن کم‌خرج، بابرکت‌ترین زن است.

خویشاوندان

می‌فرمود: کسی که پیوند خویشاوندی گسسته است با

 ما هم‌نشین نشود؛ چراکه لطف [خداوندی] بر گروهی که میان آنان «قاطع رحم» است فرود نمی‌آید.

همانا بوی بهشت از فاصله هزار سال راه استشمام می‌شود، اما کسی که پیوند خویش بگسلد، آن را استشمام نمی‌کند.

برای پیوند خویشاوندی می‌فرمود: بهترین صدقه‌ها آن است که به خویشاوندی که دشمن توست چیزی بدهی.

فرزندان

چون صبح می‌شد، بر سر فرزندان و نوه‌هایش دست [مهر] می‌کشید. می‌فرمود: هر درختی میوه‌ای دارد؛ و میوه دل من، فرزند است.

بوی فرزند، از بوهای بهشت است. فرزندانتان را زیاد ببوسید.

نفرین کردن فرزندان را خوش نمی‌داشت و می‌فرمود: هر مردی که فرزندش را نفرین کند، بی‌نوا شود.

زمانی که به خردسالان وعده‌ای دادید، بدان وفا کنید. آنان شما را روزی‌ده خود می‌پندارند.

خداوند درباره چیزی به اندازه زن‌ها و بچه‌ها خشمگین نمی‌شود.

کسی که کودک گریانی را راضی و ساکت کند، آفریدگار آن‌قدر از بهشت بدو خواهد داد تا راضی شود.

به تأثیر آراستن کودک در روز عید در این‌که از کودکان آراسته دیگر خجالت نکشد، توجه داشت و می‌فرمود: کسی که در روز عید کودکی را بیاراید، پروردگار در رستاخیز او را می‌آراید.

کسی که هدیه‌ای را از بازار برای کودکش ببرد، همانند کسی است که صدقه‌ای را حمل می‌کند تا آن را به مقصد برساند.

فردی که کودک دارد، باید با او کودکی کند.

دختران

چه خوب فرزندانی هستند دختران؛ نازک‌دل، مهیا برای کار، همدم، خجسته….

بهترین فرزندان شما، دختران‌اند.

دادن هدیه باید از دختران آغاز شود، همانا پروردگار والا با دختران و زنان مهربان‌تر است؛ و کسی که با آنان مهربان‌تر باشد، به‌سان ‌کسی است که از بیم خداوند والا گریسته است.

کهن‌سالان

می‌فرمود: احترام به پیرمرد [و پیرزن] مسلمان، بزرگداشت خداوند است.

می‌فرمود: کهن‌سال در میان خاندانش، به‌سان پیامبر در میان امتش است. از ما نیست کسی که کهن‌سالان ما را احترام نکند.

مهمانان

مهمان را گرامی می‌داشت و می‌فرمود: یکی از حقوق مهمان بر میزبان آن است که با او تا دم در برود.

خود را برای مهمان به زحمت نیفکنید.

می‌فرمود: در کسی که مهمانی نمی‌دهد خیری نیست.

از کم‌خردی انسان آن است که مهمان خویش را به خدمت گیرد و به کار وادارد.

همسایگان

هماره جبرئیل درباره همسایه سفارش می‌کرد، تا بدان‌جا که گمان کردم همسایه به زودی میراث‌بر خواهد شد. کسی که به پروردگار و روز رستاخیز باور دارد، همسایه‌اش را نیازارد. نیازردن همسایه را تا بدان جا گسترش داد که فرمود: اگر سگ همسایه‌ات را بزنی، همسایه‌ات را آزرده‌ای، و در نبرد تبوک فرمود: کسی که همسایه‌اش را می‌آزارد، همراه ما نیاید!

آزار همسایگان را امری طبیعی می‌پنداشت و می‌فرمود «تا روز رستاخیز، هرجا مؤمنی وجود داشته باشد، همسایه‌ای هم خواهد بود که او را آزار دهد.»

تا چهل خانه از هر طرف را همسایه اعلام کرد.

همسایه را گرامی بدار، گرچه کافر باشد.

می‌فرمود: احترام همسایه، همانند احترام مادر است.*

* انتخاب‌هایی از کتاب همنام گل‌های بهاری،‌ نوشته حسین سیدی ساروی،‌ نشر معارف.

گفتنی است منابع همه این روایات در دفتر مجله موجود است.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
اسکرول به بالا