چهره‌های آشنا

چهره‌های آشنا

چهره‌های آشنا

فاطمه دولتی

نقاره‌زن ضامن آهو

هر روز ۱۰۴ پله را بالا می‌رفت؛ نه به خاطر غم نان و نام، پیرمرد را فقط عشق هر روز به آن‌جا می‌کشاند؛ به پابوس امام هشتم. همه او را به‌عنوان نقاره‌زن امام مهربانی‌ها می‌شناختند؛ چون احمد اقوام شکوهی هفتادسال بدون غیبت در نقاره‌خانه امام رضا(ع) خدمت کرده بود، اما این روزها خادمان حرم می‌دانند که نباید منتظر آقا احمد باشند؛ برای آن‌که پیرترین نقاره‌زن حرم حالا در بهشت، میهمان مولایش است. او که از ۱۹سالگی در آستان قدس رضوی مشغول خدمت بود، بعد از ۷۰ سال خدمت عاشقانه و مخلصانه به‌سوی دوست پر کشید.

فرشته‌ای روی زمین

در روزگاری که بعضی از بانوان به خود اجازه می‌دهند با هر پوششی در جامعه حاضر شوند و حتی عکس‌های شخصی‌شان را به‌راحتی در فضای مجازی به اشتراک می‌گذارند، دیدن بعضی از صحنه‌ها بسیار دل‌چسب است، مانند دیدن ملیکای نه‌ساله که وقتی در بیمارستان بستری بود، روی تابلوی کوچکی نوشت: لطفاً آقایان با یا الله وارد شوند، چون باید روسری سر کنم. بی‌شک ملیکا یکی از فرشته‌های خدا روی زمین است.

از اربعین تا کرمانشاه

 هر کس که کمی با فضای جبهه و جنگ آشنا باشد، هرکه یک‌بار به اردوهای راهیان نور رفته باشد یا هر کس به دنبال یک روای شیرین و پرشور از دفاع مقدس باشد، حتماً جانباز سرافراز حاج حسین یکتا را می‌شناسد؛ او دبیر ستاد مرکزی راهیان نور است، اما حالا خیلی‌ها او را با خدمت کردن به مردم کرمانشاه می‌شناسند. او از نسل مردان بی‌ریایی است که در همه زمان‌ها برای خدمت به هم‌نوعشان آماده‌اند. حاج حسین پس از ایام اربعین بلافاصله برای امدادرسانی به مناطق زلزله‌زده کرمانشاه رفت، هرکه در آن سرزمین حضور داشت و فعالیت‌های خالصانه او را دید، لب به تحسین گشود، حتی حاجی به دلیل شدت کار مدتی در بیمارستان بستری شد، اما آن‌ها که او را می‌شناسند، می‌دانند که هیچ بیماری و ضعفی نمی‌تواند جلوی ایثار و خدمت به خلق انسان‌هایی چون او را بگیرد.

آژا کتاب

آرزو دارد یک روز محمود دولت‌آبادی را از نزدیک ببیند. فکر نکنید که او نویسنده است یا یک استاد دانشگاه، او فقط یک راننده آژانس است که دغدغه کتاب و کتاب‌خوانی دارد و با راه‌اندازی یک کتابخانه کوچک در ماشینش معروف شده به «آژا کتاب». منصور خانی می‌گوید: در ابتدا یک کتاب‌خانه کوچک داخل ماشینم گذاشتم و به‌این‌ترتیب کار من قوت گرفت. یکی از دلایلی که من داخل ماشینم کتاب گذاشتم، این بود که خودم علاقه‌مند به کتاب خواندن بودم. هدف دوم هم این بود که دوست داشتم مردم فکرشان نسبت به یک راننده تغییر پیدا کند. این راننده خوش‌ذوق افراد بسیاری را به مطالعه علاقه‌مند کرده و می‌خواهد سال‌های آینده با خرید یک اتوبوس به مناطق مختلف برود و کتاب توزیع کند.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
اسکرول به بالا