با عرض سلام و تشکر از بانی هایی که این سفر را برای ما فراهم کردن در این وسط من که بعد از ۴۱ سال توانستم حرم آقا را از نزدیک زیارت کنم عقده دلم را پیش آقا وا کنم خیلی دوست داشتم با خانواده خدمت آقا باشم و تنهایی هم حس غریبانه دیگری داشت وقتی چشم به حرم آقا افتاد اشک امان نداد که سیر آقا را ببینم و چشمانم را بستم دستم را بلند کردم و از آقا سلامتی آقا امام زمان و ظهورش دعا کردم و از آقا تشکر کردم که بعد از ۴۱ سال مرا به نوکری قبول کرد وقتی وارد حرم شدم اصلا باورم نمی شد در این چند روز که برای زیارت رفتم همش فکر می کنم اولین بار حرم آقا را زیارت می کنم وقتی وارد حرم می شوم همش فکر می کنم که یک گمشده دارم، دنبال او می گردم هر چه فکر می کنم نمیدانم این گمشده من کی است آقا امام زمان است یا آقا امام رضا است یا یکی دیگر است شاید پدرم باشد که از کودکی از دست دادم. از خدا و و امام رضا می خواهم که به زودی بتوانم گمشده خودم را پیدا کنم وقتی ما را به آن جا بردند به مرگ نزدیک کردند وقتی در را باز کردن داخل اتاق شدم اولین نفر بودم که وارد اتاق شدم بابی صبری منتظر مرگم شدم با هیچ نگرانی و قلبی آرام از این برزخ، دیدن کردم با خودم گفتم خدایا من از این که میدانم برگشت داره وحشت کنم آنجا که برگشت نداره چکار کنم فقط می خواهم بگویم خیلی خیلی چیز ها یاد گرفتم هم از کلاس های شما و هم از دوستان خوب و هم از شما که امکانات زیادی برای ما فراهم کردید. تشکر زیادی از بانیان این سفر می کنم.
بعد از ۴۱ سال توانستم حرم آقا را از نزدیک زیارت کنم و عقده دلم را پیش آقا وا کنم
- اسفند ۳, ۱۳۹۶
- ۰۰:۰۰
- No Comments
- تعداد بازدید 231 نفر
- برچسب ها : اشك, امام زمان, چهارده خورشید, حرم, حریم, حس غريبانه, عقده, وقایع و اتفاقات