به کجا میرویم؟جایی که گناه سراپای ما را بگیرد؟یا جایی که ما را به حضرت عشــق نزدیک کند؟نمیدانم!فقط برویم تا از این معرکه خلاص شویم و در دسترس نباشیمبرای گناه!چرا که غرق شونده دیگر نجات پیدا نخواهد کرد، مگر عنایت حضرت عشقو چشم ما همه به امیـد اوست!******************کوله بار گناهانم بر دوشم سنگینی میکرد… ندا آمد بر در خانه ام بیا، آنقدر بر در بکوب تا در به رویت وا کنم…وقتی بر در خانه اش رسیدم هر چه گشتم در بسته ای ندیدم!!هر چه بود باز بود…گفتم: خدایا بر کدامین در بکوبم؟؟؟؟ ندا آمد: این را گفتم که بیایی…وگرنه من هیچوقت درهای رحمتم را به روی تو نبسته بودم!کوله بارم بر زمین افتاد و پیشانیم بر خاک…******************ﺍﯾﻤـــﺎﻥ ﺩﺍﺭﻡ …ﮐــﻪ ﻗﺸﻨـﮕـﺘــﺮﯾﻦ ﻋﺸــﻖﻧﮕــﺎﻩ ﻣﻬــﺮﺑـــﺎﻥ ﺧــﺪﺍﻭﻧـــﺪ ﺑـﻪ ﺑﻨـﺪﮔـﺎﻧـﺶﺍﺳــﺖ…
ﺯﻧـــﺪﮔــﯽ ﺭﺍ ﺑـــﻪ ﺍﻭ ﺑﺴــــﭙﺎﺭ…ﻭ ﻣﻄـﻤﺌـــﻦ ﺑـــﺎﺵ ﮐﻪ ﺗــﺎ ﻭﻗﺘـــﯽ ﮐــﻪ ﭘﺸﺘــﺖﺑــﻪ ﺧـــﺪﺍ ﮔــﺮﻡ ﺍﺳــﺖﺗﻤـــﺎﻡ ﻫــﺮﺍﺱ ﻫـــﺎﯼ ﺩﻧﯿـــﺎ ﺧـﻨـــﺪﻩ ﺩﺍﺭﺍﺳــﺖ…خدایا عاشق آرامش اسمتم…