ده سالی از زندگی من و همسرم میگذرد و در طی این سالها مشکلات زیادی را پشت سر گذاشتهایم. الان اوضاع خیلی هم بد نیست یعنی تقریباً خوب است. محیط آرام است و یک کودک ۶ ساله داریم. همسرم بعد از مشکلات مالی زیاد، صاحب یک کار ثابت شده. توانستهایم خانهدار شویم. البته خیلی هم آش دهن سوزی نیست اما از مستاجری بهتر است. چند ماهی است همسرم برای ادامه تحصیل هم اقدام کرده تا اوضاع کارش بهتر شود. شغلش، خدماتی است و فرزندمان از شغل پدرش راضی نیست و خجالت میکشد. مدتی است احساس میکنم بد نیست فرزند دیگری داشته باشیم اما هروقت این فکر پررنگ میشود، یاد مشکلات مالیمان میافتم و اینکه خانه ما خیلی کوچک است و از طرف دیگر تصور میکنم همسرم خیلی بیدست و پاست اما از سوی دیگر تکفرزندی را دوست ندارم و تصور میکنم داشتن یک فرزند دیگر بهتر از تکفرزندی است… به نظر شما برای آوردن فرزند دوم اقدام کنم؟
بچههای کوچک یکی از مشکلات دایمی زندگی ما هستند. آنها یکسره از ما چیزی درخواست میکنند، مزاحم پروژههایمان میشوند، روی کامپیوتر یا مجله و خبرنامه ما غذا میریزند، داد و فریاد میکنند، هنگامی که مشغول انجام کارهای مهم هستیم، حواسمان را پرت میکنند؛ شاید رمانتیکترین لحظات زندگیمان را خراب کنند و برهم بزنند، در مکانهای عمومی مایه آبروریزی ما می شوند و مانع رفتن ما به کلاسهای روانشناسی و ورزش میشوند؛ مانع پیشرفت شغلیمان هستند و… کلاً بچههای کوچک مشکل بزرگی هستند.
اما واقعیت این است که فرزندآوری و فرزندپروری درست، زوجین را به سوی خوشبختی سوق میدهد. سعادتی که زن و مرد باید کلماتی برای بیان آن بیابند و باید به خودشان اجازه کاوش آن را بدهند. در این صورت ممکن است تصور آنها از غریزه والدینی از یک همراه گذرای “لحظات شیرین” ارتباط والدینی به معیاری برای یک مدل درستتر از انگیزه و هویت مادرانه و پدرانه تبدیل شود.
مراقبت درست و مناسب از کودکان نقش اساسی در احساس پدر و مادر نسبت به خود ایفا میکند. غریزه والدینی برای مادران و پدران همه چیز نیست اما قطعاً برای بسیاری از والدین بخش مهمی از هویتشان را تشکیل میدهد.
در حقیقت، خانواده اولین و مهمترین بافت اجتماعی را برای رشد انسان فراهم میسازد. در جریان رشد طبیعی هر کودک یک رشته تغییرات شناختی، عاطفی و اجتماعی را شاهد هستیم. تقریباً همه کودکان در طول رشد و در جریان سازگاری با این تغییرات، دچار مشکلاتی میشوند و استرس و تعارضی را که به دنبال میآید، میتواند به مشکلات رفتاری- عاطفی و یادگیری در آنها بینجامد. اکثر مشکلات رفتاری کودکان منعکسکننده شرایط پیچیده بین فردی اعضای خانواده بهویژه والدین است. به عبارت دیگر وجود مشکلات رفتاری کودک به منزله روابط معیوب اعضای خانواده با یکدیگر است و با روشهای تربیتی نادرست والدین و تعاملات معیوب آنها با فرزندان ارتباط دارد. این موارد نشان میدهد که برای ورود یک عضو جدید به خانواده باید آمادگی کسب کرد، باید شرایط را سنجید و موانع و مشکلات احتمالی را بازشناسی کرد و تا حد ممکن تلاش برای رفع آن مشکل و توانایی مدیریت شرایط خاص را داشت. پس بنا بر این شرایط است که هرگاه والدین تصمیم به فرزندآوری گرفتند، لازم است که جنبههای مختلف زندگی خود را مورد ارزیابی و بررسی قرار دهند تا مشخص شود که آیا واقعاً شایستگی و صلاحیت فرزندپروری را دارند یا خیر؟
برای مثال ارزیابی قبل از تولد بچه میتواند میزان صبر و حوصله شما را برای پدر یا مادر شدن مشخص کند. گاهی اوقات این وظیفه به زوجین تعلق میگیرد و گاه سبک زندگی بهگونهای است که از همان ابتدا مشخص است که مسئولیت کودک عمدتاً برعهده یکی از زوجین است. برای مثال در خانوادههایی که محل کار پدر از محل زندگی خانوادگی بسیار دور است و در شهر دیگری است و حضور پدر در خانواده به صورت اقماری است، طبیعی است که عمده مسئولیت فرزندان برعهده مادر خواهد بود.
برخی از افراد شرایط را میسنجند و از آنجاکه حوصله فرزندداری ندارند، کلاً از به دنیا آوردن کودک خودداری میکنند ولی برخی دیگر علیرغم شناخت مشکلات، باز هم علاقهمند به داشتن فرزند یا فرزندان هستند.
دفتر حمایت از کودکان میشیگان توصیه میکند که افراد بهطور سیستماتیک باید منابع مالی و عاطفی خود را ارزیابی کنند و قبل از تصمیمگیری برای داشتن یک خانواده کامل، درباره مسئولیتهای پدر و مادری بررسی کنند؛ چراکه فرزند بزرگ کردن یک مشارکت همیشگی و مادامالعمر است.
البته اشتباه نکنید منظور ما از بررسی منابع مالی این نیست که حتماً باید سطح درآمد از حدی بالاتر باشد تا فرزندآوری صورت گیرد بلکه بیشتر منظور برنامهریزی داشتن برای آینده و برای تربیت یک کودک مدنظر است.
برای این منظور توصیه میشود که:
– منابع مالی و ملزومات لازم برای پدر و مادر شدن را بررسی کنید. آیا ثبات مالی دارید، وضعیت شغلیتان معلوم است؟ آیا واقعاً توانایی حمایت از خودتان و فرزندتان را دارید و یا پدر و مادرتان در قید حیات هستند و یا توانایی جسمانی دارند که کمکتان کنند؟ مثلاً مردانی که زیاد تن به کار نمیدهند و در زمینه مسئولیتهای زندگی مشترک خیلی حساس نیستند، برای فرزندآوری باید تغییری جدی در سبک رفتاری خود داشته باشند و یا زنانی که شاغل هستند، باید وضعیت نگهداری کودک را در زمان مرخصی بعد از زایمان مشخص کنند. مثلاً آیا والدینی دارند که برای نگهداری از فرزند از او کمک بخواهند؟ آیا قصد دارند کودک را به مهدکودک بسپارند؟ یا توانایی گرفتن پرستار کودک را دارند؟ یا حتی برخی از زوجین کارشان به شکلی است که میتواند شیفتهای کاری را طوری جابهجا کنند که بخشی از روز خودشان و بخشی دیگر را همسرشان در کنار کودک باشد.
– ملزومات عاطفی لازم برای پدر و مادر شدن را مشخص کنید. به کمک این اطلاعات به بررسی سلامت روحی و حالات عاطفی و هیجانی خود بپردازید. آیا آمادگی مقدم قرار دادن ملزومات و خواستههای کودک بر خواستههای خود را دارید؟ آیا علاقه دارید که بیشتر از آنکه مورد عشق و علاقه و محبت قرار گیرید، فرد دیگری را غرق محبت خود کنید و او را با جان و دل پرورش دهید؟ توانایی مدیریت استرس، عصبانیت، بیخوابی زیاد و… را دارید؟ صبور هستید؟ مثلاً خانمی که دچار حملات اضطرابی است، یا مردی که در کنترل خشم ضعیف است، خانم یا آقایی که دچار وسواس عملی جدی است، یا کسی که از افسردگی جدی رنج میبرد… ابتدا باید برای درمان این مشکلات اقدامات جدی کند و سپس برای فرزندآوری اقدام داشته باشد.
– وظایف اجتماعی و فیزیکی لازم برای فرزندآوری را دارید؟ آیا از نظر جسمانی سالم هستید؟ مثلاً خانمی که از چاقی زیاد یا کمبود وزن جدی رنج میبرد باید در این زمینه اقدامات لازم را داشته باشد.
– آیا روابط شما با همسرتان خوب است؟ محیط خانوادگیتان آنقدر آرام است که شرایط مناسب برای تربیت فرزند را داشته باشید؟ برای مثال در یاداشت شما مشخص است که به اندازه کافی برای موقعیت و تلاشهای همسرتان ارزش و اهمیت قایل نیستید. حتی این طرز فکر شما بر روی افکار فرزندتان هم تأثیر گذاشته و کودکتان نیز از وضعیت شغلی پدرش احساس خجالت میکند. این طرز تفکر نسبت به همسرتان باید اصلاح شود؛ خصوصاً که پدر و جایگاه او در خانواده تأثیر بهسزایی در تکوین اعتماد به نفس فرزندان خانواده دارد. این شما هستید که به همسرتان، شغلش و تلاشهایش ارزش میدهید. اگر فرزندتان از شغل پدرش راضی نیست، این امر میتواند ناشی از نارضایتیها و برخی رفتارهای خودتان باشد. در خانه و در صحبتهایتان طوری رفتار کنید که فرزندتان به پدرش افتخار کند و به کار و تلاش او برای کسب روزی حلال ارزش داده و همواره به خاطر زحماتی که میکشد از او تقدیر کنید.
هر چه کانون خانواده گرمتر باشد بچهها با اعتماد به نفس بیشتر تربیت شده، برای والدین ارزش و اعتبار بیشتری قایل هستند و در ضمن، فرصت بیشتری برای رشد و شکوفایی دارند. شرایط مناسب عاطفی خانواده از شرایط مالی و اقتصادی آن ارزش و اهمیت بیشتری دارد. لذا اگر خواهان تربیت فرزندانی موفق هستید، در گام اول باید رابطهتان با همسرتان را مورد اصلاحات جدی قرار دهید و هرگز در مورد همسرتان با تحقیر صحبت نکنید.
اشتباه نکنید! با فرزندآوری مشکلات ارتباطی شما با همسرتان اصلاح نمیشود بلکه اول باید رابطه را اصلاح کنید و سپس برای حضور مهمان جدید آماد شوید. فرزندآوری تجربهای پراسترس است؛ لذا درباره جنبههای مختلف پدر و مادر شدن که میتواند ختم به تعارض شما و همسرتان شود، کامل بررسی کنید و راهحلهای احتمالی را در نظر داشته باشید.
– ساعات مختص خودتان و برنامه کاریتان را ارزیابی کنید. فرزندان کمی که بزرگ میشوند، به توجه مستمر و دایمی شما احتیاج دارند. آیا حاضرید به خاطر فرزندتان از خیلی علایق و لذات خود چشمپوشی کنید؟ فرزندآوری یک تصمیم کاملاً شخصی است که زن و مرد باید پیرامون آن با هم صحبت کنند و اقدام داشته باشند. با همسرتان صحبت کنید، شرایط را بررسی کنید و با توجه به شرایطی که زندگیتان دارد در این رابطه تصمیم گیری کنید. شرایط مالی برای خیلی از مردم دشوار است اما به هر حال کسی که قصد فرزندآوری دارد، با برنامهریزی بیشتر، تلاش برای کسب معاش بیشتر و… می تواند در این راستا تصمیم بگیرد.
کسی به شما نمیگوید فرزند بیاورید یا خیر بلکه معتقدم این تصمیمی است که خودتان و همسرتان باید پیرامونش خوب فکر کنید، مطالعه کنید و تصمیم نهایی را بگیرید. اگر در همه زمینههای ذکرشده، پاسخهای مناسب و قانعکنندهای دریافت کردید، آنگاه میتوانید مقوله فرزندآوری را جدیتر مدنظر قرار دهید.