بشر فطریات زیادی دارد. در سرشت بشر تمایل به بسیار چیزها نهاده شده است. همه این تمایلات مربوط به اموری است که بشر در سیر تکاملی خود به آنها احتیاج دارد. یعنی هیچ تمایل بیهوده و لغوی که احتیاج به کشتن و میراندن داشته باشد در وجود بشر نهاده نشده است. همچنان که هیچ عضو لغو و بیهودهای در بدن بشر خلق نشده است. در سرشت انسان تمایلات زیادی هست از آن جمله است تمایل به ثروت، تمایل به محبوبیت اجتماعی، تمایل به علم و حقیقتجوئی، تمایل به تشکیل خانواده و انتخاب همسر و امثال اینها. تمایل دینی نیز یکی از تمایلات طبیعی انسان است. هیچ یک از این تمایلات با یکدیگر سر جنگ ندارند، بین آنها تضاد و تناقض واقعی نیست. هر کدام از آنها سهمی و خطی و بهرهای دارد. اگر سهم و حظ و بهره هر یک از آنها به عدالت داده شود هماهنگی کامل میان آنها برقرار میشود. هماهنگی و ناراحتی و جنگ و ستیز آنگاه برمیخیزد که انسان بخواهد سهم بعضی از آنها را به دیگری بدهد. یکی را گرسنه نگه دارد و دیگری را بیش از حد لازم اشباع نماید. یکی از مختصات دین اسلام این است که همه تمایلات فطری انسان را در نظر گرفته. هیچ کدام را از قلم نینداخته و برای هیچکدام سهم بیشتری از حق طبیعی آنها نداده است.
معنی فطری بودن قوانین اسلامی هماهنگی آن قوانین و عدم ضدیت آنها با فطریات بشر است. یعنی اسلام گذشته از اینکه از نظر ایمان و پرستش خدا پرورشدهنده یک احساس فطری است، از نظر قوانین و مقررات نیز با فطرت و طبیعت و احتیاجات واقعی بشر هماهنگ است. بعضی از مقدسمآبان و مدعیان تبلیغ دین، به نام دین با همه چیز بجنگ برمیخیزند، شعارشان این است اگر میخواهی دین داشته باشی پشت پا بزن به همه چیز، گرد مال و ثروت نگرد ترک حیثیت و مقام کن، زن و فرزند را رها کن، از علم بگریز که حجاب اکبر است و مایه گمراهی است، شاد مباش و شادی نکن، از خلق بگریز و به انزوا پناه ببر. و امثال اینها. بنابراین اگر کسی بخواهد به غریزه دینی خود پاسخ مثبت بدهد باید با همه چیز در حال جنگ باشد. بدیهی است وقتی که مفهوم زهد، ترک وسایل معاش و ترک موقعیت اجتماعی و انزوا و اعراض از انسانهای دیگر باشد وقتی که غریزه جنسی پلید شناخته شود و منزهترین افراد کسی باشد که در همه عمر مجرد زیسته است. وقتی که علم دشمن دین معرفی شود و علما و دانشمندان بنام دین در آتش افکنده شوند و یا سرهایشان زیر گیوتین برود مسلماً و قطعاً مردم به دین بدبین خواهند شد. مربیان دین باید اول بکوشند خودشان عالم و محقق و دینشناس بشوند و بنام دین مفاهیم و معانی نامعقولی در اذهان مردم وارد نکنند که همان معانی نامعقول منشأ حرکتهای ضد دینی میشوند، ثانیاً در اصطلاح محیط بکوشند و از آلودگیهای محیط تا حدود امکان بکاهند ثالثاً از همه مهمتر و بالاتر اینکه بنام دین و به اسم دین با فطریات مردم معارضه و مبارزه نکنند آن وقت است که خواهند دید مردم ” «یدخلون فی دین الله افواجا».
کتاب امدادهای غیبی صفحه ۴۹ و ۵۰ و ۵۱