حقیقت امر اینست که در مسأله پوشش – و به اصطلاح عصر اخیر حجاب – سخن در این نیست که آیا زن خوب است پوشیده در اجتماع ظاهر شود یا عریان ؟ روح سخن اینست که آیا زن و تمتعات مرد از زن باید رایگان باشد ؟ آیا مرد باید حق داشته باشد که از هر زنی در هر محفلی حداکثر تمتعات را ببرد یا نه ؟ اسلام که به روح مسائل می نگرد جواب می دهد : خیر ، مردان فقط در محیط خانوادگی و در کادر قانون ازدواج و همراه با یک سلسله تعهدات سنگین می توانند از زنان به عنوان همسران قانونی کامجوئی کنند ، اما در محیط اجتماع استفاده از زنان بیگانه ممنوع است . و زنان نیز از اینکه مردان را در خارج از کانون خانوادگی کامیاب سازند به هر صورت و به هر شکل ممنوع می باشند .
درست است که صورت ظاهر مسأله اینست که زن چه بکند ؟ پوشیده بیرون بیاید یا عریان ؟ یعنی آنکس که مسأله به نام او عنوان می شود زن است ، و احیانا مسأله با لحن دلسوزانه ای طرح می شود که آیا بهتر است زن آزاد باشد یا محکوم و اسیر و در حجاب ؟ اما روح مسأله و باطن مطلب چیز دیگر است و آن اینکه آیا مرد باید در بهره کشی جنسی از زن ، جز از جهت زنا ، آزادی مطلق داشته باشد یا نه ؟ یعنی آنکه در این مسأله ذی نفع است مرد است نه زن ، و لااقل مرد از زن در این مسأله ذی نفع تر است . به قول ویل دورانت :
” دامنهای کوتاه برای همه جهانیان بجز خیاطان نعمتی است ” . پس روح مسأله ، محدودیت کامیابیها به محیط خانوادگی و همسران مشروع ، یا آزاد بودن کامیابیها و کشیده شدن آنها به محیط اجتماع است . اسلام طرفدار فرضیه اول است .
توجه مرد به زن از نوع توجه به نان و آب نیست که با سیر شدن شکم اقناع شود ، بلکه یا به صورت حرص و آز و تنوع پرستی در می آید و یا به صورت عشق و غزل .
حجاب در اسلام از یک مسأله کلی ریشه می گیرد و آن اینست که اسلام می خواهد انواع التذاذهای جنسی ، چه بصری و لمسی و چه نوع دیگر به محیط خانوادگی و در کادر ازدواج قانونی اختصاص یابد ، اجتماع منحصرا برای کار و فعالیت باشد . برخلاف سیستم غربی عصر حاضر که کار و فعالیت را با لذت جوئی های جنسی به هم می آمیز دل اسلام می خواهد این دو محیط را کاملا از یکدیگر تفکیک کند . دلایل عمده ی حجاب از نظر اسلام : ۱ – آرامش روانی :
نبودن حریم میان زن و مرد و آزادی معاشرت های بی بند و بار ، هیجانها و التهاب های جنسی را فزونی می بخشد و تقاضای جنسی را به صورت یک عطش روحی و یک خواست اشباع نشدنی در می آورد . غریزه جنسی ، غریزه ای نیرومند است ، هر چه بیشتر اطاعت شود سرکش تر می گردد ، همچون آتش که هر چه به آن بیشتر خوراک بدهند ، شعله ورتر می شود . برای درک این مطلب به دو چیز باید توجه داشت :
الف) تاریخ همانطوری که از آزمندان ثروت یاد می کند که با حرص و آزی حیرت آور در پی گرد آوردن پول و ثروت بوده اند و هرچه بیشتر جمع می کرده اند حریصتر می شده اند ، همچنین از آزمندانی در زمینه مسائل جنسی یاد می کند . اینها نیز به هیچ وجه از نظر حس تصرف تملک زیبا رو یان در یک حدی متوقف نشده اند . صاحبان حرمسراها و در واقع همه کسانی که قدرت استفاده داشته اند چنین بوده اند . در این زمان به برکت تجدد فرنگی ، برای مردی که یک صد هزارم پرویز و هارون امکانات داشته باشد میسر است که به اندازه آنها از جنس زن بهره کشی کند .
ب)هیچ فکر کرده اید که حس ” تغزل ” در بشر چه حسی است ؟ قسمتی از ادبیات جهان عشق و غزل است . در این بخش از ادبیات ، مرد ، محبوب و معشوق خود را ستایش می کند ، به پیشگاه او نیاز می برد ، او را بزرگ و خود را کوچک جلوه می دهد ، خود را نیازمند کوچکترین عنایت او می داند ، مدعی می شود که محبوب و معشوق ” صد ملک جان به نیم
نظر می تواند بخرد ، پس چرا در این معامله تقصیر می کند ” از فراق او دردمندانه می نالد . این چیست ؟ چرا بشر در مورد سایر نیازهای خود چنین نمی کند ؟ آیا تاکنون دیده اید که یک آدم پول پرست برای پول ، و یک آدم جاه پرست برای جاه و مقام غزل سرائی کرده است ؟ ! آیا تاکنون کسی برای نان غزل سرائی کرده است ؟ چرا همه از دیوان حافظ اینقدر لذت می برند ؟ چه قدر اشتباه می کنند کسانی که می گویند یگانه عامل اساسی فعالیت های بشر عامل اقتصاد است ! من نمی خواهم ادعا کنم که تمام عشقها جنسی است و هم هرگز نمی گویم که حافظ و سعدی و سایر غزل سرایان صرفا از زبان غریزه جنسی سخن گفته اند . این مبحث ، مبحث دیگری است که جداگانه باید بحث شود . ولی قدر مسلم اینست که بسیاری از عشق ها و غزل ها عشق و غزل هائی است که مرد برای زن داشته است . همین قدر کافی است که بدانیم توجه مرد به زن از نوع توجه به نان و آب نیست که با سیر شدن شکم اقناع شود ، بلکه یا به صورت حرص و آز و تنوع پرستی در می آید و یا به صورت عشق و غزل .
به هر حال اسلام به قدرت شگرف این غریزه آتشین توجه کامل کرده است . روایات زیادی درباره خطرناک بودن غریزه ای که مرد و زن را به یکدیگر پیوند می دهد وارد شده است . اسلام تدابیری برای تعدیل و رام کردن این غریزه اندیشیده است و در این زمینه هم برای زنان و هم برای مردان ، تکلیف معین کرده است . یک وظیفه مشترک که برای زن و مرد ، هر دو ، مقرر فرموده مربوط به نگاه کردن است :
قل للمؤمنین یغضوا من ابصارهم و یحفظوا فروجهم . . . قل للمؤمنات یغضضن من ابصارهن و یحفظن فروجهن .
خلاصه این دستور اینست که زن و مرد نباید به یکدیگر خیره شوند ، نباید چشم چرانی کنند ، نباید نگاه های مملو از شهوت به یکدیگر بدوزند ، نباید به قصد لذت بردن به یکدیگر نگاه کنند . یک وظیفه هم خاص زنان مقرر فرموده است و آن اینست که بدن خود را از مردان بیگانه پوشیده دارند و در اجتماع به جلوه گری و دلربائی نپردازند . به هیچ وجه و هیچ صورت و با هیچ شکل و رنگ و بهانه ای کاری نکنند که موجبات تحریک مردان بیگانه را فراهم کنند .
هیچ مردی از تصاحب زیبا رویان و هیچ زنی از متوجه کردن مردان و تصاحب قلب آنان و بالاخره هیچ دلی از هوس سیر نمی شود .
روح بشر فوق العاده تحریک پذیر است . اشتباه است که گمان کنیم تحریک پذیری روح بشر محدود به حد خاصی است و از آن پس آرام می گیرد . همانطور که بشر – اعم از مرد و زن – در ناحیه ثروت و مقام از تصاحب ثروت و از تملک جاه و مقام سیر نمی شود و اشباع نمی گردد در ناحیه جنسی نیز چنین است . هیچ مردی از تصاحب زیبا رویان و هیچ زنی از متوجه کردن مردان و تصاحب قلب آنان و بالاخره هیچ دلی از هوس سیر نمی شود . و از طرفی تقاضای نامحدود خواه ناخواه انجام ناشدنی است و همیشه مقرون است به نوعی احساس محرومیت . دست نیافتن به آرزوها به نوبه خود منجر به اختلالات روحی و بیماریهای روانی می گردد .
چرا در دنیای غرب اینهمه بیماری روانی زیاد شده است ؟ علتش آزادی اخلاقی و جنسی و تحریکات فراوان است که به وسیله جرائد و مجلات و سینماها و تئاترها و محافل و مجالس رسمی و غیر رسمی و حتی خیابانها و کوچه ها انجام می شود . اما علت اینکه در اسلام دستور پوشش اختصاص به زنان یافته است این است که میل به خودنمائی و خودآرائی مخصوص زنان است . از نظر تصاحب قلب ها و دلها مرد شکار است و زن شکارچی ، همچنانکه از نظر تصاحب جسم و تن ، زن شکار است و مرد شکارچی .۲ – استحکام پیوند خانوادگی :
شک نیست که هر چیزی که موجب تحکیم پیوند خانوادگی و سبب صمیمیت رابطه زوجین گردد ، برای کانون خانواده مفید است و در ایجاد آن باید حداکثر کوشش مبذول شود . و بالعکس هر چیزی که باعث سستی روابط زوجین و دلسردی آنان گردد به حال زندگی خانوادگی زیانمند است و باید با آن مبارزه کرد . اختصاص یافتن استمتاعات و التذاذهای جنسی به محیط خانوادگی و در کادر ازدواج مشروع ، پیوند زن و شوهری را محکم می سازد و موجب اتصال بیشتر زوجین به یکدیگر می شود . فلسفه پوشش و منع کامیابی جنسی از غیر همسر مشروع ، از نظر اجتماع خانوادگی
اینست که همسر قانونی شخص از لحاظ روانی عامل خوشبخت کردن او به شمار برود ، در حالی که در سیستم آزادی کامیابی ، همسر قانونی از لحاظ روانی یک نفر رقیب و مزاحم و زندانبان به شمار می رود و در نتیجه کانون خانوادگی براساس دشمنی و نفرت پایه گذاری می شود . علت اینکه جوانان امروز از ازدواج گریزانند و هر وقت به آنان پیشنهاد می شود ، جواب می دهند که حالا زود است ، ما هنوز بچه ایم ، و یا به عناوین دیگر از زیر بار آن شانه خالی می کنند همین است .
و حال آنکه در قدیم یکی از شیرین ترین آرزوهای جوانان ازدواج بود . جوانان پیش از آنکه به برکت دنیای اروپا کالای زن اینهمه ارزان و فراوان گردد ، ” شب زفاف را کم از تخت پادشاهی ” نمی دانستند . ازدواج در قدیم پس از یک دوران انتظار و آرزومندی انجام می گرفت و به همین دلیل زوجین یکدیگر را عامل نیکبختی و سعادت خود می دانستند ، ولی امروز کامجوئیهای جنسی در غیر کادر ازدواج به حد اعلی فراهم است و دلیلی برای آن اشتیاق ها وجود ندارد . معاشرتهای آزاد و بی بند وبار پسران و دختران ، ازدواج را به صورت یک وظیفه و تکلیف و محدودیت در آورده است که باید آن را با توصیه های اخلاقی و یا احیانا – چنانکه برخی از جرائد پیشنهاد می کنند – با اعمال زور بر جوانان تحمیل کرد .
در سیستم روابط آزاد جنسی ، پیمان ازدواج به دوران آزادی دختر و پسر خاتمه می دهد و آنها را ملزم می سازد که به یکدیگر وفادار باشند و در سیستم اسلامی به محرومیت و انتظار آنان پایان می بخشد .
بعضی ها مانند برتراند راسل پنداشته اند که جلوگیری از معاشرت های آزاد صرفا به خاطر اطمینان مرد نسبت به نسل است ، برای حل اشکال ، استفاده از وسائل ضد آبستنی را پیشنهاد کرده اند ، در صورتی که مسأله ، تنها پاکی نسل نیست . مسأله مهم دیگر ایجاد پاکترین و صمیمی ترین عواطف بین زوجین و برقرار ساختن یگانگی و اتحاد کامل در کانون خانواده است . تأمین این هدف وقتی ممکن است که زوجین از هرگونه استمتاع از غیر همسر یا همسران قانونی چشم بپوشند ، مرد چشم به زن دیگر نداشته باشد و زن نیز در صدد تحریک و جلب توجه کسی جز شوهر خود نباشد ، و اصل ممنوعیت هر نوع کامیابی جنسی در غیر کادر خانواده حتی قبل از ازدواج هم رعایت گردد . دنیای اروپا عملا نشان داده است که با وجود وسائل ضد آبستنی ، آمار فرزندان غیر مشروع وحشت آور است .
در مقاله ی بعد به سه تاثیر دیگر حجاب از دیدگاه شهید مطهری اشاره خواهیم کرد.
حجاب ، فراتر از پوشش ظاهری
عرصه ی حجاب محدود به یک زمینه نیست، بلکه دامنه آن فراتر از حفظ پوشش ظاهری است . در این مقاله قصد داریم دو مسئله ی مهم دیگردر باب حجاب که گفتار و رفتار است را مورد بررسی قرار دهیم :
۱) پوشش
ـ «یحفظن فروجهن و لایبدین زینتهن الا ما ظهر منها و لیضربن بخمرهن علی جیوبهن»[۱]،
«و زیور خویش آشکار نکنند، مگر آنچه پیداست و سرپوشهای خویش بر گریبانها بزنند.» در فراز انتهایی این آیه، دستور دیگری به عنوان مکمل حجاب شرعی ذکر شده که مؤید نگرش مذکور است:
«و پای به زمین نکوبند که زیورهای مخفیشان دانسته شود.» زنان عرب معمولاً خلخال به پا میکردند و گاه برای آنکه بفهمانند که زینتی قیمتی به پا دارند، پای خود را محکم به زمین میکوبیدند. مضمون این نهی را میتوان توسعه داد وهر آنچه عرضه و خودنمایی زن تلقی میشود، مانند استعمال عطرهای تند و آرایش در چهره را میتوان ممنوع دانست. موارد استثنائی
البته در جایی که تقاضایی نباشد ، منطق حکم میکند که این حکم لغو شود ، چنانچه در ادامه فرازی از این آیه ذکر گردیده است. این موارد استثنائی، گاهی در جانب تقاضا یعنی مرد و گاهی در جنبه عرضه، یعنی زن قرار دارد که به اجمال شامل موارد ذیل میگردد:
ـ مردانی که احتیاج به زن نـدارند؛ «و زیور خـویش آشکار نکنند مگر … مردان طفیلی که حاجت به زن ندارند.»[۲] مقصود از مردان طفیلی، قدر مسلم دیوانگان و افراد ابله است که به علت عدم درک زیباییهای زنان در زمینه امور جنسی اساساً در خارج از دایره تقاضا قرار دارند.
ـ کودک نابالغ؛ «کودکانی که از راز زنان آگاه نیستند (یا بر کامجویی از زنان توانا نیستند).»[۳]
ـ زنان پیر؛ «و زنان بازنشسته که امید ازدواج ندارند، باکی نیست که جامه خویش ]یعنی روسری و چهارقد[ را بر زمین نهند ]البته[ در صورتی که خود را به زیوری نیاراسته باشد و قصد خودنمایی نداشته باشند؛ و اگر از این نیز خودداری کنند برایشان بهتر است.»[۴] این آیه را میتوان به عنوان استثنایی دیگر بر حکم حجاب که قبلاً ذکر شد دانست و فلسفه آن این است که این زنان به طور عادی، چیزی برای عرضه ندارند و رغبت و تقاضایی نسبت به آنان وجود ندارد؛ از این رو، وجوب حجاب (لزوم پوشانیدن سر در حضور نامحرم) از آنان برداشته شده است؛ ولی همانگونه که در آیه تصریح شده این رخصت مشروط به این است که قصد عرضه و خودنمایی در کار نباشد. دستور کلی اخلاقی که در انتهای آیه آمده، مبنی بر ترجیح داشتن رعایت عفاف در هر حالی و در هر سنی، بیانگر توجه بیشتر شارع به جنبه عرضه و سالم نگهداشتن اجتماع از زمینههای انحراف است.
ـ «والذین یُؤذون المؤمنین و المؤمنات بغیر ما اکتسبوا فقد احتملوا بهتاناً و اثماً مبیناً یا ایها النبّی قل لازواجک و بناتک و نساء المؤمنین یدنین علیهنّ من جَلابیبهنَّ ذلک أَدنی اَن یعرفن فلا یؤذین و کان الله غفوراً رحیماًـ لئن لم ینته المنافقون و الذین فی قلوبهم مرض و المرجفون فیالمدینه لنغرینّک بهم ثم لا یجاورونک فیها الا قلیلاً.»[۵] «آنان که بدون جهت مردان و زنان با ایمان را آزار میرسانند، بهتان و گناه بزرگی مرتکب میشـوند. ای پیـامبر به همسـران و دختـرانت و بـه زنـان مؤمنیـن بگو که روسریهای خویش را به خود نزدیک سازند (خود را با آنها بپوشانند). این کار برای اینکه شناخته شوند و مورد اذیت قرار نگیرند بهتر است و خدا آمرزنده و مهربان است. اگر منافقان و بیماردلان و کسانی که در شهر نگرانی ایجاد میکنند از کارهای خود دست برندارند، ما تو را علیه آنان خواهیم برانگیخت؛ آنگاه فقط مدت کمی در مجاورت تو خواهند زیست.»
این آیات به خوبی صحنه بازار جرم و انحراف را تصویر مینماید. ظاهراً چنانکه برخی مفسرین گفتهاند، گروهی از منافقین و افراد منحرف در اوایل شب که هوا تازه تاریک میشد، در کوچهها و معابر مزاحم زنان (اکثراً کنیزان) میشدند؛ برای مقابله با این پدیده دو راهکار در پیش روی جامعه قرار داده شده است که هر یک در جای خود اهمیت دارد:
– رعایت حجاب در خارج از منزل؛ زیرا از این طریق زنان نجیب و عفیف یعنی کسانی که قصد عرضه خود را ندارند، شناخته میشوند و بیماردلان از اینکه چشم طمع به آنان ببندند و آنان را مورد اذیت قرار دهند، چشم میپوشند.
– برخورد فیزیکی و کاربرد زور و اجبار علیه افراد خاطی و منحرف؛ خداوند در این آیه، افراد مزاحم و بیماردل را به حمله و حرکت شدید پیامبر (ص) علیه آنان و حتی تبعید از جامعه پاک اسلامی تهدید میکند.
نکته مهم دیگر در این باب، مقدم داشتن راهکار فرهنگی است که کانون آن را کنترل بزهدیدگان احتمالی و آماجهای جرم و انحراف بر رفتار خود و محافظت آنان از خود در برابر افراد آماده ارتکاب انحراف و جرم تشکیل میدهد. این تقدم در ذکر راهکارها در آیه شریفه، هرچند تقدم زمانی استفاده از راهکار اولی بر راهکار دوم را نمیرساند، ولی میتواند بیانگر تأکیـد و اهمیت بیشتر در نظر شارع مقدس باشد.
خودداری از سخن گفتن به شیوه تحریکآمیز، شـاخصه دیگر حجاب است.۲)گفتار
ـ «یا نساء النبی لستن کاحدٍ من النساء إن اتقیتن فلا تخضعن بالقول فیطمع الذی فی قبله مرض و قلن قولاً معروفاً.»،[۶] «ای زنان پیغمبر، شما اگر پرهیزکار باشید ، همچون سایر زنان نیستید؛ مواظب باشید که در سخن، نرمش زنانه و شهوتآلود به کار نبرید که موجب طمع بیماردلان گردد؛ به خوبی و شایستگی سخن بگویید.»
خودداری از سخن گفتن به شیوه تحریکآمیز، شـاخصه دیگر حجاب است. در این آیه با صرف نظر از اینکه روی سخن با زنان پیامبر (ص) است، به خوبی نشان داده شده مردانی که احتمال انحراف در آنها وجود دارد، آنچه در نزد آنان است، آمادگی درونی و تقاضا است، اما طرف دیگر قضیه این است که درعرصه اجتماع آنچه مایه گسترش این بیماری و خارج شدنش از حالت درونی و باطنی به حالتی بیرونی و عملی میشود ، عرضه نشود تا از این طریق زنها در امنیت قرار بگیرند و بتوانند آزادانه در اجتماع حضور پیدا کنند.
بخشی از آیه ۵۳ همین سوره، نیز همین مضمون را با بیانی دیگر تأکید و تقویت میکند؛ آنجا که خداوند به مسلمانان توصیه میکند که اگر از زنان پیامبر (ص) درخواستی دارند، خواسته خود را از پشت حجاب و پردهای و بدون داخل شدن در منزل مطرح کنند: «وَ اذا سألتموهنَّ متاعاً فاسئَلوهنَّ مِن وراءِ حجابٍ»؛ سپس به علت این توصیه اشاره میفرماید: «این برای پاکیزگی دل شما و دل آنان ]زنان پیامبر[ بهتر است.» «ذلک اطهر لقلوبکم و قلوبِهنَّ» از مقدم داشتن «لقلوبکم» یعنی دل شما مردان، بر «قلوبهن» یعنی دل زنان پیامبر (ص)، شاید بتوان استنباط کرد که آمادگی برای انحراف قلبی که مقدمه انحراف عملی است، از راه شنیدن صدای جنس مخالف، در مردان بیشتر و قویتر است لذا خداوند تکلیف بیشتری را متوجه زنان کرده و آنان را به پوشاندن خود از دیدگان نامحرمان و محافظت خود از طریق حفظ حریم در رفتار و سخن واداشته است. ۳)رفتار
ـ «قل للمؤمنات یغضضن من ابصارهن.»،[۷] «و به زنان مؤمن بگو که چشمان خویش را ببندند.»
ـ «وَ قرن فی بیوتکن ولا تبّرج الجاهلیه الاولی»[۸]، «و در خانههای خویش قرار گیرید و مانند دوران جاهلیت نخستین، به خودنمایی و خودآرایی از خانه خارج نشوید.» این آیه نیز چنانکه از سیاق آن پیداست، بر روی خارج شدن زنان پیامبر (ص) از منزل، همراه با عرضه خود به نامحرمان، حساسیت به خرج داده است. البته مقصود از آن حبس کردن زنان ایشان در منزل نیست، چرا که تاریخ اسلام گواه آن است که سیره معمول پیامبر (ص) بر چنین رفتاری استوار نبوده است و نیز فقط حفظ پوشش مراد نیست، بلکه خودنمائی در تمام صور و شیوههایش، اعم از نوع نگاه و رفتار مورد نظر است. در مجموع، آنچه از ملاحظه چند آیه شریفه مذکور به دست میآید، این است که در تمام این آیات، بیش از همه بر حفاظت زنان از خود در پوشش، رفتار، سخن و …، و تأثیر آن در پیشگیری از وقوع انحراف در مرحله عمل (و حتی در مرحله نیت و خطورات ذهنی) تأکید شده و فقط در یکی از این آیات به راهکار کنترل از طریق اعمال زور و سیاستهای بازدارنده راهنمایی شده است. همین امر به ما نشان میدهد که در یک جامعه اسلامی، برابر تعالیم دینی و نتایج تحقیقات جدید علمی، در امر کنترل انحرافات اجتماعی و اخلاقی در روابط زن و مرد، نقطه تأکید باید بر مقاومسازی بزهدیدگان (زنان) در برابر افراد آماده جرم و انحراف و کنترل عرضه در برابر افراد متقاضی، از طریق کار فرهنگی سنجیده و بلند مدت در زمینه ترویج معنای صحیح حجاب صورت گیرد.
پی نوشتها:
[۱] – نور، ۳۱.
[۲] – همان.
[۳] – همان.
[۴] – همان، ۶۱.
[۵] – احزاب، ۶۰-۵۸.
[۶] – همان، ۳۳.
[۷] – نور، ۳۱.
[۸] – احزاب، ۳۳.
منابع:
کتاب: «مسأله حجاب»استاد مطهری و پژوهشکده حوزه
حجاب ، نه افراط نه تفریط
اگر به انسان وساختار وجودی او، چه ازلحاظ جسمی و چه از نگاه روحی، بنگریم و از این رهگذر، نظری به انگیزه های نهفته و امیال گوناگون خفته در سرشت و خمیرمایه وجودی او که «فطرت» نامیده می شود ، بیندازیم به راحتی درمی یابیم که ازجمله نیرومندترین، بزرگترین و برترین نیروهای موجود در او ، حس و غریزه «جنسی» است.
میلی نیرومند که اگر درمسیر صحیح و راه درست خویش هدایت نشود ، به سهولت سرچشمه گناهان بزرگ و معاصی نابخشوده می شود و پیامدی جز تبدیل زندگی پرنشاط و پویای انسانی به جان کندنی سراسر حزن، اندوه و تباهی درپی نمی آورد.
نگاهی کوتاه به خون ریزی ها، جنگ ها و عصیان های پدیدارشده درتاریخ تمدن بشری، بیش از همیشه، این واقعیت تلخ را جلوه گر می سازد که:انسان درهیچ زمینه ای به این اندازه و پایه آسیب پذیر نیست و هیچ نیرویی درایجاد سرکشی در نهاد او ، به پای این میل غریزی نمی رسد.
اندیشمندان و روشنفکران، با توجه به چنین نکته ای، از دیروز تا به امروز همراه با طرح فرضیه های گوناگون و ارائه نظریه های مختلف، سعی درمقابله اصولی و از رهگذر آن ، چاره جویی بنیادین در رویارویی با این غریزه و میل فطری داشته اند و دراین راه ، تاکنون نظریه های مختلف و متفاوت را بیان کرده اند. گروهی چون مانی، بودا و تولستوی گفته اند که این میل نهفته و غریزه ذاتی را به کلی باید از بین برد تا انسان و جامعه انسانی از آسیب های آن در امان باشد و گروهی دیگر چون فروید درمقابله با این نظر «افراطی» چنین گفته اند که بازگشایی سدها و مجوز پیش روی به این میل در جامعه سبب ساز کاهش میزان جرم و ارتکاب جنایت در جامعه می شود.
درگیر و دار کشاکش میان این دونظر ، که یکی جانب « افراط » می پیماید و دیگری جانب « تفریط » مکتبی زندگی آفرین چون « اسلام » که همواره از جایگاه «اعتدال» و گریز از « افراط » و « تفریط » سخن می گوید ، راهکاری میانه و معتدل را ارایه کرده است.
راهکاری که به رغم گذشت چهارده قرن از پیدایی آن، هنوز بوی تازگی از آن برمی خیزد ، اسلام، میل جنسی را به « رسمیت » می شناسد و حتی آن را پلید نیز نمی داند به شرط آن که به درستی و با شیوه ای مناسب در مسیر « انسان ساز » خویش به حرکت درآید.
راهکار مکتب « اسلام » درچنین اندیشه ای و درمقام عمل به آن به طورکلی، در دو راهبرد زیر خلاصه می شود:
الف- اقدام های کوتاه مدت و میان مدت چون ازدواج سهل و آسان درجامعه و ترویج فرهنگ آن درمیان اقشار گوناگون به ویژه جوانان.
ب- اقدام های بلندمدت و اساسی چون ازبین بردن زمینه های به کارگیری ناسالم این میل درجامعه برپایه دستورات و ارزش هایی چون: حجاب، عفاف، خویشتنداری و پرهیز از اختلاط بی رویه زنان و مردان.
این دو راهبرد که برگرفته از دستورات صریح و فرمان های روشن پروردگار درقرآن، کلام الهی، است ما را دربیان فلسفه وجودی و «وجوبی» حجاب، و به بیانی درست تر پوشش، با نکاتی چون نکات زیر مواجه و روبرو می سازد:
الف- «امنیت» در معنای عام و در تمام ابعاد.
ابعاد اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و حتی روانی، از جمله مسایلی است که در اندیشه اسلامی به آن، توجه کافی شده است. این اندیشه و توجه ، تا بدان پایه از ارزش و اعتبار برخوردار است که از عمده وظایف دولت اسلامی، « ایجاد امنیت همه جانبه در جامعه» است.
برهنگی به معنای عدم پوشش و ناپوشیدگی در جامعه یا تضعیف و کم توجهی به آن، به دنبال خویش، پیامدهایی ناگوار چون آرایش، خودآرایی و عشوه گری را به همراه دارد و مردان و به ویژه جوانان را در معرض تحریک دایم عصبی و ایجاد التهاب و هیجان دروغین زودگذر در جامعه قرار می دهد.
این بار هیجان و التهاب آن چنان است که گاه فرد را به بیماری روانی مبتلا می سازد و از این رو، او را به اعمالی وا می دارد که سرچشمه بسیاری از مفاسد و معاصی دیگر می شود.
ب- نگاهی گذرا به متلاشی شدن خانواده ها در جوامع مختلف .
نکته ای مسلم را به خودنمایی وامی دارد و آن این است که: درهم شکستن حریم خانواده و برهنگی روزافزون در جامعه انسانی، جدایی(طلاق) و از هم گسیختگی خانواده ها و در پیامد آن، پدیده ای تلخ و جانسوز چون «فرزندان طلاق» را درپی می آورد ، زیرا در بازار آزاد برهنگی، زنان به صورت « کالای مشترک»، به شمار می آیند و دیگر پیوند زناشویی قداست و پاکی خاص خویش را میان دو نفر که به یکدیگر تعلق خاطر دارند ، ندارد . چراکه هر روز مردی را در دام زنی دیگر و زنی را در دام مردی دیگر فرومی افتد.
در بازار آزاد برهنگی، زنان به صورت « کالای مشترک»، به شمار می آیند و دیگر پیوند زناشویی قداست و پاکی خاص خویش را میان دو نفر که به یکدیگر تعلق خاطر دارند ، ندارد . چراکه هر روز مردی را در دام زنی دیگر و زنی را در دام مردی دیگر فرومی افتد.
ج- بسط و گسترش دامنه فحشا در جامعه و افزایش شمار فرزندان نامشروع.
از دیگر دلایل این فلسفه «وجوبی» است. نگاهی کوتاه به آمار تولد فرزندان نامشروع در کشور ایالات متحده آمریکا (سال ۱۹۹۹میلادی) نشان گر آن است که درحدود فرزندان تازه تولد یافته، فرزندان تازه ولادت یافته نامشروع هستند. اگر صادقانه و با انصاف به شکل گیری چنین روندی نظر اندازیم، مشاهده می کنیم که از جمله بسترسازهای اساسی در وقوع چنین فرآیندی، برهنگی و روابط بی حد و حصر در میان زنان و مردان است.
د- هنگامی که «برهنگی» زن در جامعه به ارزش تبدیل شود ، پیامد طبیعی آن «افزایش » روزافزون آرایش و خودنمایی او در جامعه است. در چنین جامعه ای، زن دیگر از راه ارایه «علم»، «آگاهی» و «دانایی» ارزش نمی یابد. بلکه چون «عروسکی» از راه جاذبه جنسی افزون تر به وسیله کسب درآمد گروهی انسان آلوده تبدیل می شود و کار را به جایی می رساند که این اصل در جامعه، پای می گیرد که: «هرچه جاذبه جنسی افزون تر، ارزش شخصیتی بیشتر!»
در ایران پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، بیش ترین شهرت زنان در وسایل ارتباط جمعی و افکار عمومی از آن زنان «هنرپیشه» و «آوازه خوان» بود؛ آن چنان که هرچه این زنان در شکستن حریم اخلاقی جامعه از خود سخت کوشی بیشتری نشان می دادند، به همان اندازه، بر صفحه مطبوعات و قاب تلویزیون از ارزشی افزون تر برخوردار می شدند.
منبع : پیام شرق – با تلخیصحجاب، چتر امنیت
فرهنگ، عفاف و پوشش
منشا اصلى پیدایش لباس نیاز به محفوظ ماندن، عفیف ماندن و زیبابودن است، امااشتباه است اگر تصور کنیم که مى توانیم این همه اختلاف و تنوع راکه در لباس افراد در جوامع و دورانهاى مختلف دیده مى شود، تنهابا درنظر گرفتن این سه اصل توجیه کنیم. تاثیر فرهنگ بر لباس مهم تر و کلى تر از آن است که از آن در ردیف سایرتاثیرها گفتگو کنیم .
رابطه لباس و فرهنگ
فرهنگ کلى ترین بخش و نگرشى است که یک جامعه نسبت به جهان دارد و اختلاف در لباس جوامع علاوه بر عوامل اجتماعى، اقتصادى و… ناشى از فرهنگ ها وبینش هاى مختلف آنان است .
نحوه لباس پوشیدن انسان بسته به این که براى جهان چه معنایى قائل باشد،خود را چگونه موجودى بشناسد، چه سرنوشتى براى خود تصور کند وسعادت خود را درچه بداند، تفاوت مى کند.
اگر در جوامع غربى مذهب و قانون تعیین کننده نوع پوشش نیست، نباید تصور کرد که مردم در انتخاب لباس آزادند. جامعه غربى با لباسى که برتن دارد، با ما سخن مى گوید اگر به این سخن گوش دهیم فلسفه و فرهنگ غرب را خواهیم شنید.
رابطه لباس غربى با فرهنگ غربى
تمدن غرب، جلوه یک زندگى است که در آن دیگر معنویت و قدس اصالت ندارد و انسان موجودى نیست که حامل «روح الهى » باشد و بتواند خلیفه خدا در زمین شود. هیچ بهشتى او را به خود دعوت نمى کند، و ارزش زن به اندازه ارزش تن اوست. در چنین فرهنگى لباس وسیله اى براى پوشش تن نیست بلکه براى آرایش آن است و آنچه مدل لباس را تعیین مى کند روانشناسى جنسى است و در حقیقت مبتکران مدهاى تازه همواره در کار تنظیم نسبت میان برهنگى وپوشیدگى هستند تا بتوانند حداکثر جلوه و جاذبه را در این جنس وحد کثر اشتیاق را در آن حنس دیگر ایجاد نمایند.
رابطه حجاب با فرهنگ اسلامى
محدودیت هایى که برای غریزه جنسى در اسلام معین شده براى هدایت و رساندن انسان به مقصد است. تن، تنها بخشی از وجود انسان است، و انسان وظیفه خود را خطیرتر از آن مى بیند که تنهابه «بدن نمایى » و آرایش جسم بپردازد… لباس به تن نمى کند که تن را عرضه کند، بلکه لباس مى پوشد تا خود را بپوشد.
لباس براى او یک حریم است به منزله دیوارى و دژى است که تن را از دستبرد محفوظ مى دارد و کرامت او را حفظ مى کند.
لباس براى آن است که تحریک جنسى را کم کند نه آن که بر قدرت تحریک بیفزاید، لباس پوست دوم انسان نیست، بلکه خانه اول اوست.
لباس و سر ضمیر
آرایش و نوع لباس از سرضمیرانسان خبر مى دهد. همچنین لباس تحت تاثیر فرهنگ و معرف شخصیت افراد هست. میان شخصیت افراد وفرهنگ عمومى نیز ارتباطى قوى وجود دارد. نیاز به ابراز وجود خود به دیگران در جامعه فاقد ارزش هاى معنوى، به این دلیل است که تنها جامعه اصالت دارد و فرصت بودن و نشان دادن و لذت بردن تنها چند روزى است.
در جامعه هاى غربى که نظام ادارى محکم و تسلط دولتها بر آموزش و پرورش ووسایل ارتباط جمعى، افراد جامعه را روزبه روز به هم شبیه ترمى کند…
فرد وقتى نتواند خود را از راههاى منطقى ومعقول ممتاز و مشخص کند به هراقدام دیگرى دست مى زند و سعى مى کند با ایجاد هرگونه تغییرى در شکل لباس و نوع آرایش سرو صورت توجه دیگران را به خود جلب کند و خود را از گم شدن درجامعه نجات دهد.
چرا که او که به حقیقتى برتر از جامعه مثلا خدا معتقد نیست و گم شدن در جامعه را فناى شخصیت و مرگ خودمى داند.»منطق عفاف
-۱ زنى که تن و اندام خود را در معرض دید مى گذارد مى خواهد به جای انسانیت، با زنانگى خود جایى براى خود در دل ها یاشخصیت ها بیابد. در ان زمان کار به اینجا مى کشد که دیگر از زن نه به عنوان یک موجود داراى شخصیت و هویت بلکه ازاجزاى بدن او صحبت مى آید .
۲- بى بندوبارى در پوشش، بى بندوبارى در تحریک است وبى بندوبارى در تحریک بنیاد خانواده را متلاشى مى کند. غریزه جنسى یکى از علل مهم ازدواج و به وجود آمدن خانواده است. اماپس از ازدواج هرچه زمانى مى گذرد، نقش غریزه جنسى در حفظ دوام خانواده کمتر مى شود و به جاى آن نقش عشق، تفاهم و وفادارى دربقاى خانواده بیشتر مى شود. هم در اینجا باید گفت که بى حجابى ریشه رخت خانواده را مى خشکاند… سخن آخر
و اینک تمدن غرب، چنین وانمود مى کند که مى خواهد براى انسان لباس بدوزد… اما در حقیقت به جاى آن که لباس برتن او کند، او را برهنه ساخته است. آیا در این جهان که همه اسیر و شیفته تبلیغات غرب شده اند مردمى پیدا مى شوند که دلى به پاکى آن کودک داشته باشندو فریاد برآورند که آنچه به نام لباس در غرب به تن انسان مى پوشانند، لباس نیست، بلکه برهنگى است.
چرا آن مردم، ما نباشیم ؟
منبع: مرکز امور زنان و خانواده