حقوق خانواده در قرآن

حقوق خانواده در قرآن

براى هر کدام از زن و مرد، حقوقى است که قرآن با تعبیرى جالب و جامع از آن یاد کرده است «وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِى عَلَیْهِنَّ بِالْمَعْرُوف»
زن و مرد از آن جهت که دو عضو جامعه هستند، حقوق مدنى مشابهى دارند، ولى در اجتماع خانوادگى، دو فرد، جدا از هم به شمار نمى آیند; بلکه مکمّل یکدیگرند: «هُنَّ لِبَاسٌ لَّکُمْ وَأَنتُمْ لِبَاسٌ لَّهُنَّ» بدین سبب حقوق مشابه ندارند; هر چند مى توانند حقوقى متعادل داشته باشند. حقوق خانواده در سه قسمت به شرح زیر مطرح مى شود:۱. حقوق زن بر شوهر
اسلام در مقایسه با جاهلیّت درباره زنان و حقوق آنان، دیدگاه جدیدى را ارائه کرده است بدین سبب مردم، از پیامبر درباره زنان، فراوان مى پرسیدند تا آن که آیه نازل شد: بگو آنچه درباره زنان مى گویم، از خودم نیست; بلکه فتواى خدا است: «وَیَسْتَفْتُونَکَ فِى النِّسَآءِ قُلِ اللَّهُ یُفْتِیکُم فیهنّ» .
حقوق زن عبارتند از:الف. مهریّه:
در ازدواج دائم تعیین مهر، پیش از ازدواج لازم نیست و دو طرف مى توانند پس از عقد روى آن توافق کنند، چنانکه از آیه ۲۳۶ بقره استفاده مى شود; ولى مسلّم این است که مهریّه، ساقط نمى شود و زن حتّى در صورت عدم تعیین آن، مهر المثل (مهر معادل زنان شبیه او) را مى تواند بطلبد. در جاهلیّت، پدران و مادران، مهر را حق الزحمه و شیر بهاى خود مى دانستند; بدین جهت در نکاح شغار که رسم جاهلیّت بود، معاوضه دختر یا خواهر، مهریّه شمرده مى شد بدون آن که، به زن بهره اى برسد. اسلام، این رسم را منسوخ کرد: «وَءَاتُواْ النِّسَآءَ صَدُقَـتِهِنَّ نِحْلَه …» قرآن کریم در این جمله کوتاه، به سه نکته اساسى اشاره کرده است: اولاً از مهر، با نام «صَدُقه» که از مادّه صدق است، یاد کرده که راستین بودن پیوند زناشویى و علاقه مرد را نشان مى دهد. ثانیاً با آوردن ضمیر «هنّ»، مهریّه را به زن متعلّق مى داند، نه پدر و مادر او تا بخواهند آن را دستمزد بزرگ کردن و نان دادن، به شمار آورند. ثالثاً با کلمه «نحله» تصریح مى کند که مهریه پیش کش است نه آن که زن مانند اجیر به خانه شوهر برود تا کارهاى خانه را انجام بدهد. در اسلام، شوهر، حتى در مال و کار زن حقّى ندارد; بلکه براى شیردادن به فرزندش، مى تواند از شوهر اجرت بطلبد و اگر از مهر، تعبیر «اجر» شده (احزاب/ ۵۰)، به جهت بهره آمیزشى است که از زن مى برد. مهر، با صرف نظر از ادیان و کتاب هاى آسمانى از سنّت هاى متداول میان مردم بوده است.ب. نفقه:
از نظر اسلام، شوهر باید در حدّ متعارف، نیازمندى هاى زندگى زن (خوراک و پوشاک و مسکن) را تأمین کند و مرد بر بیش از توان خویش مجبور نمى شود. نفقه دادن شوهر به زن، مانند انفاق بر فقیر نیست که از روى ترحّم به او کمک مى شود; بدین سبب از نظر اسلام، اگر زن ثروتمند، و شوهر در سطح متوسطى باشد، باز نفقه زن را باید بپردازد. قرآن درباره تأمین خوراک و پوشاک مى فرماید: «…وَعَلَى الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَکِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ لاَ تُکَلَّفُ نَفْسٌ إِلاَّ وُسْعَهَا» بهره مندى زن از نفقه، حتى پس از طلاق یا وفات شوهر نیز ادامه دارد. در سوره طلاق، آیه ۶ درباره مسکن زنان مطلّقه آمده است که آن ها را هر جا خودتان سکونت دارید و امکانات شما ایجاب مى کند، سکونت دهید: «أَسْکِنُوهُنَّ مِنْ حَیْثُ سَکَنتُم مِّن وُجْدِکُم» طبیعى است که هر جا مسکن بر عهده شوهر است، بقیه نفقات نیز بر عهده او خواهد بود. بعد مى فرماید: به آنان زیان نرسانید تا کار را بر آنها تنگ کنید و مجبور به نقل مکان و ترک نفقه شما شوند; سپس مى گوید: اگر باردار هستند، نفقه آنها را تا زمانى که وضع حمل مى کنند، بدهید و اگر حاضر شدند پس از جدایى، فرزند شما را شیر دهند، پاداش آنها را بپردازید. قرآن درباره زنان شوهر از دست داده نیز سفارش کرده که باید تا یک سال حق سکونت داشته باشند و به وسیله وارث، از خانه اخراج نشوند و هزینه زندگى آنها پرداخته شود، مگر آنکه خودشان پیش از پایان یک سال به ازدواج اقدام کنند: «وَصِیَّهً لاَِّزْوَ جِهِم مَّتَـعًا إِلَى الْحَوْلِ غَیْرَ إِخْرَاج» .ج. حقّ حضانت و شیردادن:
نگه دارى و شیردادن به طفل، بر مادر واجب نیست و او مى تواند به اراده خود، این دو کار را بپذیرد یا از آن ها شانه خالى کند; چنان که از جمله «…لِمَنْ أَرَادَ أَن یُتِمَّ الرَّضَاعَهَ… فَإِنْ أَرَادَا فِصَالاً عَن تَرَاض مِّنْهُمَا وَتَشَاوُر» استفاده مى شود; ولى در عین حال، این دو کار از حقوق مادر است; بنابراین، شوهر نمى تواند میان مادر و فرزند، تا دو سال جدایى بیندازد; هر چند او را طلاق داده باشد و اَوْلى ثبوت حقّ حضانت (دختر) براى مادر تا هفت سالگى است و نیز مادر به شیر دادن فرزند سزاوارتر است. قرآن به هر دو حق، اشاره دارد. در آیه ۲۳۳ بقره پس از مطرح شدن دوران شیرخوارى فرزند مى فرماید: هیچ مادرى نباید به سبب فرزندش زیان ببیند: «لاَ تُضَآرَّ وَ لِدَهُ بِوَلَدِهَا…» و منع مادر از نگه دارى و شیردادن فرزند، نوعى زیان و حرج شمرده مى شود.د. حق همخوابى و زناشویى: مرد نباید به همسر خویش از نظر همخوابى بى اعتنایى کند; به گونه اى که زن خود را رها شده و بى ثمر ببیند. حق آمیزش براى زن، دست کم هر چهار ماه یک بار است; ولى اگر نیاز بیشترى داشت، در کمتر از چهار ماه باید با او هم بستر شود و گرنه او را رها سازد.
در آیه ایلاء (بقره/ ۲۲۶) مدّت چهارماه انتظار را براى مردى که سوگند خورده با زن خود آمیزش نکند، تعیین کرده که در ضمن این چهار ماه باید مرد وضع خود را با همسرش روشن کند که آیا مى خواهد طلاق گوید یا به زندگى ادامه دهد. گفته شده: تعیین این ضرب الاجل از آن جهت است که آمیزش جنسى، به صورت واجب شرعى در هر چهارماه لازم است. در آیاتى از نگه دارى زن و ادامه زندگى سخن به میان آمده; مانند«فَأَمْسِکُوهُنَّ بِمَعْرُوف» این آیات هر چند به رجوع پس از طلاق مربوط است، بر کلمه «معروف» تکیه شده که به معناى ادامه شایسته زندگى است و فقیهان، در مسائل زناشویى به این آیات استدلال کرده اند; از جمله شیخ طوسى مى گوید: اگر ثابت شد مرد، «عنین» است، زن حقّ فسخ نکاح را دارد و دلیل مطلب را همین آیات قرار مى دهد.۲. حقوق شوهر بر زنالف. حق طلاق:
طلاق، حق طبیعى مرد است و مى توان این حق را به وکالت به زن منتقل کرد و نیز در مواردى، حاکم شرع، به نفع زن مى تواند طلاق را انجام دهد; گرچه شوهر به آن مایل نباشد. امروزه در ایران مرسوم است که ضمن عقد نکاح یا عقد خارج لازم، زوج به زوجه وکالت بلاعزل با حقّ توکیل غیر مى دهد که در مواردى با رجوع به دادگاه و أخذ مجوز، خود را مطلّقه کند. آن موارد عبارتند از: استنکاف شوهر از دادن نفقه یا اداى سایر حقوق زن، سوء رفتار یا سوء معاشرت زوج به حدى که ادامه زندگى غیر قابل تحمل شود، ابتلاى زوج به امراض صعب العلاج، جنون، اعتیاد، اشتغال به شغلى که با مصالح خانوادگى و حیثیّت زوجه منافى باشد، محکومیت زوج به دست کم ۵ سال حبس یا به حدّ و تعزیر، ترک زندگى خانوادگى بدون عذر موجّه، صاحب فرزند نشدن زوج به جهت عقیم بودن یا عوارض جسمى دیگر، مفقود الاثر شدن زوج و اختیار همسر دیگر بدون رضایت زوجه. آیات فراوانى درباره طلاق در قرآن آمده است (بقره/ ۲۲۶ تا ۲۳۷; طلاق/ ۱ ـ ۷; احزاب/ ۴۹).ب. حق استمتاع:
شوهر حق دارد هر زمان که بخواهد، از همسر خویش بهره ببرد، مگر زن، مانع شرعى (حیض، احرام، اعتکاف، روزه و…) یا وظیفه اهمّى داشته باشد و بر زن لازم است که آنچه با این حقّ شوهر منافى است را بر طرف سازد. قرآن مى فرماید: «نِسَآؤُکُمْ حَرْثٌ لَّکُمْ فَأْتُواْ حَرْثَکُمْ أَنَّى شِئْتُم»ج. حق اطاعت:
یکى از حقوق شوهر، اطاعت از او است; اما اولاً در امور حرام، اطاعت از او جایز نیست; چنان که در روایتى از پیامبر(ص) آمده: «لا طاعه لمخلوق فى معصیه الخالق» و ثانیاً این اطاعت فقط در حدّ تکالیف مربوط به شوهردارى واجب است; از قبیل مسائل زناشویى، رفت و آمد زن، رفت و آمد دیگران به خانه، و در هر کارى حقّ طاعت براى شوهر وجود ندارد. قرآن مى فرماید: پس از آنکه آنان، از شما اطاعت مى کنند، دنبال آزار و تعدّى به آنها نباشید: «فَإِنْ أَطَعْنَکُمْ فَلاَ تَبْغُواْ عَلَیْهِنَّ سَبِیلا»د. اظهار زینت:
زن باید زینت خویش را در خانه، براى شوهر آشکار سازد، نه آن که در منزل با لباس کهنه و بدن کثیف و چهره گرفته با او برخورد کند و در بیرون منزل خود را بیاراید: «…وَ لاَ یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلاَّ لِبُعُولَتِهِنَّ…»
هـ. نگه داشتن عدّه: از تعبیر «لکم» و «علیهنّ» در آیه ۴۹ احزاب استفاده مى شود که عدّه نگه داشتن زن پس از وفات شوهر یا طلاق، نوعى حق براى مرد شمرده مى شود; زیرا در این آیه فرموده: اگر زن را پیش از همبستر شدن طلاق دادید، عدّه اى براى شما بر آن ها نیست «فَمَا لَکُمْ عَلَیْهِنَّ مِنْ عِدَّه تَعْتَدُّونَهَا». منشأ این حق آن است که امکان دارد زن باردار باشد و ترک عدّه و ازدواج با مرد دیگر سبب شود وضع فرزند نامشخص باشد و در نتیجه، حق مرد پایمال شود. گذشته از این که نگه داشتن عدّه، فرصتى به مرد و زن مى دهد که اگر نابخردانه از هم جدا شده اند، مجالى براى تجدید نظر و بازگشت وجود داشته باشد. قرآن مى گوید: آن ها را از خانه خارج نکنید. چه مى دانید شاید خدا گشایشى برساند و صلحى پیش آورد: «لاَ تَدْرِى لَعَلَّ اللَّهَ یُحْدِثُ بَعْدَ ذَ لِکَ أَمْرًا»
۳. حقوق متقابل زن و شوهر:الف. اهمیّت دادن به دین و اخلاق یک دیگر:
زن و شوهر باید به اصلاح امور دینى و سلوک اخلاقى هم اهمّیّت دهند و هر کدام، در جهت فلاح و رستگارى دیگرى، اقدام کند; بدین سبب سرّ حرمت ازدواج با مشرکان از نظر قرآن، سیر دادن آنان به آتش و دوزخ است: «أُوْلَـئِکَ یَدْعُونَ إِلَى النَّار …» قرآن مى فرماید: «وَ أْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلَوهِ وَ اصْطَبِرْ عَلَیْهَا …» در روایت آمده: خداوند مرد و زنى را مشمول رحمت قرار مى دهد که شب هنگام، آن گاه که براى نماز شب بر مى خیزد، همسر خویش را نیز بیدار کند و اگر برنخاست، بر چهره او آب بپاشد. جاى دیگر، به مؤمنان دستور داده شده: اهل و اولاد خویش ر از آتشى که هیزم آن مردم و سنگ هستند، حفظ کنید: «یَـأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ قُواْ أَنفُسَکُمْ وَ أَهْلِیکُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجَارَه» ، و در دستورى کلّى، همه مردان و زنان را از آن جهت که همه یار و دوستدار یک دیگرند، به امر به معروف و نهى از منکر سفارش مى کند: «وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَـتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَآءُ بَعْض یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَر»ب. حسن معاشرت:
برخورد مناسب زن و شوهر با یک دیگر، خانه را کانون آرامش و سکون مى کند. قرآن در آیه ۲۱ روم همسر را وسیله آرامش دانسته و پس از آن، ارتباط زن و مرد را براساس مودّت و رحمت طرح کرده است. این مسأله، به ویژه درباره برخورد و معاشرت سالم مرد که اقتدار افزون ترى دارد، بیش تر مورد توجه قرآن قرار گرفته است. شوهر نباید زن را آزار دهد. قرآن در مورد رجوع پس از طلاق فرموده است: «…فَإِمْسَاکُ بِمَعْرُوف» ولى این حکم به طور قطع به حسن معاشرت با هر زنى مربوط است که انسان مى خواهد با او زندگى کند; چه این زندگى با ازدواج صورت بپذیرد یا با رجوع پس از طلاق. در آیه ۱۹ نساء نیز از حسن معاشرت با زنان «وَعَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوف» یاد شده است.ج. حق ارث:
قرآن در چگونگى ارث زن و شوهر مى فرماید: مرد نیمى از اموال همسرش را در صورتى که همسرش فرزند نداشته باشد، به ارث مى برد; ولى اگر فرزند داشته باشد، (هر چند از شوهر دیگر) این جا شوهر، فقط یک چهارم مى برد: «وَلَکُمْ نِصْفُ مَا تَرَکَ أَزْوَ جُکُمْ إِن لَّمْ یَکُن لَّهُنَّ وَلَدٌ فَإِن کَانَ لَهُنَّ وَلَدٌ فَلَکُمُ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَکْن …» البته این تقسیم پس از پرداخت بدهى ها و وصیت هاى مالى همسر است: «مِن بَعْدِ وَصِیَّه یُوصِینَ بِهَآ أَوْ دَیْن».
ارث زن از شوهر:زن، یک چهارم مال شوهر را ارث مى برد; ولى اگر شوهر، فرزند داشته باشد (ولو از زن دیگر)، در این صورت، زن، یک هشتم ارث مى برد: «وَلَهُنَّ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَکْتُمْ إِن لَّمْ یَکُن لَّکُمْ وَلَدٌ فَإِن کَانَ لَکُمْ وَلَدٌ فَلَهُنَّ الثُّمُنُ مِمَّا تَرَکْتُم مِّن بَعْدِ وَصِیَّه تُوصُونَ بِهَآ أَوْ دَیْن». سهمى که براى زن تعیین شده (یک چهارم یا یک هشتم) به یک همسر اختصاص ندارد; بلکه اگر مرد، همسران متعدد نیز داشته باشد، سهم مذکور به طور مساوى بین آنها تقسیم خواهد شد. در پى بحث حقوق، مسأله نشوز (عدم مراعات حقوق همسر) مطرح مى شود که از سوى زن یا شوهر یا هر دو مى تواند پدید آید. با ظهور علایم نشوز در زن و ایجاد مشکل در زندگى، قرآن مراحلى را جهت اصلاح نظام خانواده مطرح کرده است. در مرحله اول، شوهر با نصیحت و ارشاد با او برخورد کند: «وَالَّـتِى تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ» و اگر موعظه تأثیر نکرد، در مرحله بعد، در بستر از او دورى جوید: «…وَاهجُرُوهُنَّ فِى الْمَضَاجِع …»، و در مرحله سوم، براى شوهر جایز است که او را در حدّ اعتدال و براى اصلاح نه انتقام، بزند و در این مسأله باید با حصول غرض به حداقل بسنده کند و از سرخ یا سیاه کردن بدن وى بپرهیزد و اگر مرتکب جنایت بر زن شد، باید غرامت بپردازد: «…وَاضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَکُمْ فَلاَ تَبْغُواْ عَلَیْهِنَّ سَبِیلاً …» و اگر نشوز از ناحیه شوهر باشد. در مرحله اول، زن حقوق خویش را مى طلبد و او را نصیحت مى کند و اگر مؤثر واقع نشد، به حاکم شرع رجوع مى کند تا او را به مراعات حقوق زن امر کند و اگر مؤثر واقع نشد، حاکم، از مال مرد نفقه زن را مى پردازد و در مواردى، وى را تنبیه مى کند، و اگر نشوز از طرف زن و شوهر صورت گیرد، دو داور از سوى زن و شوهر یا از سوى بستگان آن ها یا از سوى قاضى، تعیین مى شوند و بین زن و مرد آشتى برقرار مى کنند: «وَإِنْ خِفْتُمْ شِقَاقَ بَیْنِهِمَا فَابْعَثُواْ حَکَمًا مِّنْ أَهْلِهِ وَحَکَمًا مِّنْ أَهْلِهَآ إِن یُرِیدَآ إِصْلَـحًا یُوَفِّقِ اللَّهُ بَیْنَهُمَآ» و اگر هیچ راهى براى اصلاح وجود نداشت، در واپسین مرحله، گشایش کارشان در طلاق است: «وَإِن یَتَفَرَّقَا یُغْنِ اللَّهُ کُلاًّ مِّن سَعَتِهِ وَکَانَ اللَّهُ وَ سِعًا حَکِیمًا»

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
اسکرول به بالا