درویش

درویش

درویش

نقل کرده اندکه درویشی فقیر به نام عنایت درمشهد بود که گاهی دو روز را در گرسنگی به سر می‌برد زیرا عادت نداشت چیزی را از مردم طلب کند پس با نهایت گرسنگی و ناتوانی به حرم مطهر مشرف شد و خدمت قبر آن حضرت گریه نمود.
ناگهان حالت چرت به او دست داد در آن حال امام رضا (ع) را ملاقات کرد که فرمود می‌روی نزد فلان بقال من گفته‌ام که به تو ۴ غاز«واحد پول دوره قاجار معادل نیم شاهی» دهد آنها را ببر نزد فلان خرده فروش که در فلان جا بساط دارد سنگی روی بساط اوست آن رابه ۴ غاز بخر و آن سنگ را حکاکی کن در میان آن دانه لعلی است چون آن دانه را بیرون آوری به هندوستان ببر. گفتم من که حکاکی نمی‌دانم فرمود ما تو را تعلیم می‌دهیم چون به حال آمد برخاست و از حرم بیرون آمد و همان کار را انجام داد پس به هندوستان رفت و آن دانه را به زر بسیاری از او خریدند و ثروتمند شد و به مشهد بازگشت.
(کرامات رضویه ج ۱ ص ۲۱۵ – ۲۱۴).

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
به بالا بروید