زن‌ها توان آفرینش دارند

زن‌ها توان آفرینش دارند

زن‌ها توان آفرینش دارند ویژگی که زنان دوست دارند مردان بدانند:

چرا زن‌ها همیشه سعی دارند همه چیز را بهتر کنند؟

چرا ما زن‌ها احساس می‌کنیم درباره مشکلات روابط خود با مرد زندگی‌مان صحبت کنیم؟

چرا احساس می‌کنیم به هنگام سختی باید به شریک زندگی‌مان کمک کنیم؟

چرا از برنامه ریزی تا بدین حد لذت می‌بریم؟

چرا سخت تلاش می‌کنیم با نامزد/همسرمان به هماهنگی و تفاهم برسیم؟

در این مقاله می‌خواهم پرده از راز دومی در رابطه با هویت و ماهیت زن‌ها بردارم که انگیزه بخش بسیاری از رفتارهای ما در روابطمان می‌باشد. این یکی از زیباترین ویژگی‌های زنانه محسوب می‌شود. وچنان بخشی از درون وجود ما را تشکیل می‌دهد که هیچ گاه حتی به آن فکر هم نمی‌کنیم.

آنچه زن‌ها دوست دارند مردها بدانند: زن‌ها آفریننده هستند.

این طبیعت زن است که بیافریند. زن‌ها زندگی بخش هستند. این همان جادو و سحر ما زن‌هاست. ما این توان را داریم که از عدم و نیستی، زندگی بیافرینیم.

این قابلیت و توانایی ما زن‌ها هنگامی نمود پیدا می‌کند که مادر می‌شویم و کودکی به دنیا می‌آوریم. اما چه بچه دار باشیم و چه بچه‌ای نداشته باشیم، این توانایی همواره در ما وجود دارد که زایا باشیم و بیافرینیم چه با بدنمان و چه با کلمات و اعمال و رفتارمان و چه با عشقمان. هر بار که غذای خوشمزه‌ای برای خانوادهٔ خود درست می‌کنید. در واقع مشغول آفرینش هستید. همین طور هنگامی که راهی هوشمندانه برای فروش و بازاریابی محصولات شرکت خود می‌یابید، یا هنگامی که مکالمه‌ای صمیمانه را با شریک زندگی خود شروع می‌کنید یا گل‌های زیبایی را در گلدان جای می‌دهید.

زن‌ها در عین حال کیمیاگرند. ما زن‌ها شکل چیزها را تغییر می‌دهیم. ما عادت و روزمرگی را به «زیبایی»، خالی و تهی را به «معنادار» و رکود و خستگی را به شکوفایی بدل می‌کنیم. به ندرت اتفاق می افتد به چیزی برخورد کنیم و نخواهیم آن را بهبود و ارتقاء ببخشیم. حال چه تزیین اتاق یا روابط دوستمان باشد، چه آرایش موهایمان، نحوهٔ چیدمان جواهرات داخل کشو یا نحوهٔ چیدن میز شام یا ارتباط با نامزد/همسرمان.

چنانچه یک زن هستید، احتمالاً پس از خواندن جملات بالا ناگهان با احساسی عمیق از شناخت دوبارهٔ خود، با خود گفته‌اید: «آری» گویی صدایی از اعماق درونتان می‌گوید: «آری، حقیقت دارد» البته برای بیشتر زن‌ها نیز همین طور است. با وجود این ماهیت و جوهرهٔ آفرینش در ما چنان به صورت بخشی از وجودمان در آمده است که کمتر به آن فکر می‌کنیم و به ندرت بر آن صحه می‌گذاریم. بلکه فقط انجامش می‌دهیم. برای نمونه:

*هرگاه به اولین خانه یا آپارتمان خود نقل مکان کرده‌اید، خالی بوده است اما همین که از این اتاق به آن اتاق می‌رفتید پیش خود فکر می‌کردید:

«می دانم با آن چه کار کنم تا زیبا و دلچسب شود. به دیوارها رنگ زیبایی خواهم زد. کاناپه‌ام را این جا خواهم گذاشت. مبل‌هایم را اینجا خواهم چید. قالیچه‌ای زیبا خواهم گرفت تا به زمین جلوه‌ای بدهد. گل‌هایم را این گوشه خواهم گذاشت. طولی نکشیده است که به تمامی رؤیاهایتان دربارهٔ خانه جامهٔ عمل پوشانده‌اید و خانه‌ای زیبا و رؤیایی ترتیب داده‌اید و جایی که قبلاً هیچ چیز در آن وجود نداشت، به خانه‌ای گرم و صمیمی تبدیل شده است. گویی ساده‌ترین و طبیعی‌ترین کار دنیا را انجام داده‌اید.

*دختر کوچکتان می‌آید و می‌گوید: «مامان. برای نمایش فردا در مدرسه به یک لباس احتیاج دارم. چیزی از قبل آماده ندارید، اما سری توی کمد می‌زنید و از این جا و آن جا کمی پارچه‌های رنگی قدیمی، روبان و خرت و پرت‌هایی دیگر پیدا می‌کنید و لباس زیبایی شبیه لباس «کولی‌ها» برای نمایش مدرسه دخترتان می‌دوزید و لباسی را از هیچ می‌آفرینید.

صبح روز جمعه است. و شوهرتان که از کار زیاد هفته گذشته خسته است هنوز خواب است شب گذشته که او را دیدید گرفته و افسرده به نظر می‌رسید و این شما را ناراحت کرده است. سر میز آشپزخانه نشسته‌اید و مشغول نوشیدن قهوه‌تان هستید. ناگهان نقشه‌ای به ذهنتان می‌رسد. سریعاً دست به کار می‌شوید. صبحانهٔ مورد علاقهٔ او را درست می‌کنید، به روزنامه نگاهی می‌اندازید و آگهی یک نمایشگاه محصولات الکترونیک را که مورد علاقهٔ شوهرتان است در آن می‌بینید. در رستورانی که دوست دارد برای شام جا رزرو می‌کنید و بهترین دوست او و همسرش را برای شام دعوت می‌کنید. همین که بیدار می‌شود با صبحانهٔ مورد علاقه‌اش به او صبح بخیر می گویید و برنامه ریزی برای نمایشگاه و شام به همراه دوستان در رستوران مورد علاقه‌اش را به اطلاع او می‌رسانید. او بسیار هیجان زده می‌شود. بدین ترتیب روزی کسل کننده را به یک رشته از وقایع و فعالیتهای خوشایند تبدیل می‌کنید که شوهرتان را سرحال کند و به او فرصتی می‌دهید تا تجدید نیرویی کند.

تمامی سناریوهای بالا جالب و بی ضرر به نظر می‌رسند. این طور نیست؟ حال چرا باید ابراز خلاقیت‌هایی این چنین در روابط زن با مرد زندگی‌اش مشکل و مسئله تلقی شود؟

در ادامه به این پرداخته‌ایم که چرا و چگونه غریزهٔ آفرینش در زنان از ناحیهٔ مردها سوءتعبیر می‌شود.

زن‌ها چطور و چگونه می‌آفرینند و آنچه مردان باید در این باره بدانند

۱-آفرینش

آفرینش به معنای خلق چیزی است که پیش‌تر وجود نداشته است. زن‌ها عاشق آفرینش هستند. صرف شروع از صفر و ساختن چیزی ما را از اعماق وجودمان هیجان زده می‌کند.

آنچه زن‌ها دوست دارند مردها بدانند:

زن‌ها عاشق آن هستند که زیبایی، ارتباط و عشق بیافرینند. هنگامی که ما زن‌ها این مهم را انجام می‌دهیم حسی عمیق ازرضایت، هدفمندی و موفقیت را در خود تجربه می‌کنیم.

این سرور و شادمانی، هر روز از راه‌های گوناگون، کوچک و بزرگ خود را به ظهور می‌رساند،

*باخبر می‌شویم یکی از دوستانمان به شهر ما آمده است. فوراً برای ورودش یک میهمانی ترتیب می‌دهیم.

*وقت آزادی به دست می‌آوریم و بی درنگ و در آخرین لحظه در آن فرصت برای خود و مرد زندگی‌مان سفری تفریحی به بیرون شهر را برنامه ریزی می‌کنیم.

*به هنگام قدم زدن در پارک به همراه نامزد/همسرمان درباره برخی احساسات عمیقی و قلبی خود صحبت می‌کنیم و آنچه را که تنها یک پیاده روی ساده بود به تجربه‌ای عمیق و شیرین از ارتباط، صمیمیت و نزدیکی بدل می‌کنیم.

هنگامی که زن‌ها آفرینش دارند، لحظاتی خاص می‌آفرینند، و آن را با دیگران سهیم می‌شوند، موجب بهبود و ارتقاء شرایط و محیط می‌شوند، زیبایی می‌آفرینند و دیگران را شاد می‌کنند.

شاید تمامی این سرگرمی‌های زنانه ابزاری برای نمود و ظهور خلاقیت‌های زنانه باشند. شاید به همین دلیل باشد که زن‌ها از خرید کردن تا این حد لذت می‌برند. حتی هنگامی که عملاً چیزی نمی‌خرند، برای خلاقیت‌های بعدی خود تحقیق و برنامه ریزی می‌کنند!

این مطالب را ما زن‌ها به خوبی درک می‌کنیم، اما نمی‌توانیم به راحتی برای مردها توضیح دهیم.

چرا زن‌ها دوست دارند فرصت‌ها و شکاف‌های زمانی را پر کنند و برای آن‌ها برنامه داشته باشند؟ یک روز صبح کیم و شوهرش مشغول صرف صبحانه هستند. کیم تصمیم می‌گیرد برای اولین تعطیلات آخر هفتهٔ آن ماهشان برنامه ریزی کند.

به شوهرش می‌گوید: «اریک. می‌خواستم بدانی که ایمی برای تعطیلات آخر هفتهٔ بعد از عید پاک به مسافرتی خواهد رفت که از طرف مدرسه ترتیب داده شده است. لذا فکر کردم برای تعطیلات خودمان برنامه ریزی کنیم.

اریک خیلی عادی جواب می‌دهد: «حالا چند هفته وقت داریم، بعداً یه فکری می‌کنیم» این را می‌گوید و مجدداً روزنامه‌اش را می‌خواند.

کیم پاسخ می‌دهد: «اما عزیزم، خیلی کم پیش می‌آید که برای تعطیلات با هم تنها باشیم. به همین خاطر فکر کردم هر چه زودتر برنامه ریزی کنیم، حق انتخاب بیشتری خواهیم داشت تا حسابی خوش بگذرانیم.

اریک: «چرا همین الآن باید در آن باره صحبت کنیم. من حتی نمی‌دانم که همین فردا صبح حوصلهٔ چه چیزی را دارم یا ندارم. چه برسد به یک ماه بعد. تازه نمی تونم بفهمم این همه عجله برای چیه؟

کیم: «خب، دوست ندارم تا اون موقع گیج بخوریم و ندونیم چی کار می‌خواهیم بکنیم. می تونی فقط پنج دقیقه به من گوش بدی؟»

اریک روزنامه‌اش را می‌گیرد و بلند می‌شود. درحالی که صدایش کمی ناراحت به نظر می‌رسد، می‌گوید: «الان نمی تونم. واقعاً راست میگم» این را می‌گوید و اتاق را ترک می‌کند.

کیم در حالی که در آنجا نشسته و به تقویمش خیره شده است احساس ناراحتی و سرخوردگی می‌کند. شماره‌های قرمز روزهای تعطیل تقویم نیز بی هیچ صدایی به او خیره می‌شوند.

هنگامی که این داستان را در سمینارهایم ارائه می‌دهم، عکس العمل مردها و زن‌ها کاملاً متفاوت است. مردها نظراتی نظیر این جملات را ارائه می‌دهند: «اوه، پسر. دست روی دلم نذار. همسرم می‌خواهد دقیقه به دقیقه وقت آزادم را برنامه ریزی کند. اما من از این کار بیزارم. فکر می‌کنم دوست دارد حسابی دست و پای مرا با این برنامه ریزی‌ها ببندد.»

«زن‌ها می‌خواهند با این کار وقت مردشان را کنترل کنند. او را به قلاب بیاندازند تا بتواند ریاست همه چیز را به عهده داشته باشند»

«مشخص است که کیم ناامنی زیادی دارد و کاملاً درگیر است و گرنه چرا باید بخواهد تمامی جزئیات کوچک زندگی‌اش همگی از قبل تعیین شده باشند؟»

زن‌ها از طرفی دیگر نظرات متفاوتی دارند:

«دلم به درد آمد. سر این موضوع همیشه با نامزدم بگو مگو داریم. او هیچ وقت برای هیچ چیز برنامه ریزی نمی‌کند. به همین خاطر هیچ چیزی ندارم که از پیش منتظرش باشم.»

«اریک هم مثل بقیه مردهاست. چه ایرادی دارد از پیش برنامه ریزی کنیم؟ با این کار از همسرش یک زن نق نقو می‌سازد»

«یکی از شکایت‌های من از مردها هم همین است. اصلاً به آنچه دور و برشان می‌گذرد. توجه ندارند. نمی‌توانند بفهمند که تدارک دیدن تفریح و رقم زدن اوقات و روزهای خوش، مستلزم برنامه ریزی و فکر کردن است. کیم سعی دارد زن خوبی باشد، اما اریک اصلاً برای او احترام قائل نیست

که اینگونه برخورد می‌کند»

زن‌ها دراین سناریو چه می‌بینند که از دید مردها پنهان می‌ماند؟ ما زن‌ها بهتر می‌فهمیم که در واقع کیم چه کار می‌کند. زیرا خودمان نیز آن گونه هستیم. کیم نه تنها برنامه ریزی می‌کند، بلکه خلأها را پر می‌کند.

پرکردن شکاف و رخنه‌ها، همان دیدن یک میز خالی و به فراست افتادن برای چیدن آن و زیبا کردن آن است. همان شکستن سکوت در مکالمه‌ای متوقف مانده‌ای است که با باز کردن سر صحبتی از طرف ما به طرزی هنرمندانه ادامه می‌یابد. همان برنامه ریزی برای تعطیلات از راه نیامده ای است که با رؤیاپردازی ما از همین الآن رقم می‌خورد.

این تنها عبارتی است که برای توصیف میل و نیاز ما به خلاقیت و آفرینش هست. «ما زن‌ها دوست داریم جاهای خالی را پر کنیم.» قوه آفرینش زنان با دیدن جاهای خالی فعال می‌شود و به کار می افتد. گویی هنگامی که ما زن‌ها جایی را خالی می‌بینیم، احساس می‌کنیم باید آن را پرکنیم و چیزی را در آن به ظهور برسانیم که آن فضارا اشغال کرده و با زیبایی و عشق آکنده سازد.

این تهی بودن چیست که با دیدن آن، حال در یک مکالمه یا تقویم، زن را بر آن می‌دارد که خلاقیت‌های خود را به ظهور برساند. آیا این صفت برگرفته از همان عمل جنسی نیست که زن می‌خواهد فضای تهی بدن خود را با مرد پر کند. آیا چیزی در آرایش ژنتیکی ما وجود دارد که جاهای خالی را برای ما وسوسه آمیز جلوه می‌دهد. هر چه باشد یک چیز قطعی و محرز است: زن‌ها دوست دارند جاهای خالی را در زمان و مکان با انرژی خود پر کنند.

یکی از معمولی‌ترین روش‌هایی که زن‌ها برای پر کردن جاهای خالی به کار می‌برند، برنامه ریزی است. ما زن‌ها عاشق برنامه ریزی هستیم. دوست داریم جای خالی را در آینده به چیزی جالب، مهیج و با معنا بدل کنیم. ما این کار را آن طور که مردها فکر می‌کنند از سر ناامنی یا برای کنترل کردن انجام نمی‌دهیم، بلکه از آن رو به این کار دست می‌زنیم تا وقت را گرامی بداریم. ما زن‌ها به این طریق به نیروی آفرینش و خلاقیت در خود امکان بروز و نمود می‌دهیم.

آنچه زن‌ها دوست دارند مردها بدانند:

زن‌ها عاشق برنامه ریزی هستند زیرا با این کار امکان آن را می‌یابند تا خلأهای زمانی را با عشق، شور، حرارت و خلاقیتپر کنند.

فکر نمی‌کنم مردها عمق لذت و هیجانی را که زن‌ها از برنامه ریزی برای روابط صمیمی‌شان تجربه می‌کنند، حس کنند. چرا که از نظر بیشتر مردها، برنامه ریزی یک فعالیت احساسی یا عاطفی به گونه‌ای نیست که برای زن‌ها هست. هنگامی که یک مرد به این کار دست می زند، یک کار انجام می‌دهد و به جزئیات نظر دارد. او با این کار یک مورد از فهرست وظایف اش را خط می زند و سپس به سراغ کار بعدی می‌رود. درحالی که برنامه ریزی برای زن‌ها کاری است برخاسته از عشق. حال چه برای یک میهمانی باشد، چه مسافرت یا بیرون رفتن عصرانه یا شام در یک رستوران. در واقع فرآیند برنامه ریزی برای زن باریکه راهی است که از طریق آن عشق و ازخودگذشتگی او به جریان می افتد. برای او برنامه ریزی درست به همان اندازه خلاقیت محسوب می‌شود که نقاشی یا آهنگ سازی. زن‌ها با این کار به یک واقعه یا رویداد تولد می‌بخشند و فرصتی برای آرامش، استراحت و رمانتیک بودن را فراهم می‌آورند و بدین وسیله خود نیز خوشحال و راضی می‌شوند.

۲-اصلاح، بهبود و ارتقاء

اصلاح کارها و بهبودی بخشیدن به شرایط دومین طریقی است که زن‌ها توسط آن به خلاقیت خود نمود می‌بخشند. تفاوت میان به ظهور رساندن و بهبودی بخشیدن چیست؟ ظهور، تولد و پیدایش از هیچ است و این در حالی است که اصلاح و بهبودی بخشیدن، بهتر کردن چیزی است که از پیش وجودداشته است و به عبارت دیگر تولدی دوباره است.

شوق و گرایش به اصلاح و بهبود جامعه ریشه در طبیعت ما زن‌ها دارد که اغلب در رفتار و گفتار خود با دیگران متوجه آن نیست. به طرزی طبیعی درست به همانگونه آن را در زنان دیگر می‌پذیرم که در خود پذیرفته‌ایم. این همان طریقی است که هستیم.

آنچه زن‌ها دوست دارند مردها بدانند:

ما زن‌ها توانایی‌های بالقوهٔ هر چیز را می‌بینیم و دوست داریم آن را بالفعل کنیم. به همین دلیل است که دوست داریم همه چیز را اصلاح کنیم.

نیاز و گرایش به اصلاح و بهبود حالات درونی نیز آنچه در بیرون از ما هست در واقع دیدن و تشخیص دادن توانایی‌های بالقوه چیزها و کارها و امکان ظهور و بروز آن چیزی است که در زیر پنهان بوده است. تلاش ما نیز برای تحقق این ظهور و پیدایش است. به نظر می‌رسد که زن‌ها ذاتاً واجد آن نوع از بینش هستند که قادر است انتظار دانه را برای جوانه زدن و شکفتن ببیند. علاوه بر آن مایلند از دانه مراقبت و محافظت کنند تا بروید و رشد کند. شاید این توان برخاسته از طراحی ژنتیکی ما برای مادر شدن و بزرگ کردن فرزندانمان باشد. ما این بخش وجودی خود را هر روز از راه‌های گوناگون به ظهور می‌رسانیم و تمرین می‌دهیم.

*زنی که با شما همکار است روسری جدیدی را که نامزدش برای او خریده است به شما نشان می‌دهد و می‌گوید: «آیا زیبا نیست؟ تام آن را به من هدیه داده است»

پاسخ می‌دهید: «فوق العاده است. بیا جلو بگذار این طرف را کمی سفت‌تر بکشم تا گوشه‌هایش بهتر بایستند. آها. الان بهتر شد. نظر خودت چیه؟»

دوستتان توی آینه نگاه می‌کند و می‌گوید: «حق با توست، خیلی بهترشد، متشکرم» برای شما بسیار ساده و طبیعی بود که بخواهید روسری دوستتان بهتر و زیباتر به نظر برسد. زیرا می‌توانستید آن را از پیش تصور کنید و ببینید. او نیز به طرزی غریزی این حال شمارا دریافت و از پیشنهاد شما استقبال کرد.

*خواهرتان از شما دعوت می‌کند تا مبلمان جدید او را ببینید. همین که به اتاق نشیمن او وارد می‌شوید، از شما می‌پرسد «نظرت چیست؟» شما همانجا می‌ایستید و دور و بر را ورانداز می‌کنید. سپس در ذهن خود تجسم می‌کنید که چنانچه متفاوت چیده می‌شدند، بهتر نمی‌بود؟»

می گویید: «آیا فکرکردی که آگه جای این دو تا رو عوض می‌کردی چه قدر بهتر بود؟ اینطوری جای بیشتری بین کاناپه و قفسهٔ کتابها باز می‌شود.

خواهرتان یک لحظه هم درنگ نمی‌کند. جواب می‌دهد: «بیا همین کار را بکنیم و ببینیم چطور به نظر می‌رسد» سپس با هم مبلمان را جا به جا می‌کنید و به شکل جدید می‌چینید.

بعد از آن که نفسی تازه می‌کنید. از او می‌پرسید: «نظرت چیه؟»

با شوق و ذوق تمام پاسخ می‌دهد «راستش، خیلی بهتر شد. دیگه مثل قبل تنگ و ترش نیست. می دونستم باید از تو بپرسم. از آنجا که خیلی وقت اینجا زندگی می‌کنم دورنمای خودمو از دست دادم.

هنگامی که به اتاق نشیمن خواهرتان نگاه کردید، فوراً دانستید که چه نوع چیدمانی قشنگتر خواهد بود. این کار برای شما به سعی و تلاشی نیاز نداشت. به طرزی خودانگیخته می‌دانستید چگونه می‌توانید آن را بهبود ببخشید.

*شما و یکی از دوستان نزدیکتان که شرکت خود را می‌گرداند، مشغول صرف ناهار هستید. او برای سومین بار در طول آن هفته از یکی از کارمندانش که وظایفش را به خوبی انجام نمی‌دهد، شکایت می‌کند. دوستان در حالی که سرش را تکان می‌دهد، می‌گوید، «نمی‌دانم با لویس چه کار کنم. او کارمند دلسوزی است اما خیلی نامرتب و بی نظم شده. توی قسمتی که کار می کنه روحیهٔ همه رو تحت تأثیر قرار داده.»

از او می‌پرسید: «آیا در این باره با او حرف زده‌ای؟»

با سرخوردگی پاسخ می‌دهد: «سعی کردم. اما اصلاً به خرجش نمی‌رود. تغییر محسوسی ندیده‌ام.»

از دوستتان می‌خواهی مکالمه‌ای را که با لوییس داشته است برای شما تکرار کند. همین که صحبت‌های آنان را می‌شنوید، احساس می‌کنید مشکل را پیدا کرده‌اید.

می گویید: «این طور به نظر می‌رسد که تنها دربارهٔ نارضایتی‌هایت با لوییس صحبت کرده‌ای و هرگز از او نپرسیده‌ای که دلایل مسامحه کاری‌های او چیستند. منظورم این است که شاید مشکل پیدا کرده، مثلاً دارد از همسرش جدا می‌شود یا مشکل خانوادگی دارد یا مریض شده است. چرا از او نمی‌پرسی مشکلش چیست؟

دوستتان اعتراف می‌کند: «خب، راستش دربارهٔ این یکی، دیگر فکر نکرده بودم. انگار چنین انتظار داشتم که با نخستین اخطاری که به او می‌دهم، مشکلات به خودی خود برطرف شوند. از پیشنهادت متشکرم.

همین که به شرکت برگشتم با او در این باره صحبت خواهم کرد.»

همین که دیدید مشکلی ذهن دوستتان را به خود مشغول کرده است فوراً به فکر چاره افتادید. اصلاً سعی نداشتید که به او امر و نهی کنید، بلکه تنها راه حلی را که به ذهنتان رسیده بود به او نشان دادید و واقعاً می‌خواستید به او کمکی کرده باشید.

خانم‌ها! مطمئن هستم با هر سهٔ این داستان‌ها ارتباط برقرار کرده‌اید. این داستان‌ها به خوبی این واقعیت را به تصویر می‌کشند که گرایش ما به بهبود و اصلاح چیزها بخشی درونی از وجود و طبیعت ما را تشکیل می‌دهند. همانطور که ملاحظه می‌کنید، در تمامی این داستان‌ها، هر سه زن از راه حل‌های پیشنهادی استقبال کردند و حتی خوشحال شدند. چرا که زن‌ها همگی این ویژگی و فضیلت زنانه را می‌پذیرند و درک می‌کنند: این ویژگی که اصلاح گر باشند. این بخشی از هویت تمامی زن‌ها نیز هست.

حال تصور کنید در دو داستان اول، مردها مشغول صحبت باشند. داستان مربوط به لباس: پیش از هر چیز، اصولاً مردها درباره کلامی که همسرشان برای آن‌ها خریده است به دوستشان پز نمی‌دهند! دوم این که هیچ وقت همکار آن‌ها دربارهٔ این که کلاهشان کج ایستاده است و باید مرتب و منظم شود صحبتی نمی‌کنند. تا چه برسد به این که بلند شوند و این کار را برای او انجام دهند. سوم این که، حتی اگر چنین کاری هم بکنند، دوستشان احساس خواهد کرد که به حد و مرز او تجاوز

شده است. این بماند که احتمالاً دربارهٔ تمایلات جنسی همکارش نیز دچار بدگمانی‌هایی خواهد شد.

داستان مربوط به مبلمان و اثاثیه: یک مرد هرگز دربارهٔ طرز چیدمان مبلمانش از کسی نظر نمی‌خواهد. این بماند که آیا اصلاً برای خودش نیز آن چیدمان مهم است یا خیر؟ حتی اگر هم بپرسید، پاسخ‌هایی از این قبیل خواهد شنید: «خوبه» همین و بس. حتی اگر نظراتی داشته باشند که بخواهند به او ارائه دهند، صاحب خانه احتمالاً استقبالی نمی‌کرد. و می‌گفت: «البته الآن نمی‌خواهم وقتمان را صرف این کار بکنیم. بیایید برویم و مسابقهٔ فوتبال را تماشا کنیم!»

از بیان این مطالب چه هدف و منظوری دارم؟ مردها فاقد این حس مستمر و مداوم مبنی براصلاح و بهبود شرایط و محیط هستند. این به کنار، مردها عملاً پیشنهادها و توصیه‌های ارائه شده را غیر ضروری، ناخواسته و حتی فضولی می‌دانند.

در داستان سوم، فرض کنید که به جای دو زن، زن و شوهری هستند که مشغول صرف غذا هستند و این مرد است که با یکی از کارمندانش مشکل پیدا کرده است. بگذارید مکالمه را دوباره از اول تکرار کنیم:

شوهرتان در حالی که سرش را تکان می‌دهد، می‌گوید: «نمی‌دانم از دست لوییس چه کار کنم. او کارمند دلسوزی است اما این اواخر خیلی از هم پاشیده شده است. روحیهٔ همه را تحت تأثیر قرار داده است.

از او می‌پرسید: «آیا سعی کرده‌ای با او صحبت کنی؟»

شوهرتان با سرخوردگی پاسخ می‌دهد: «آره، اما هیچ تغییری نکرده‌ام.»

پیشنهاد می‌کنید: «صحبت‌هایی را که میان شما رد و بدل شده است برایم بازگو کن تا شاید راهی به فکرم برسه.»

پاسخ می‌دهد: «موضوع مهمی نیست. خودم یه فکری می‌کنم.»

توضیح می‌دهید: «اما فکر کنم بدونم موضوع چیه. مطمئنم آگه درباره‌اش صحبت کنیم حتماً راه حلی پیدا می‌کنیم. از این گذشته، عزیزم این موضوع تمام هفته تو رو اذیت کرده.»

با صدایی ناراحت پاسخ می‌دهد: «ببین خودم می تونم از پسش بریبام. متوجه شدی؟ حالا دوست ندارم در باره‌اش صحبت کنم. متأسفم که روش مرا زیاد قبول نداری. حالا بیا موضوع رو عوض کنیم.»

آخ! مسلماً این داستان با داستان اول تفاوت‌های زیادی داشت. مگر چه اتفاقی افتاد؟ همسر این زن در بارهٔ کمک همسرش برای بهبود و تغییر شرایط و اوضاع دچار سوءتعبیر شده و به جای اینکه آن را نمودی از عشق و توجه همسرش به خود ببیند، آن را نوعی انتقاد و کنترل کردن تلقی کرده بود.

آنچه زن‌ها دوست دارند مردها بدانند:

هنگامی که زنی می‌خواهد چیزی را اصلاح کندـ حال چه در محیط و چه در روابط اش ـ به این معنا نیست که آن را تأیید نمی‌کند یا آن را مردود و اشتباه می‌داند. بلکه به آن معنا است که امکان بهبود و اصلاح را در آن شناسایی کرده است.

زن‌ها ذاتاً و طبیعتاً التیام گر، شفابخش و کمک کار هستند. ما زن‌ها همواره به دنبال آنیم تا به هر کس در رابطه با هر چیز کمک کنیم. چنانچه تنها تغییری کوچک در تن صدای گریهٔ فرزندمان اتفاق بیافتد، سریعاً آن را ثبت می‌کنیم و سراسیمه می دیوم تا مطمئن شویم حال بچه خوب است. چنانچه در فروشگاه زنی را ببینیم که می‌خواهد زیپ پشتی لباسی را ببندد داوطلبانه به او کمک می‌کنیم. چنانچه باخبر شویم، یکی از دوستانمان با مشکلی در زندگی مواجه شده است به او زنگ می‌زنیم تا چنانچه کاری از دستمان برمی آید در حقش انجام دهیم. چنانچه نامزد/همسرمان با مشکلی مواجه باشد از او جویا می‌شویم تا به او کمک کنیم.

شاید از آن جا که به لحاظ ژنتیکی نیز چنین طراحی شده‌ایم که مادر باشیم، لذا سیستمی درونی و بسیار دقیق از رادارها و گیرنده‌های حساسی داریم تا نیازهای دیگران را شناسایی کنیم. بسیاری از زن‌ها به هنگام مصاحبه‌هایی که به منظور نگارش این مقاله انجام می‌دادم، از من می‌خواستند تا این موضوع را برای مردها توضیح دهم: هنگامی که نامزد/همسرتان سعی می‌کنند چیزی را در روابطش با شما اصلاح کند یا آن را بهبود و ارتقاء بخشد قصدش آن نیست که از شما انتقاد کند یا برچسب بی عرضگی به شما بزند، بلکه او این کار را برخاسته از عشق خود و براساس شناساسی امکانات موجود در رابطه‌تان و به منظور شکوفایی هرچه بیشتر ارتباطش با شما انجام می‌دهد.

چرا مردها به هنگام جاری شدن ارزش خلاق زنانه احساس کنترل شدگی می‌کنند

به عقیدهٔ من مردها بخش خلاق و اصلاح گر وجود زنانه را بسیار نیز دوست دارند، اما درعین حال از آن می‌ترسند و نسبت به آن بی اعتمادند. نیرویی در این طبیعت زنانه نهفته است که مردها را معذب می‌کند. درست مانند خیره شدن به آبی که به سرعت جریان دارد و نمی‌توان جلو آن را گرفت. مردها می‌دانند که در این مواقع شاهد نیروی شدید و نیرومندی هستند که بی امان و پیوسته در پی انجام مأموریت خویش و در پی احراز نتیجه‌ای خاص و از پیش تعیین شده است. شاید بتوان گفت که به نوعی نیز درست احساس می‌کنند. گویی زن‌ها به هنگام آفرینش و خلاقیت با سرچشمه‌ای از نیروی حیات و زندگانی در تماس هستند که در سرتاسر وجود خویش احساسش می‌کنند. چه خودآگاه و چه ناخودآگاه، نکتهٔ مهمی که قصد دارم با شما در میان بگذارم، از این قرار است: شدت و قوت نیروی حیاتی که در مقاصد، نیات یا رفتارهای یک زن نهفته است ممکن است اشتباهاً توسط مردان، مهاجم، متخاصم، سلطه گر و کنترل گر به نظر آید.

آنچه زن‌ها دوست دارند مردها بدانند:

گرایش زن به آفرینش و اصلاح گری می‌تواند از سوی مردان به کنترل کردن تعبیر شود.

مردان عزیز: ممکن است زن‌ها گرایش خود به آفرینش و اصلاح گری را با برنامه ریزی تعطیلات برای هر دوی شما، تزیین و بازآرایی منزل، ارائه پیشنهادها و راه حل برای مشکلی که با آن مواجه هستید، پیشنهاد برای مراجعهٔ دو نفری به مشاور و روانکاو به منظور اصلاح و بهبود روابطتان یا پرسیدن از شما که برای شما دوست دارید چه غذایی بخورید، نشان دهند. در بیشتر اوقات نوع رفتار خاص آنها اهمیتی ندارد. اما اتفاقی که می افتد این است که شما احساس می‌کنید، سعی در کنترل شما دارند و می‌خواهند شما را وادار کنند تا کارها را آن گونه که مورد نظر آن‌هاست انجام دهید.

بگذارید داستانی را از گذشتهٔ خودم برایتان تعریف کنم که به طرزی مطلوب این نکته را به تصویر می‌کشد.

سال‌ها پیش، هنگامی که در اولین رابطهٔ جدی خود بودم، با نامزدم تصمیم گرفتیم که به سواحل کاراییب سفری بکنیم. هیچ یک از ما قبلاً آن جا را ندیده بودیم لذا خواستیم برای خوش گذرانی‌مان حتماً به آن جا برویم. از او پرسیدم که آیا دوست دارد خودش ترتیب همه چیز را بدهد یا نه. اما او گفت که من کارها را انجام بدهم. تعطیلاتمان چهار ماه دیگر شروع می‌شد، لذا فکر کردم بهتر است هر چه زودتر دست به کار شوم.

روز بعد به کتابفروشی رفتم و چندین کتاب راهنمای توریستی برای جزایر کاراییب خریدم. سپس اطلاعات لازم دربارهٔ تمامی جاهای دیدنی و هتل‌های مناسب را از آن استخراج کردم. با مراکز با پیش شمارهٔ ۸۰۰ (۱) تماس گرفتم و بروشورهای مربوط به هتل‌ها و… را که همگی مجانی بودند، سفارش دادم. سپس به بعضی از دوستان که پیش‌تر به آنجا رفته بودند زنگ زدم تا نظرها و توصیه‌های آنان را دربارهٔ دیدنی‌ترین جاها بشنوم.

ظرف تنها چند روز اطلاعات عظیمی دربارهٔ تمامی جوانب سفری که در پیش داشتیم، جمع آوری کرده بودم.

همان هفته یک شب با شوق و ذوق تمام، همهٔ اطلاعات مربوطه را به نامزدم نشان دادم با جزئیات تمام توضیح دادم کدامیک از هتل‌ها با بودجهٔ ما سازگار هستند، کدامیک از جزایر دیدنی‌های بیشتری مطابق با سلیقهٔ ما دارند و کدامیک از شرکت‌های هوایی، مناسب‌ترین، راحت‌ترین و به لحاظ اقتصادی ارزان‌ترین پروازها را ارائه می‌دهند. در حین این که آن جا نشسته بودم و با هیجان تمام نتایج این پروژه تحقیقاتی را به او توضیح می‌دادم، منتطر عکس العمل او بودم. مطمئن بودم از تلاش درخوری که کرده بودم، بسیار خوشحال خواهد شد.

هنگامی که سخنرانی خود را به پایان رساندم، به او نگاه کردم و از این که متوجه نگاه سرد و تهی او شدم جا خوردم.

از او پرسیدم: «آیا اتفاقی افتاده؟»، اما او پاسخی نداد و با همان نگاه سرد باز هم به من نگاه کرد.

پرسیدم: «از جاهایی که به ات نشان دادم خوشت نیامد؟»

بالاخره سکوت مرگبار را شکست و با صدایی سرد و خشک گفت: «نه، خوب بودند.»

دوباره پرسیدم: «پس چرا طوری به من نگاه می‌کنی که انگار از دستم عصبانی هستی؟»

با لحنی تند گفت: «اصلاً چرا پس نظر منو می‌پرسی. خودت همه چیز را تموم می‌کردی. تو که خودت هم بریدی و هم دوختی. منظورم آینه که خودت از قبل تصمیم گرفتی که چی بکنیم چی نکنیم و کجا بریم و کجا نریم. از آنجا که برنامه ریزی خودته من چیزی ندارم که بگم»

برنامه ریزی من؟ او دربارهٔ چه چیزی حرف می‌زد؟ ما قرار بود با هم برویم. من فقط اطلاعات جمع آوری کرده بودم. نمی‌توانستم بفهمم او چرا آن قدر از دست من عصبانی بود.

به او یادآوری کردم: «تو خودت از من خواستی این کار را بکنم.»

به مسخره گفت: «آره، اما نمی دونستم قراره سیر تا پیاز رو خودت انجام بدی. مثل همیشه، کنترل همه چیز رو خودت به عهده گرفتی و حرف، خوت شد.»

اشک‌هایم سرازیر شدند. در حالی که صدایم می‌لرزید به او گفتم: «من سعی نکرده بودم همه چیز باب میل من باشد. من فقط می‌خواستم تعطیلات فوق العاده ای داشته باشیم و حالا تو همه چیز را خراب کردی.»

درست به یاد نمی‌آورم که مکالمه چگونه پایان یافت. اما احساسی را که داشتم دقیقاً به یاد دارم: «شوکه شده بودم، سردرگم، گیج و بسیار رنجیده و ناراحت. او چگونه می‌توانست تمامی تلاش‌های مرا به معنای کنترل کردن و خودخواهی گرفته باشد؟ من فقط خواسته بودم او را خوشحال کنم و اطلاعاتی به دست آورم تا بتوانیم بهترین تصمیمات را بگیریم. مگر چه اتفاقی افتاده بود؟

از آن واقعه سال‌ها می‌گذرد. اما نمونه‌های مشابهی را به کرات تجربه کرده و داستان‌های مشابهی را نیز از زنان دیگری شنیده‌ام: «زن با خوشحالی تمام مشغول خلاقیت و برنامه ریزی برای خود و همسرش است اما مرد با ناراحتی یا حتی عصبانیت برخورد می‌کند. در نهایت زن احساس رنجش خاطر و ناراحتی می‌کند و مرد نیز احساس می‌کند که او را کنترل کرده و فریب داده‌اند.

چرا مردها این تلاش زن‌ها را کنترل کردن به حساب می‌آورند؟

پاسخ کمی پیچیده است. اما تا حد زیادی به نیاز مرد و به خودمختاری و استقلال و شورش و طغیان او در مقابل امر و نهی و بکن و نکن مربوط می‌شود. برای نمونه در داستان مربوط به من و نامزدم و سفر به کاراییب، گزارش دقیق و کامل من درباره سفر به طرزی ناخودآگاه این احساس را به او داده بود که حق انتخابی ندارد جز این که تسلیم خواسته‌های من شود. گویی هیچ گونه حق انتخابی از خودش ندارد. گویی که من به او گفته‌ام: «ببین، قراره همین کارهایی رو بکنیم که من میگم. فقط همین.» البته من اصلاً چنین قصدی نداشتم به عقیده من او شرح و تفصیل جزئیات مرا دستور تلقی کرده بود.

آنچه زن‌ها دوست دارند مردها بدانند:

هنگامی که زن پیشنهاد و یا برنامهٔ خاصی برای رابطه‌تان دارد، سعی ندارد شما را کنترل کند. او تنها می‌خواهد کمک کند و عشق و خوشحالی بیشتری میان شما بیافریند.

سوءتعبیر مردها:

بیشتر مردها خلاقیت زنانه را تلاشی از جانب او برای مغلوب کردن مرد تلقی می‌کنند و عمق و شدت احساسات او برای آنها معنای تحکم و ریاست طلبی دارد.

به یاد داشته باشید: در بیشتر موارد، قصد و نیت واقعی زن در این گونه مواقع آن نیست که به شما امر و نهی کند، او تنها می‌خواهد اطلاعات و داده‌های خود را ارائه دهد. خلاقیت‌های خود را ابراز کند. حال با برنامه ریزی برای تعطیلات، پیدا کردن دکتری خوب برای شما، تزیین و تغییر دکوراسیون منزل، از شما خواستن که بیشتر با هم باشید یا دربارهٔ مسائل یا موضوعاتی مربوط به رابطه‌تان با هم صحبت کنید.

قوت و شدت انرژی خلاق در او را با برتری جویی و سلطه طلبی اشتباه نگیرید. معمولاً در چنین مواقعی او قصد تهاجم یا ندارد، بلکه تنها شور و شوق بسیاری را در خود احساس می‌کند. او قصد ندارد شما را کنترل کند. بلکه می‌خواهد مهربان باشد.

راه حل:

۱-هنگامی که احساس می‌کنید زن زندگی‌تان شما را کنترل می‌کند از خود بپرسید:

«قصد و نیت واقعی او از این کار چیست؟»

این پرسش بسیار نیرومند و تأثیرگذار بوده و به راحتی شما را از این احساس خارج می‌کند. چنانچه وقت صرف کنید و پاسخ این سؤال را از دل خود جویا شوید خواهید دید که:

«او تنها به این دلیل این کارها را می‌کند که مرا دوست دارد.»

«او می‌خواهد چیزی فوق العاده بیافریند، اصلاح کند، بهبود بخشد یا اوقاتی عالی را ترتیب دهد و قصد و نیت اش این نیست که مرا کنترل کند.»

توجه در این جا منظورم آن نیست که زن‌های عصبانی، کنترل گر و… وجود ندارند. اما به تجربه دریافته‌ام، که در بیشتر اوقات هنگامی که مرد در رابطهٔ خوبی قرار دارد، مشکل خاصی ندارد. اما گاهی اوقات احساس کنترل شدگی می‌کند و رفتار زنش را به طریقی که دربارهٔ آن‌ها صحبت کردیم، سوءتعبیرکرده است.

۲-می‌توانید تمرین کنید تا رفتارهای او را بروز و ظهوری از خلاقیت‌های او ببینید و از واکنش‌های ناخودآگاه و انتقادگرانه سنتی دست بردارید.

می‌توانید به جای قضاوت‌ها و تعابیر منفی ستون سمت راست، قضاوت‌های جدید ستون سمت چپ را تمرین کنید:

کنترل گر ………. مهربان

پرخاشگر ………. پرشور و حرارت

فرمان فرما ………. پرشوق و اشتیاق

سرسخت ………. از خودگذشته

مزاحم و متجاوز ………. متعهد و پای بند

مداخله گر ……… مفید و کمک کار

سمج، پررو ………فعال

چه وقت طبیعت خلاق زن نتیجهٔ عکس می‌دهد

توانایی آفرینش در زن موهبتی است که به او ارزانی شده است. اما این موهبت می‌تواند مشکل ساز نیز باشد. این توانایی در هنگامی که خانه‌ای را تزیین می‌کنیم یا برای فرزندانمان خیاطی می‌کنیم یا عصری شاعرانه و رمانتیک را برای مرد زندگی‌مان ترتیب می‌دهیم، موهبت به حساب می‌آید. اما هنگامی که موجب تنش احساسی میان ما و همسرمان شود مشکل ساز می‌شود. و برضد ما عمل می‌کند. در زیر نمونه‌هایی هست که مطمئنم همگی زن‌ها با آن ارتباط برقرار می‌کنند.

*شوهرتان با چهره‌ای در هم و درعین حال مضحک از خانه خارج می‌شود. تمام روز نمی‌توانید آن را از سر خود خارج کنید. هزار جور فکر و خیال می‌کنید. مطمئن هستید که وقتی برگردد، حتماً به شما خواهدگفت که می‌خواهد از شما جدا شود. اما شب هنگامی که به خانه برمی گردد، می‌گوید که سوءهاضمه او را بیچاره کرده است.

*به محل کار نامزدتان زنگ می‌زنید تا برای شبتان برنامه ریزی کنید. او کمی سرد به نظر می‌رسد و ظاهراً از تلفن شما چندان هم خوشحال نشده است. هنگامی که گوشی را قطع می‌کنید، نگران می‌شوید، شاید از این که یکدیگر را زیاد می‌بینید، سیرشده و رابطه با شما دیگر دلش را زده است. فکر می‌کنید، شاید می‌خواهد به شما بگوید بهتر است برای مدتی یکدیگر را کمتر ببینید.

تا وقتی که موعد قرارتان برسد و به دنبال شما بیاید، به لحاظ روحی حسابی از هم پاشیده‌اید. در کمال تعجب می‌بینید که او بسیار خوشحال و سرحال بوده است و بسیار هم شما را دوست دارد. هنگام صرف شام به شما می‌گوید، وقتی که زنگ زده بودید تازه از یک جلسهٔ اعصاب خردکن بیرون آمده بود، و در ضمن کس دیگری نیز دردفترش منتظر بوده است تا با او دربارهٔ همان جلسه صحبت کند.

آنچه زن‌ها دوست دارند مردها بدانند:

خلاقیت‌های زنانه گاهی اوقات به ضرر ما زن‌ها تمام می‌شود. به خصوص هنگامی که دربارهٔ روابطمان بی دلیل دچار اضطراب، نگرانی، ناامنی و ترس می‌شویم.

مردهای عزیز: باید اعتراف کنیم که خود ما نیز این را می دانیم و از این بخش از وجود خود نیز چندان راضی نیستیم. لذا در حین این که روی این نقطه ضعف خود کار می‌کنیم از شما می‌خواهیم هرگاه ما بیش از حد خلاقیت به خرج می‌دهیم و بی دلیل از چیزی ناراحت می‌شویم که وجود خارجی هم ندارد! به ما کمک کنید تا از به وجود آمدن یک چرخهٔ احساسی معیوب جلوگیری کنیم.

آنچه زن‌ها دوست دارند مردها انجام دهند:

*هنگامی که احساس می‌کنید از چیزی ناراحت هستیم و دلیل آن را نمی‌دانید از ما بپرسید، می‌توانید این جمله را به کار ببرید: «چه اتفاقی افتاده؟» این به ما فرصتی می‌دهد دلیل ناراحتی یا نگرانی خودت را توضیح دهیم و سپس چنانچه اشتباه کرده بودم، ما را از اشتباه درآورید. تا بر سر هیچ و پوچ ناراحت یا عصبانی نشویم.

*چنانچه یک لحظه احساس کردید که از چیزی ناراحت هستید، یا احساس خوبی ندارید، به ما بگویید. مجبور نیستید با جزئیات خود را خسته کنید. صرف این که به ما اطلاع بدهید از چیزی ناراحت هستید که ربطی به ما یا آنچه که از ما سرزده باشد ندارد، به ما کمک می‌کند که عجولانه نتیجه گیری نکنیم و بی دلیل مشکل به وجود نیاوریم!

مردان عزیز: می دانم به کار بستن تمامی این توصیه‌ها ممکن است در ابتدا کمی مشکل باشد. اما باور کنید نتیجه خواهید گرفت:

بدین معنا که نامزد/همسرتان آرام‌تر، تحریک ناپذیرتر می‌شود و بودن در کنار او به مراتب لذت بخش تر نیز خواهد بود.

نویسنده: بارباردای آنجلیس

منبع: رازهایی درباره زنان

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
اسکرول به بالا