سجده موجودات عالم

سجده موجودات عالم

در آیه ۶ سوره الرحمن آمده: «و النجم و الشجر یسجدان». ” ”نجم” ” معنی معروفش ستاره‏ است ولی به گیاه هم اطلاق می‏شود. عرب وقتی می‏گوید ” ”نجم” ” یعنی رویید، از زمین پیدا شد. کیاه که از زمین می‏روید به آن هم ” ”نجم” ” می‏گویند کما اینکه به ستاره هم به اعتبار اینکه طول می‏کند “نجم” می‏گویند، یعنی این‏ که عرب به ستاره نجم می‏گوید به اعتبار این است که از دیده انسان مخفی‏ است بعد طول می‏کند.

به گیاه هم از آن جهت “نجم” می‏گویند که مخفی است‏ یعنی از زمین پیدا نیست، تخمش در زمین است و خودش نیست، بعد از زمین‏ سر می‏زند و بر می‏آید. از این جهت به آن هم “نجم” می‏گویند. قرآن کریم می‏گوید نجم و درخت هم خدای خود را سجده می‏کنند، ساجد خدای خود هستند.
اینجا مقصود از ” ”نجم” ” چیست؟ بعضی چون ” ”نجم” ” بعد از ” ”شمس”‏ ” و ” ”قمر” ” آمده است
گفته‏اند پس شمس و قمر در حسابی هستند و نجم و شجر در سجده، و مقصود از نجم ستاره است. ولی اکثریت در اینجا گفته‏اند به دلیل این که (این مطلب) با واو عاطفه هم ( آمده است مقصود از ” نجم ” ستاره نیست).
آنجا (فرمود ) «الرحمن علم القران خلق‏ الانسان علمه البیان الشمس و القمر بحسبان» و او نیاورده، به اینجا که رسیده فرموده: « و النجم و الشجر یسجدان » برای اینکه در اینجا خواسته یک مطلب جدید بگوید.
علامت گذاری و نقطه گذاری در رسم الخطها یک امر جدید است و در قدیم معمول نبود و همیشه با واو عاطفه عمل‏ می‏کردند. ولی ویرگول که امروز در نوشته‏ها آمده جای بسیاری از واوها را گرفته است.
در قرآن خود نظم قرآن گاهی این واوها را بر می‏دارد یعنی همان حالت تعدید (به اصطلاحی که مفسرین هم گفته‏اند، می‏گویند سنه التعدید، منهاج التعدید) یعنی حالت بر شمردن را دارد. انسان فقط در وقتی که می‏خواهد چیزی را بشمارد واو را می‏اندازد. مثلا کسی با شما مشورت می‏کند می‏گوید من چه کسی‏ را به این مجلس دعوت کنم؟ شما می‏گویید: آقای حسن‏آقا، آقای احمدآقا، آقای علی‏آقا. دیگر نمی‏گویید ” ”و آقای احمدآقا و آقای علی آقا” “. در حالی که انسا می‏خواهد بشمارد این واو دیگر لازم نیست، واو را بر می‏دارد، قرآن خودش قبل از اینکه این چیزها بیاید، این کار را می‏کند یعنی‏ مانند تعدید عمل می‏کند و واو را برمی‏دارد.
نفرمود: «الرحمن علم‏ القران و خلق الانسان و علمه البیان و الشمس و القمر بحسبان»، اینها را بدون واو ذکر کرد مگر آنجایی که سیاق دارد تغییر می‏کند: «و النجم‏ و الشجر یسجدان». مفسرین – شاید اغلبشان – گفته‏اند که مقصود از “”نجم‏” ” در اینجا همان گیاه است به قرینه ” ”شجر” ” و به قرینه “”یسجدان”” نه‏ ستاره به قرینه ” ”شمس” ” و ” ”قمر” “، چون مطلب دیگری می‏خواهد بگوید. اگر اینجا باز مقصود مثلا همان ” ”بحسبان” ”
می‏بود می‏گفتیم نجم هم ستاره‏ است، ولی اینجا چیز دیگری می‏گوید: «و النجم و الشجر یسجدان».
خیلی تعبیر لطیف و عجیبی است: گیاه و درخت هم خدا را سجده می‏کنند. یعنی چه گیاه خدا را سجده می‏کند؟ گیاه همین عمل روییدنش سجده خداست، نه اینکه مقصود این است که درخت مثلا شبها که مردم به خواب می‏روند سرش‏ را کج می‏کند و روی زمین می‏گذارد.
سجده او چیز دیگری است، اطاعت است: در مقابل امر پروردگار خود خاضع هستند. «ثم استوی الی السماء و هی‏ دخان فقال لها و للارض ائتیا طوعا او کرها قالتا اتینا طائعین» ( فصلت/۱۱) آن وقت که استوا پیدا کرد (به آسمان)، یعنی سماء و آسمان و این جو فوق را تحت تسلط خود قرار داد در حالی که او دود بود یعنی گاز بود، در وقتی که او به صورت یک گاز بود، خدا به این‏ علویات و به زمین گفت بیاید (یعنی دستوری که من می‏دهم اطاعت کنید)، گفتند آمدیم در حالی که مطیع هستیم. معلوم است که آنجا سخن لفظ نیست، جواب لفظ هم نیست، امر پرورودگار و قانون الهی را که بدون تخلف عمل‏ می‏کنند، آن اطاعت آنهاست. آنجا به تعبیر «”طائعین”» آمده است‏، اینجا به تعبیر «”یسجدان”».
فارابی همین فیلسوف معروف اسلامی خود ما – که این روزها خیلی صحبتش‏ بود و هزار و صدمین سالش را جلسه می‏گرفتند – در کتاب فصوص الحکم خودش‏ تعبیر خیلی زیبایی دارد، می‏گوید: «صلت الساء بدورانها و الارض‏ برججانها و الماء بسیلانه و المطر بهتلانه» آسمان با حرکت خودش دارد نمازش را می‏خواند و زمین با جنبش خودش نمازش را می‏خواند، آب با جریان خودش عمل نمازش را انجام می‏دهد و باران با آن ریزش خودش نمازش‏ را دارد انجام می‏دهد. در این زمینه، مولوی شعرهای بسیار خوبی دارد:
معنی الله گفت آن سیبوبه *** یولهون فی الحوائج هم لدیه
بعد ذکر می‏کند که تمام ذرات عالم چگونه به درگاه الهی نیاز می‏برند و نماز می‏خوانند و نماز هر موجودی متناسب با مرتبه وجود خودش است، نماز هر موجود یعنی وظیفه خود را انجام دادن و مطیع امر الهی بودن. آنها مطیع‏ تکوینی هستند و انسان باید این اطاعت را انتخاب کند، چون باید انتخاب‏ کند گاهی هم عصیان و تمرد می‏کند. ای انسان! گیاه و درخت اطاعت پروردگارشان را می‏کنند سجده پروردگارشان را انجام می‏دهند (این، زمینه « فبای الاء ربکما تکذبان» است) پس تو چرا نه؟

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
اسکرول به بالا