سلطان قلب ها

سلطان قلب ها

سال ها می گذرد،این دختر کوچولو حالا برای خودش یک زن کامل شده است. پسرها هم حالا مردانی بزرگسال شده اند و این شکست ها، سقوط ها و احساس های بد، حالا تبدیل به روابط عشقی و ازدواج شده اند.گرچه جزئیات داستان تغییر کرده، اما کل داستان همان قصه قبلی است. او مدام از روی استیصال سعی می کند، مرد زندگیش را با تلاش بیش از حد و عشق ورزیدن نگه دارد. حال به عوض گذاشتن یادداشت های عشقی درون کمد مدرسه و تحسین و تمجید کردن او در راهروی مدرسه، این زن خودش را به مهمات خیلی جدی تری مسلح کرده است.حالا این زن شعرهای عشقی به پای او می ریزد ،داستان های کوتاه عشقی برایش می نویسد، کارت های زیبا برایش می فرستد.مدام هدایای گران قیمت
برایش می خرد و با نصیحت های هوشمندانه کردن به او می خواهد در نظر مردش غیرقابل چشم پوشی جلوه کند.خلاصه مرتب از او تعریف و تمجید می نماید؛ تا آن مرد احساس کند، دوست داشتنی ترین مرد روی زمین است.
این دختر خانم آنقدر مشغول عشق ورزیدن است که لحظه ای تأمل نمی کند تا از خودش بپرسد، آیا خودش هم عوضی دریافت می کند یا نه؟ بالاخره یک روز می بیند که این مرد هم از او عشق کافی می گیرد، اما در عشق ورزیدن و پس دادنش، چنگی بدل نمی زند و با این که اغلب اوقات مردش همراه اوست، اما احساس تنهایی می کند.
بزودی مرد اعتراف می کند:«این قدر که تو مرا دوست داری، من تو را دوست ندارم، همین»و بعد، از او خداحافظی می کند.زن دوباره به اتاق خوابش رفته، خود را بر روی تختخوابش می اندازد، گریه می کند و پیش خودش می گوید:«چرا این بلاها بر سرم می آید؟ من خیلی تلاش کردم بهترین و دوست داشتنی ترین زن روی زمین باشم؛ چرا نمی توانم مردی بیابم که همان اندازه که من او را دوست دارم، او نیز مرا دوست بدارد؟»بعد از این همه سال گریه کردن هنوز جوابی پیدا نکرده بود. 
دست و پا زدن و تقلا برای عشق
زنی که داستان زندگیش را خواندید، یکی از مراجعینم و یا یکی از شرکت کنندگان در سیمنارهایم نبود. این داستان، داستان زندگی خودم هست.من همان دختر کوچولویی هستم که تصمیم گرفت، چنان سعی وتلاش از خودش نشان دهد، تا بلکه بتواند عشق مردی را بدست بیاورد و
یاد گرفت چنان تعریف و تحسین به پای یک مرد بریزد، تا آن مرد بالاخره متقاعد شود که عاشقم شده است.من همان زنی هستم که تا همین اواخر سخت کار می کردم و آنقدر فداکاری می نمودم که حتی لحظه ای نمی ایستادم تا ببینم آیا آن چه که در روابطم نیاز دارم را می گیریم یا نه.
به مانند بسیاری ازشما من هم فکر می کردم برای این که کسی دوستم داشته باشد، حتماً بایدخیلی زحمت بکشم.در این راه من یک عاشق حرفه ای به شمار می رفتم.متأسفانه چون در این کار خیلی ماهر شده بودم، اکثر اوقات کارهایم به نتیجه می رسید.به یک مرد آنقدر توجه می کردم که او فکر می کرد، عاشقم شده است.در حالی که در واقع عاشق آن چه بود که به او می دادم، نه خود من.تعجبی نیست که هیچ وقت احساس دوست داشته شدن نمی کردم و در انتها مرا با احساس اجحاف و خیانت تنها می گذاشت. حتی موقعی که خودم رابطه را قطع می کردم نیز همین احساس را داشتم و آخر و عاقبت روابطم همیشه این می شد که:
سر از روابط نامناسب در می آوردم، چون ذهنم مرتباً مشغول این بود که آیا او دوستم دارد یا خیر؟ هرگز لحظه ای با خود نمی اندیشیدم که آیا من هم او را دوست دارم یا نه؟ دائماً نگران بودم، آیا آن مرد، مرا بهترین زن دنیا می داند یا خیر؟ به طوری که حتی لحظه ای تأمل نمی کردم تا از خود بپرسم: آیا او به درد من می خورد یا نه؟ 

بنابراین روابطم با مردانی بود که فقط عاشقشان بودم، اما دوستشان نداشتم و در هیچ زمینه ای با هم به تفاهم نمی رسیدیم.این بدین معنی بودکه همه ی آن ها برای من مردانی نامناسب بودند، زیرا به احساس خودم
نسبت به آن ها توجهی نمی کردم. 
به مردان زندگیم فرصت نمی دادم احساس واقعیشان را نسبت به من بفهمند و ببینند، آیا واقعاً مرا دوست دارند یا نه.چنان مشغول عشق ورزیدن بودم که هیچ گاه فرصت و فضای کافی به آن ها نمی دادم تا خودشان مرا انتخاب کنند. آن دختر کوچولوی طرد شده ای که در درونم وجود داشت، نمی توانست باور کند مردی بخواهد به خاطر خودش با او بماند.به همین دلیل تمام سعیم را می کردم تا خود را در مقابل یک مرد، با ارزش جلوه بدهم. بطوری که آن مرد احساس کند، به من خیلی احتیاج دارد و بدون من نمی تواند به زندگی ادامه دهد.

چگونه زن ها کم کاری ها و خلأهای روحی را پر می کنند
در این جا می خواهم راجع به پرکردن خلأهای احساسی با شما صحبت کنم. ما در ذهنمان تصویری از یک رابطه ی ایده آل داریم.مردی را پیدا کرده جهت خلق رابطه ای که در ذهنمان داریم، بدون تشریک مساعی و همکاری از جانب او سخت تلاش می کنیم. گویی به او می گوییم: تو فقط در این رابطه شراکت داشته باش. ترتیب دادن کلیه ی کارها از جمله کارهای روحی و عاطفی رابطه به عهده ی من.از جمله ی این کارها: ترتیب دادن مکالمات، خط دهی، فراهم نمودن زمینه های صمیمیت، کاربرروی مسایل روحی و عاطفی، برنامه ریزی برای فعالیت های اجتماعی و غیره.تنها کاری که می بایست موافقت کنی انجام بدهی، این است که بپذیری نامزد یا همسرم باشی.
خطر کار این است که ما عملاً از رابطه ای سر در می آوریم که در آن
فقط با خودمان رابطه داریم وسخت تلاش می کنیم رابطه ظاهراً خوبی داشته باشیم.به طوری که بعد از مدتی باورمان می شود، رابطه دو طرف است، در حالی که واقعاً یک تک نوازی بیش نیست.در این تک نوازی این مرد فقط صندلی را از آن خود دارد، همین وبس. در زیر، لیستی از برخی روش هایی که به آن طریق زن ها خلأهای روحی را پر می کند، آورده شده است. ممکن است با بعضی از آن ها یا با همه ی آن ها ارتباط برقرار کنید.
در پر کردن جاهای خالی فعالیت های اجتماعی، در این گونه موارد، این شماهستید که برای فعالیت های اجتماعی برنامه ریزی می کنید:
این شما هستید که روزنامه را می خوانید و از تئاتر، کنسرت، فیلم های جدید و برنامه های فرهنگی مطلع می شوید و او را متقاعد می کنید تا در آن ها شرکت کنید.
این شما هستید که به او پیشنهاد می دهید، آخر هفته ها را چگونه بگذرانید.
این شما هستید که از هفته ها یا ماه ها قبل برای فعالیت های مختلف برنامه ریزی می کنید.
این شما هستید که برای تعطیلات و یا مناسبت های ویژه برنامه ریزی می کنید.
این شما هستید که بیشتر تلفن ها را به دوستان، آشنایان، فامیل ها و حتی فامیل های او می زنید و دورهم جمع شدن ها را ترتیب می دهید.
این شما هستید که پیشنهاد می دهید به رستوان های تازه و متنوع بروید.
این شما هستید که صحبت راجع به جزئیات سفر را آغاز می کنید.
برای پر کردن خلأهای جنسی، این معمولاً شما هستید که اغلب تماس های جسمانی و جنسی را شروع می کنید.
این شما هستید که معمولاً اول جلو می روید تا او را در آغوش بگیرید و یا تقاضای در آغوش کشیدن می کنید.
این شما هستید که هنگام تماشای تئاتر، تلویزیون یا در سینما و یا هنگام راه رفتن در خیابان دست نامزد یا همسرتان را می گیرید.
این شما هستید که معمولاً بوسیدن را آغاز می کنید.
این شما هستید که از آن طرف اتاق می آیید تا کنار همسرتان باشید.
این شما هستید که اغلب پیشروی های جنسی را آغاز می کنید.(توجه: شاید این تنها موردی است که مردها اول این کار را شروع می کنند.)
این شما هستید که معمولاً در رختخوابتان از سمتی که خودتان می خوابیدبه سمتی که همسرتان می خوابد، می آیید تا او را بغل کنید.
پر کردن خلأهای صمیمی و نزدیکی
این شما هستید که اغلب صمیمیت را در رابطه شروع می کنید.
این شما هستید که به یاد همسرتان می اندازید، مدتی است اوقات رمانتیکی را با هم نگذاشته اید.
این شما هستید که معمولاً پیشنهاد می دهید،با یکدیگر راجع به احساس های خود صحبت کنید.
این شما هستید که موضوع تعهد و آینده را پیش می کشید.
این شما هستید که محیطی صمیمی با یک موزیک رمانتیک، شمع
و یا عصرهای ویژه را ترتیب می دهید.
این شما هستید که اغلب نامه، کارت و یا هدیه می دهید.
این شما هستید که معمولاً بعد از دعوا و یا کدورتی که پیش آمده، جلو می روید تا آشتی کنید.
پر کردن خلأ های ارتباطی
این شما هستید که وقتی با هم هستید، بیشتر حرف می زنید.
این شما هستید که سؤال های بیشتری از نامزد یا همسرتان می پرسید تا او از شما.
این شما هستید که معمولاً وقتی همسرتان ساکت است و در خودش فرو رفته، نگران می شوید و می ترسید و دور و بر او رفته و از او در مورد احساسات و افکارش می پرسد.
درحین گفتگو با نامزد یا همسرتان وقتی جوابی نمی گیرید، این شما هستید که در مورد احساساتی که او در آن زمان دارد، حدس می زنید، یعنی کار هر دو طرف مکالمه را انجام می دهید. هم فرستنده هستید و هم گیرنده.
این شما هستید که سعی می کنید، حدس بزنید نامزد یا همسرتان چه احساسی دارد.
این شما هستید که پیشنهاد می دهید همسرتان باید با رئیسش، کارمندش، مادرش، بچه هایش صحبت کند و چه مواردی هم بگوید.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
اسکرول به بالا