سیمای نماز

سیمای نماز

هر چه براى نماز گفته و نوشته شود حق آن ادا نمى‏شود و چگونه ممکن است عمودِ دین و پرچم اسلام و یادگار ادیان و انبیا و محور قبولِ همه اعمال در چند جمله بیان شود؟نماز، برنامه هر صبح و شام است بهنگام صبح اولین کلامِ واجب نماز و بهنگام شام آخرین واجب، نماز است. پس آغاز و انجامِ هر روزت با یاد خدا و براى خدا است.نماز در سفر یا وطن، در زمین یا هوا، در فقر یا غنى، رمز آنست که در هر کجا هستى و هر که هستى مطیع او باشى نه غیر او.
نماز، ایدئولوژى عملى مسلمان است که در آن عقائد و افکار و خواسته‏ها و الگوهاى خود را بیان مى‏کند.

نماز، استحکام بخشیدن به ارزشها و جلوگیرى از فروپاشى شخصیتِ افراد و اعضاى جامعه است که اگر مصالح ساختمان سُست باشد ساختمان فرو مى‏ریزد.

اذانِ نماز، شیپورِ توحید است که سپاه متفرّقِ اسلام را در یک صف و زیر یک پرچم فرا مى‏خواند و آنان را پشتِ سر امامى عادل قرار مى‏دهد.

امام جماعت یکى است تا رمز این باشد که امام جامعه نیز باید یکى باشد تا اداره امور متمرکز باشد.

امام جماعت باید مراعات ضعیف‏ترین مردم را بکند و این درس است که در تصمیم‏گیرى‏هاى جامعه مراعاتِ طبقه محروم را بکنید. پیامبر خدا بهنگام نماز صداى گریه طفلى را شنید نماز را به سرعت تمام کرد تا اگر مادر طفل در نماز شرکت کرده کودکش را آرام کند!

اولین فرمان بدنبال آفرینش انسان، فرمان سجده بود که به فرشتگان فرمود: براى آدم سجده کنید.

اولین نقطه زمین (مکّه و کعبه) که از زیر آب بیرون آمد و خشکى شد مکان عبادت بود.

اولین کار رسول خدا پس از هجرت به مدینه ساختن مسجد بود.

نماز هم انجام معروف است هم نهى از منکر. هر روز در اذان و اقامه مى‏گوییم «حىّ على الصلوه حىّ على الفلاح حىّ على خیر العمل» که همه امر به بالاترین معروف‏ها یعنى نماز است.

از سوى دیگر نماز انسان را از فساد و فحشا بازمى‏دارد: «اِنَّ الصَّلوهَ تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَالْمُنکَر» 

نماز، حرکاتى است برخاسته از آگاهى و شناخت. شناختِ خداوند که به فرمان او و براى او و اُنس با او قیام مى‏کنیم و لذا قرآن ما را از نماز در حال مستى  و کسالت  نهى کرده است تا آنچه را در نماز مى‏گوییم با توجه و آگاهى باشد.

نماز، آگاهى‏بخش است. هر هفته روزهاى جمعه نمازجمعه برپا مى‏شود و قبل از نماز دو خطبه خوانده مى‏شود. این دو خطبه بجاى دو رکعت از نماز و به عبارتى جزئى از نماز است. خطبه‏هایى که به فرموده امام رضاعلیه السلام باید مردم را از تمام مسائل جهان آگاه کند.

شنیدن خطبه‏ها و آنگاه نماز خواندن یعنى آگاه شدن و بعد نمازخواندن.

نماز خروج از خود و پرواز بسوى خداست و قرآن مى‏فرماید:

«وَ مَنْ یَخْرُجْ مِنْ بَیْتِهِ اِلَى اللَّهِ ثُمَّ یُدْرِکْهُ الْمَوْت فَقَدْ وَقَعَ اَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ»  هرکس از خانه‏اش به قصد هجرت بسوى خدا و رسولش خارج شود و سپس مرگ او را دریابد پاداشش بر خداست.

امام خمینى مى‏فرماید: هجرت از خانه دل بسوى خدا، یکى از مصادیق آیه است، هجرت از خودپسندى و خودخواهى و خودبینى به سوى خداپرستى و خداخواهى و خدابینى بزرگ‏ترین هجرت‏هاست. 

نماز به منزله اسم اعظم الهى بلکه خودِ اسم اعظم است.

در نماز، عزّت ربّ و ذلّت عبد مطرح است که این دو مقام بس عالى است.

نماز پرچم اسلام است. «عَلَمُ الْاِسْلامِ اَلصَّلوه»

همانگونه که پرچم نشانه است، نماز نیز نشانه و علامت مسلمانى است. چنانکه پرچم مورد احترام است و اهانت به آن، اهانت به یک ملّت و کشور است، اهانت و بى‏توجهى به نماز نیز بى‏توجهى به کلّ دین است. چنانکه برپابودن پرچم نشانه حیات سیاسى و نظامى و قدرت است. در برپابودن نماز نیز این امور مطرح است.

نماز در کلام على‏ علیه السلام

حضرت على‏ علیه السلام بارها در نهج‏ البلاغه از نماز و یاد خدا سخن به میان آورده که در کتابى به نام «نماز در نهج‏البلاغه» گردآورى شده است. ما در اینجا جملاتى را در مورد فلسفه ذکر و یاد خدا که مهمترین مصداقش نماز است از آن حضرت نقل مى‏کنیم:

مى‏فرماید: «اِنَّ اللَّهَ جَعَلَ الذِّکْرَ جَلاءً لِلْقُلُوبِ تَسْمَعُ بِهِ بَعْدَالْوَقَرَه وَ تُبْصِرُ بِه بَعْدَ العَشوه»  خداوند ذکر و یادش را صیقل روحها قرار داد تا گوشهاى سنگین با یاد خدا شنوا و چشم‏هاى بسته با یاد او بینا شوند.

آنگاه حضرت در مورد برکات نماز مى‏فرماید:

«قَدْ حَفَّتْ بِهِم المَلائِکَه وَ نُزّلَتْ عَلَیْهِمُ السَّکینَه وَ فُتِحَتْ لَهُم اَبْوابَ السَّماءِ وَ اُعِدَّتْ لَهُم مَقاعِدَ الکِرامات» فرشتگان آنان را در بر مى‏گیرند و آرامش بر آنان نازل مى‏شود، درهاى آسمان بر آنان گشوده و جایگاه خوبى برایشان آماده مى‏شود.

در خطبه‏ اى دیگر مى‏فرماید:

«و اِنَّها لَتَحُتُّ الذُّنُوبَ حَتَّ الْوَرَق وَ تُطلِقُها اِطْلاقَ الرَّبَق»  نماز گناهان را مثل برگ درختان مى‏ریزد و گردن انسان را از ریسمان گناه آزاد مى‏کند.

آنگاه در ادامه، تشبیهى جالب از پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله نقل مى‏فرماید که: نماز همچون جوى آبى است که انسان روزى پنج مرتبه خود را در آن شستشو دهد، آیا دیگر آلودگى باقى مى‏ماند؟

در خطبه ۱۹۶ گوشه‏هایى از مفاسد اخلاقى همچون کبر و سرکشى و ظلم را برمى‏شمرد و سپس مى‏فرماید: درماین این مفاسد نماز و روزه و زکات است. آنگاه در مورد آثار نماز مى‏فرماید:

«تَسْکیناً لِاَطْرافِهِم، تَخْشیعاً لِاَبْصارِهِم، تَذْلیلاً لِنُفُوسِهِمْ، تَخْفیضاً لِقُلُوبِهِم، اِزالَهً لِلْخَیْلاءِ عَنْهُم اِنْ اَوْ حَشَتْهُم الْوَحْشَه آنَسَهُمْ ذِکْرک» نماز به همه وجود انسان آرامش مى‏بخشد، چشمها را خاشع و خاضع مى‏گرداند، نفس سرکش را رام، دلها را نرم و تکبر و بزرگ‏منشى را محو مى‏کند. به هنگام وحشت و اضطراب و تنهایى، یاد تو موجب انس و الفت آنها مى‏شود.

البتّه روشن است که همه مردم چنین بهره‏هایى را از نماز ندارند، بلکه تنها گروهى هستند که شیفته نماز و یاد خدا هستند و آن را با تمام دنیا عوض نمى‏کنند.

آثار و برکات عبودیّت و بندگى

۱- احساس غرور و افتخار

امام زین العابدین‏علیه السلام در مناجات خود مى‏گوید: «اِلهى‏ کَفى‏ بى‏ عِزّاً اَنْ اَکُونَ لَک عَبْداً» همین افتخار مرا بس که بنده تو باشم.

چه افتخارى از این بالاتر که انسان با خالق خود سخن بگوید و او کلام انسان را بشنود و بپذیرد!

در این دنیاى ناچیز، اگر مخاطب انسان شخصى بزرگ و دانشمند باشد، انسان به وجود او افتخار و از مصاحبت با او احساس غرور مى‏کند و از اینکه زمانى شاگرد فلان استاد بوده است بر خود مى‏بالد.

۲- احساس قدرت

کودک مادامى که دستش در دست پدرى قوى و مهربان است احساسِ قدرت مى‏کند، امّا اگر تنها شود هر لحظه ترس و دلهره دارد که دیگران او را آزار دهند.

انسانى که متّصل به خدا شد، در برابر ابرقدرت‏ها و طاغوت‏ها و مستکبرین احساس قدرت مى‏کند.

۳- احساس عزّت

عزّت به معنى نفوذناپذیرى است. در مکتب انبیا تمام عزّت‏ها از آنِ خداست، چنانکه همه قدرت‏ها از اوست. لذا قرآن از کسانى که به سراغ غیر خدا مى‏روند انتقاد مى‏کند که آیا از غیر خدا عزّت مى‏خواهید؟

طبیعى است که اتصال به عزیزِ مطلق و قدرت بى‏نهایت، به انسان عزّت مى‏دهد. چنانکه کلماتى همچون «اللّه اکبر» طاغوت‏ها را در نزد انسان حقیر و او را در برابر آنها عزیز مى‏کند.

لذا قرآن به ما دستور مى‏دهد که در سختى‏ها و مشکلات از نماز و عبادت کسب قدرت و قوّت کنیم:

«وَاسْتَعِینُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلَو هِ»

اولیاى خدا نیز در مقاطع حسّاس، خود را با نماز تقویت مى‏کردند. عصر روز نهم محرّم در کربلا، لشگر یزید به خیمه‏گاه امام حسین‏علیه السلام حمله کرد. امام فرمودند: یک شب جنگ را به تأخیر بیندازید که من نماز را دوست دارم و مى‏خواهم امشب را تا صبح به عبادت بپردازم.

بندگان صالح خدا، نه فقط نمازهاى واجب که نمازهاى مستحب را دوست مى‏دارند. نماز نافله، نشانه عشق به نماز است. نماز واجب را چه بسا انسان از ترس قهر خدا بخواند، ولى در نماز مستحب ترس مطرح نیست، عشق مطرح است.

آرى، هر کس که کسى را دوست دارد، میل دارد بیشتر با او حرف بزند و دل از او نمى‏کند. چگونه ممکن است انسان ادعا کند خدا را دوست دارد ولى حال حرف زدن با او را ندارد!

البتّه این بى‏رغبتى به نماز و نافله بى‏دلیل نیست، بلکه طبق روایات گناه روز توفیق نماز شب و نافله سحر را مى‏گیرد.

به هرحال آنکه نافله نمى‏خواند، فضلى ندارد که انتظار تفضّل از خداوند را داشته باشد. چنانکه کسى انتظار ظهور مصلح است که خود صالح باشد.

نمازهاى نافله، نقص نمازهاى واجب را نیز جبران مى‏کند. شخصى از امام پرسید: من در نماز حضور قلب ندارم و از برکاتِ نماز بى‏بهره‏ام، چه کنم؟ حضرت فرمودند: بدنبال نمازهاى واجب، نماز نافله بخوان که کاستى‏هاى آن را جبران مى‏کند و سبب قبولى نماز واجب مى‏گردد.

بخاطر همین آثار و برکات است که اولیاى خدا نه تنها به نمازهاى واجب، بلکه به نمازهاى مستحب توجه زیادى داشتند و از آنچه مانع و مزاحم این سیر معنوى و پرواز روحى مى‏گشت، مانند پرخورى، پرحرفى، پرخوابى، لقمه حرام، لهو و لعب و سرگرم شدن به دنیا، که انسان را از حال عبادت مى‏اندازد و نماز را بر او سنگین مى‏کند، دورى مى‏کردند. چنانکه قرآن مى‏فرماید:

«وَإِنَّهَا لَکَبِیرَهٌ إِلَّا عَلَى‏ الْخَشِعِینَ»

همانا نماز سنگین است مگر براى خاشعان.

۴- عامل تربیت

گرچه نماز یک ارتباط روحى و معنوى است و هدف از آن یاد خداست، اما اسلام خواسته این روح را در قالب یک سلسه برنامه‏هاى تربیتى پیاده کند و لذا شرائط زیادى را براى آن قرار داده است، شرائط صحیح بودنِ نماز، شرائط قبولى و شرائط کمال.

پاک بودن بدن و لباس، رو به قبله بودن، درست خواندن کلمات، مباح بودنِ مکان و لباس نمازگزار از شرائط صحّت نماز است که مربوط به جسم نمازگزار است نه روحِ او.

اما اسلام عبادت را در این لباس قرار داده تا به مسلمین درس نظافت و پاکیزگى، استقلال، و مراعات حقوق دیگران بدهد.

چنانکه توجه و حضور قلب، پذیرفتن رهبرى امامان معصوم و اداى واجباتِ مالى چون خمس و زکوه، شرط قبولى نماز است و انجام آن در اوّل وقت، در مسجد، به جماعت، با لباس تمیز و عطر زده، مسواک زده و رعایت نظم صفوف و امثال آن از شرائط کمال نماز است.

دقت در این شرائط بخوبى مى‏رساند که هر یک از آنها نقش مؤثرى در تربیت انسان‏ها دارد.

در نماز به هر سو بایستیم رو به خداست، زیرا قرآن مى‏فرماید: «فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ»  اما بخاطر آنکه بفهماند جامعه اسلامى باید یک جهت داشته باشد و درس وحدت و هبستگى بدهد، دستور مى‏دهد همه به یک جهت بایستند. اما چرا آن جهت، کعبه باشد؟

زیرا کعبه اولین نقطه‏اى است که براى عبادت مردم وضع شده است: «إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِى بِبَکَّهَ مُبارَکاً»

و از طرفى بنیانگذار و تعمیرکنندگانِ آن در طول تاریخ، انبیا بوده‏اند. پس رو به کعبه ایستادن یک نوع همبستگىِ مکتبى در طول زمان است.

از سوى دیگر کعبه رمز استقلال است، زیرا تا وقتى مسلمین رو به بیت‏المقدس، قبله یهود و نصارى نماز مى‏خواندند، آنها منّت مى‏نهادند و مى‏گفتند: رو به قبله ما ایستاده‏اید پس از خود استقلالى ندارید.

قرآن با صراحتِ کامل مى‏فرماید:

«لِئَلّا یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَیکُم حُجَّه»

نماز و قرآن

در مواردى قرآن و نماز در کنار هم آمده‏اند، مانند:

«یَتلُونَ کِتابَ اللَّهِ وَ اَقامُوا الصَّلوهَ»

قرآن تلاوت مى‏کنند و نماز به پاى مى‏دارند.

و یا در جاى دیگر مى‏فرماید: «یُمَسِّکوُنَ بِالْکِتابِ وَ اَقامُوا الصّلوه»  به قرآن تمسّک مى‏جویند و نماز به پاى مى‏دارند.

گاهى براى نماز و قرآن، یک صفت آورده شده، چنانکه کلمه ذِکر هم به قرآن گفته شده است: «اِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنا الذِّکر»  ما ذکر را نازل کردیم. و هم فلسفه نماز شمرده شده است: «اَقِمِ الصَّلوهَ لِذِکْرى‏» ( نماز را بخاطر یاد من به پاى دار.

جالب آنکه گاهى بجاى کلمه نماز کلمه قرآن آمده است، مانند آیه «اِنَّ قُرآنَ الْفَجْرِ کانَ مَشْهُوداً»  که گفته‏اند مراد از قرآن الفجر، نماز صبح است.

بگذریم که خواندن قرآن بصورتِ حمد و سوره، یکى از واجباتِ نماز است و بحث نماز در اکثر سوره‏هاى قرآن، هم در بزرگ‏ترین سوره (بقره) و هم در کوچک‏ترین سوره‏ها (کوثر) آمده است.

نماز و قصاص!

نه تنها در اسلام، بلکه در همه ادیان الهى قانون قصاص مطرح است که طبق آن کیفر کسیکه گوش قطع کند آنست که گوشش بریده شود و کیفر کسى که دندان بشکند آنست که دندانش شکسته شود تا عدالت اجرا شود. یکى از موارد قصاص آنست که دست دزد باید قطع شود، ولى فقط چهار انگشت او، و کف دست باقى مى‏ماند. زیرا قرآن مى‏گوید: «وَ اَنَّ الْمَساجِدَ لِلَّهِ» (۶۶) محلّ سجده براى خداست.

چون انسان هنگام سجده باید کف دست خود را بر زمین گذارد لذا در کیفر سارق باید به مسأله نماز و سجده توجه داشت و کف دست او را قطع نکرد تا حقّ عبادت حتى براى سارق هم محفوظ بماند!

عبادت و ولایت

عبادت زمانى ارزش دارد که سطحى نباشد، بلکه همراه با شناختِ رهبر آسمانى و ولایت او و همراه با خشوع و آداب مخصوص خود باشد.

حضرت على علیه‏السلاّم گرفتار یک عدّه نماز خوانِ خشک مقدس بود که در تاریخ بنام مارقین و خوارج معروفند. کسانى که پیشانى آنها بخاطر سجده‏هاى طولانى و مکرّر پینه بسته بود، امّا در برابر على‏علیه السلام قیام کردند و بر او شمشیر کشیدند. در روایات مى‏خوانیم که وقتى امام‏زمان علیه السلام ظهور کنند گروهى از مساجد علیه آن حضرت حرکت خواهند کرد.

گمان نکنید آنها که براى کشتن امام‏حسین به کربلا آمده بودند همه تارک‏الصلوه بودند، بلکه نماز جماعت مى‏خواندند! و خود یزید و معاویه پیشنماز بودند!

آرى عبادتى که همراه با جهالت باشد، کشتنِ عابدترین مردم را در محرابِ عبادت، بزرگ‏ترین عبادت مى‏داند و با قصد قربت براى کشتن على‏علیه السلام مى‏رود!

نه فقط نماز که سایر عبادات نیز باید همراه با معرفتِ رهبر حق و اطاعت از او باشد، لذا در روایات آمده که خداوند حج را واجب کرد تا مردم دور خانه او جمع شوند و در این مرکز اجتماع با امامان معصوم ارتباط برقرار کنند. اما امروزه میلیون‏ها نفر گرد کعبه مى‏گردند، و به خاطر نداشتن رهبر آسمانى از هم گسیخته‏اند و با داشتن مرکز وحدت و اهرمهاى اقتصادى از عدّه‏اى یهودى توسرى مى‏خورند!

آرى اسلام مجموعه‏اى است که تجزیه‏بردار نیست. نماز بدون پذیرفتن ولایت قبول نیست، نماز بدون پرداخت زکوه قبول نیست چنانکه انفاق بدون نماز نیز پذیرفته نیست.

دستورات اسلام مثل اعضاى بدن است که هیچیک جاى دیگرى را نمى‏گیرد، نه چشم کار گوش را مى‏کند و نه گوش کار دست را. در اسلام نیز خواندن نماز جاى زکوه را نمى‏گیرد، چنانکه هیچیک از این دو جاى جهاد و مبارزه در راه خدا را پر نمى‏کنند. بلکه مجموعه اینها اسلام است.

نماز و رهبرى

اگر نماز توسط رهبران الهى اقامه شود بساط ظلم و طاغوت را برهم مى‏زند. نماز عید امام رضاعلیه السلام آنچنان با هیبت و عظمت آغاز شد که حکومت ظالم بر خود لرزید و فهمید که اگر این نماز به پایان برسد حکومتِ بنى‏عبّاس نیز به پایان خواهد رسید. لذا مأمون دستور داد که امام را از وسط راه بازگرداندند.دلیل آنکه نمازهاى امروز مسلمین اثرى ندارد آنست که به قسمتى از قرآن عمل شد و قسمتى فراموش شد. زیرا قرآن مى‏فرماید:

«وَاَقیمُواالصَّلوهَ وآتُوا الزَّکاهَ وَ اَطیعُوا الرّسُولَ» 

نماز به پاى دارید و زکات دهید و از رسول خدا اطاعت کنید.

امّا امروز بعضى نماز مى‏خوانند و زکات نمى‏دهند و بعضى اهل نماز و زکات هستند، ولى ولایت کفار را پذیرفته‏اند. به عبارت دیگر ایمان به خدا دارند، اما کفر به طاغوت ندارند و این ایمان ناقص است. در حالى که خداوند مى‏فرماید: «فَمَنْ یَکْفُر بِالطَّاغُوتِ وَ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدْاسْتَمْسَک بِالْعُرْوَهِ الْوُثْقى‏» )هرکس به طاغوت کفر ورزد و به خدا ایمان آورد به ریسمان محکم الهى چنگ زده است.

یعنى هم کفر به طاغوت و هم ایمان به خدا لازم است، در حالى که امروزه مسلمین برائت از کفر و طاغوت‏ها را فراموش کرده‏اند. لذا قرآن در مورد کسانى که به طاغوت مراجعه مى‏کنند مى‏فرماید: آنها خیال مى‏کنند که مؤمن هستند: «اَلَمْ تَرَ اِلىَ الَّذینَ یَزْعُمُونَ اَنَّهُم آمَنُوا»

درجات عبادت

اگر از کودک سؤال کنیم پدر و مادرت را براى چه دوست دارى؟ مى‏گوید: بخاطر خرید شیرینى و لباس و کفش! امّا اگر از یک جوان سؤال کنید چرا آنها را دوست دارى، مى‏گوید: والدین نشانه هویت و شخصیت من و مربّى و دلسوز من هستند.اگر رشد فرزند بیشتر شود، اُنس با والدین براى او لذّت‏بخش‏تر است و دیگر به فکر کفش و کلاه نیست و چه‏بسا فرزندانى که خدمت به والدین را وسیله قرب و کمال خودشان مى‏دانند و بالاتر از مادیات فکر مى‏کنند.

پرستش و عبادت خدا نیز اینچنین است و هرکس به دلیلى خدا را عبادت مى‏کند. عبادت مراحلى دارد:

گام اوّل: گروهى خدا را بخاطر نعمتهایش عبادت مى‏کنند تا شکر او را بجاى آورند. چنانکه قرآن نیز خطاب به عمومِ مردم مى‏فرماید:

«فَلْیَعْبُدُوا رَبَّ هذَا الْبَیْت الَّذى‏ اَطْعَمَهُم مِنْ جوُعٍ وَ آمَنَهُم مِنْ خَوْفٍ»

پس پروردگار این خانه را پرستش کنند که آنان را از گرسنگى و ناامنى نجات داد.

گام اوّل عبادت که ما نامش را عبادتِ شکر مى‏گذاریم، درست مانند علاقه کودکى است که والدینش را بخاطر خرید کیف و کفش و شیرینى دوست دارد!

گام دوّم: در این مرحله، انسان به خاطر آثار و برکاتِ عبادت، خدا را پرستش مى‏کند و توجه به آثار روحى و معنوىِ نماز دارد چنانکه قرآن مى‏فرماید: «اِنَّ الصَّلوهَ تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَالْمُنکَر»

همانا نماز انسان را از بدى‏ها و منکرات بازمى‏دارد.

این مرحله از عبادت را که ما عبادتِ رشد مى‏نامیم، به مانند علاقه جوانى است که پدر و مادر را بخاطر آنکه معلّم و مربّى او بوده‏اند و او را از انحرافات و خطرات حفظ کرده‏اند احترام مى‏کند.

گام سوم: که بالاتر از مراحل قبلى است آنجاست که خداوند به حضرت موسى مى‏فرماید:

«اَقِمِ الصَّلوهَ لِذِکْرى‏»  نماز را بخاطر یاد من بجاى آر

حضرت موسى که نماز را بخاطر آب و غذا نمى‏خواند، بخاطر دورى از فحشاء و منکرات هم نمى‏خواند، زیرا او اصولاً از شکم‏پرستى و منکرات دور است. او پیامبر اولوالعزم است و نماز را بخاطر اُنس با خدا و یاد خدا بجاى مى‏آورد. براى اولیاى خدا اُنس با او بهترین دلیل براى عبادت است.

آرى این کودکانند که در بالاى مجلس نزد بزرگان مى‏نشینند تا بهتر پذیرایى شوند! اما افرادى هستند که کنار بزرگان نشستن را بخاطر استفاده‏هاى معنوى انتخاب مى‏کنند و کارى به پذیرایى ندارند، براى آنها همین اُنس با دانشمند یک ارزش است.

قداست نماز

قداستِ نماز به قدرى است که زمانِ اجراى بعضى مراسم مانند قَسم و اداى شهادت، بعد از نماز قرار داده شده است.

قرآن در سوره مائده آیه ۱۰۶ مى‏فرماید: هرگاه کسى در سفر دچار بیمارى شد و در آستانه مرگ قرار گرفت، دو نفر مسلمان و یا غیر مسلمان را بر وصیّتِ خود گواه گیرد، لکن مراسم اداى شهادت باید پس از نماز باشد، یعنى آن دو نفر پس از اداى نماز حاضر شده و با قسم خوردن شهادت دهند که فلان مسلمان در مسافرت چه وصیت کرده است.

امروزه مرسوم است که مراسمِ قسم را در حضور قرآن و با دست گذاردن بر قرآن انجام مى‏دهند، امّا خود قرآن در این مورد مى‏فرماید: مراسم قسم پس از انجام نماز باشد!

جامعیّت نماز

خداوند، هم در آفرینشِ تکوینى و هم در دستورات تشریعى عالى‏ترین و کامل‏ترین برنامه‏ها را بکار برده است. مثلاً در آفرینش شیر مادر تمام ویتامین‏هایى را که نوزاد نیاز دارد در شیر مادر جمع کرده است.

اگر به آفرینشِ انسان نگاه کنیم مى‏بینیم آنچه در طبیعت وجود دارد در وجود انسان نیز قرار داده شده است.

اگر در طبیعت صداى رعد است، در انسان فریاد است.

اگر در طبیعت گیاه و نبات است، در انسان رویش مو است.

اگر در طبیعت رودخانه است، در انسان رگهاى ریز و درشت است.

اگر در طبیعت آب شور و شیرین است، در انسان اشک شور و آب دهان شیرین است.

اگر در طبیعت معادن بسیار است، در انسان استعدادهاى نهفته فراوان است.

شعرى است که به حضرت على‏علیه السلام نسبت مى‏دهند که فرمود:

أتزعم انّک جِرم صغیر

و فیک انطوى العالم الاکبر

اى انسان! تو گمان مى‏کنى جُثّه کوچکى هستى، درحالى که جهانى بزرگ در تو نهاده شده است.

نماز نیز یک هنرنمائىِ الهى است که خداوند تمام ارزشها را به نحوى در آن قرار داده است. چه کمالى است که براى انسان ارزش باشد اما در نماز یافت نشود؟

یاد خدا، یک ارزش و تنها وسیله آرام‏بخش دلهاست و نماز یاد خداست. «اللّه اکبر»

یاد قیامت یک ارزش و بازدارنده از گناه و فساد است و نماز یادآور «یوم الدین» است.

در خطّ انبیا و شهدا و صالحان بودن یک ارزش است و ما در نماز از خدا مى‏خواهیم در «صراط الذین انعمت علیهم» قرار بگیریم.

انزجار و برائتِ خود را از ستم‏پیشه‏گان و گمراهان با جمله «غیر المغضوب علیهم ولاالضّالین» اعلام مى‏داریم.

عدالت که در رأس همه ارزشهاست در امام جماعت نماز لازم شمرده شده است.

پیروى از امام جماعت در نماز، یک اصلِ با ارزش اجتماعى است که بجاى خودسرى و تک‏روى تابع رهبرى عادل باشیم.

در انتخاب امام جماعت همواره توجه به ارزشهاست: عادل‏ترین، فقیه‏ترین، فصیح‏ترین،…

ایستادن رو به قبله یادآور ارزشهاى بسیارى است، مکّه شکنجه‏گاه بلال، قربانگاه اسماعیل، زادگاه على‏بن‏ابیطالب، پایگاه قیام مهدى، آزمایشگاه ابراهیم و عبادتگاه تمام انبیا و اولیاست.

در نماز هرچه هست تحرّک است، در هر صبح و شام، در رکوع و سجود و قیام، حرکت در رفتن به مسجد و مصلّى، پس ساکن و ساکت و گوشه‏گیر نباش، بلکه همواره در تلاش و حرکت باش، البتّه در جهت خداوند و بسوى او.

در نماز روح و جان انسان غبارروبى مى‏شود، نماز، غبار غرور و تکبر را مى‏ریزد، چون هر شبانه‏روز دهها بار بلندترین نقطه بدن را به خاک مى‏مالد. و سجده بر خاک بهتر از سنگ است که تذلّل در به خاک مالیدن است.

بر زمین و آنچه از زمین روئیده مى‏شود سجده کن، بشرط آنکه خوردنى نباشد تا به فکر شکم نیفتى!

بر زمینِ پاک سجده کن که از راه نا پاک نمى‏توان به پاکى و سرچشمه پاکى‏ها رسید.

گریه از خوف خدا یک ارزش است و قرآن سجده همراه با گریه را ستایش کرده است: «سُجِّداً وَ بُکِیّاً» 

نماز یک خط الهى است که از هنگام تولد تا لحظه مرگ براى ما ترسیم شده است:

نوزاد که بدنیا آمد در گوش راست و چپ او اذان و اقامه بگو که سفارش به نماز مى‏کند، «حىّ على الصلوه» و بهنگام مرگ نیز او را با خواندن نماز میّت دفن کن. در طول زندگى نیز همواره در حال عبادت و پرستشِ خدا باش. «واعبُد رَبّک حتّى‏ یَأتِیکَ الیَقِین»

نماز پیوند انسان با طبیعت است. براى شناخت وقت نمازها خصوصاً صبح و ظهر باید به خورشید نظر کنى. براى بدست آوردن قبله به ستارگان توجه کنى، براى انجام نمازهاى مستحبى در ایام مبارکه به حرکات ماه دقت کنى. براى غسل و وضو به آب وبراى سجده وتیمم به خاک رو آورى.

این ارتباط میان نماز با خورشید و ماه و ستاره و آب و خاک بدست کدام طرّاح حکیم برنامه‏ریزى شده است؟

دیگر واجباتِ دین نیز به نوعى در نماز حضور دارند. نمازگزار همچون روزه‏دار حق خوردن و آشامیدن و رفع شهوت ندارد. نمازگزار همچون کسى که به حج مى‏رود کعبه قبله و محور کارهاى اوست. نمازگزار همچون کسى است که به جهاد مى‏رود، لکن به جهاد اکبر که جهاد با نفس است. نماز خود بالاترین امر به معروف و نهى از منکر است.

هجرت از مهم‏ترین ارزشهاى دینِ ماست و حضرت ابراهیم بخاطر نماز هجرت کرد و همسر و فرزند خود را در کنار کعبه گذارد و فرمود: «رَبَّنا اِنّى‏ اَسْکَنْتُ مِنْ ذُرِیَّتى‏ بِوادٍ غَیْر ذى‏ زَرْعٍ رَبَّنا لِیُقیمُوا الصَّلوه»  پروردگارا! من فرزندانم را در بیابانى خشک ساکن کردم تا نماز اقامه شود.

جالب آنکه حضرت ابراهیم نمى‏گوید: براى برپاداشتن حجّ هجرت کردم، بلکه مى‏گوید: هدفم از هجرت اقامه نماز بود.

به هر حال خداوند تمام ارزشها را در نماز و با نماز و براى نماز قرار داده است.

اگر زینت و نظافت یک ارزش است، اسلام سفارش مى‏کند که: «خُذُوا زینَتَکُم عِنْدَ کُلِّ مُسْجِد» به هنگام شرکت در مساجد خود را زینت کنید و زینت‏هاى خود را برگیرید. با لباس پاکیزه و معطّر وارد مسجد شوید.

چنانکه سفارش شده زنان به هنگام نماز، زیورهاى خود را همراه داشته باشند و با آنها خود را زینت کنند.

حتّى به مسأله مسواک توجه شده و در روایات مى‏خوانیم: نماز با مسواک، هفتاد برابر نماز بدون مسواک است. و فرموده‏اند قبل از رفتن به مسجد سیر و پیاز نخورید  که بوى دهان شما دیگران را اذیّت نکند و مردم را از مسجد فرارى ندهد.

به هرحال این نمازِ اسلام است و این نمازِ ما. نمازى که یا نمى‏خوانیم، یا غلط مى‏خوانیم، یا بى‏توجه مى‏خوانیم و یا بدون جماعت و یا در آخر وقت!!

مساجد که زمانى ابراهیم و اسماعیل و زکریا خادمش بودند  و مادر مریم نذر مى‏کند فرزندش خادم مسجد باشد،  مى‏رسد به جائى که خادمانش غالباً افرادى از کار افتاده و پیر و مریض و فقیر و بى‏سواد و گاه بداخلاق هستند! راستى چرا غبارروبى حرم امام رضاعلیه السلام افتخار است، اما غبارروبى خانه خدا هیچ!

چرا باید مساجد ما به گونه‏اى باشد که هرکس وارد مى‏شود غم و اندوه و کسالت او را بگیرد؟ مگر مسجد عزاخانه است و یا مجلس فاتحه‏خوانى که همواره پارچه سیاه بر در مسجد آویزان باشد؟

البتّه بحمداللّه در چند سال اخیر حرکتى در مساجد پیدا شده و بسیارى از آنها مجهز به کتابخانه و صندوقِ قرض‏الحسنه و دیگر امور خدماتى شده‏اند.

چه زیباست حدیثى که مى‏فرماید: روز قیامت سه چیز از مردم شکایت مى‏کند: عالمى که مردم به او مراجعه نکنند، قرآنى که در منزل باشد اما تلاوت نشود و مسجدى که مورد بى‏اعتنایى مردم واقع شود.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
اسکرول به بالا