شاد باشیم ۷

شاد باشيم 7

۱- یارو میره قنادی، میگه: ببخشید کیک هفتاد طبقه دارید؟! قناده میگه: نخیر نداریم. فردا دوباره یارو میاد، میپرسه: شرمنده، کیک هفتاد طبقه دارید؟ باز قناده میگه: نخیر نداریم. خلاصه یک هفته تمام هر روز کار یارو این بوده که بیاد سراغ کیک هفتاد طبقه بگیره و قناده هم هرروز جواب میداده که نداریم. آخر هفته قناده با خودش میگه: این بابا که مشتری پایس… بگذار یک کیک هفتاد طبقه براش بپزیم، یک پول خوبی هم شب جمعه‌ای بزنیم به جیب. خلاصه بدبخت قناد تمام پنج شنبه-جمعه رو میگذاره یک کیک خوشگل هفتاد طبقه ردیف میکنه. شنبه اول صبح یارو میاد، میپرسه: ببخشید، کیک هفتاد طبقه دارید؟! قناده با لبخند بر لب میگه: بعله که داریم، خوبشم داریم! یارو میگه: قربون دستت، ۵۰۰ گرم از طبقه بیست چهارمش به ما بده!

۲-  یارو داشته تو اتوبان ۱۸۰ تا سرعت میرفته، افسره جلوشو میگیره، بهش میگه: شما گواهینامه دارین؟ یارو میگه نخیر! میگه: کارت ماشین چی؟ مرده میگه: دارم ولی مال خودم نیست، مال اون بدبختیه که جسدش تو صندوق عقبه! افسره کف میکنه، میره  سریع به مافوقش گذارش میده. خلاصه بعد از یک ربع سرهنگ مافوقش میاد، از مرده میپرسه: آقا شما گواهینامه و کارت ماشین ندارین؟! یارو میگه: چرا قربان، بفرمایین! دست میکنه از تو داشبرد گواهینامه و کارت ماشین رو درمیاره، میده خدمت سرهنگ.  سرهنگه میگه: می‌تونم صندوق عقب ماشینتونو بازرسی کنم؟ یارو میگه: خواهش میکنم، بفرمایید. سرهنگه میره در صندوق عقب  رو باز میکنه، میبینه اونجا هم خبری نیست.  برمیگرده به مرده میگه: ولی زیردست من گزارش داده که شما گواهینامه و کارت ماشین ندارین و یه جسد هم تو صندوق عقب ماشینتونه! یارو میگه: نه قربان دروغ به عرضتون رسوندن! خودتون که مشاهده کردین. به خدا این افسره عقده‌ایه! دوست داره بیخودی به ملت گیر بده! لابد بعدشم گفته که من داشتم ۱۸۰ تا سرعت می‌رفتم!

۳-  به یه نفر میگن یه معما بگو،‌ میگه: اون چیه که درازه،‌ زرده، موزه؟!

۴-  از یارو میپرسن: ببخشید ساعت چنده؟ میگه: والله تقریباٌ سه و خورده ای. میپرسن: ببخشید، دقیقاٌ چنده؟ میگه: دقیقاٌ هفت و سی و یک دقیقه!

۵-  بچه: بابا،  هواپیمای به این بزرگی رو چطور می دزدند؟ – پدر: اول صبر می کنند بره بالا، کوچیک که شد بعد می دزدنش!!!

۶- به یارو میگن: با کوشش یه جمله بساز.میگه: شلوار من کوشش؟ – میگن: نه یعنی اینکه توش از کار و تلاش و کوشش استفاده شده باشه. میگه: شلوار کار من کوشش !!!

۷- یارو زنگ میزنه خونه دوست دخترش, بابای دختره گوشی رو برمیداره…! یارو میگه: ببخشید منزل آقای اصگری؟ بابای دختر میگه اشتباه گرفتید. یارو میگه:اگه ایشتباه گرفتم چرا شما گوشی رو برداشتی؟؟؟…

۸-  به یارو میگن با شیشه یه جمله بساز؟ میگه: ساعت یک ربع به شیشه!!

۹-   یارو  می خواسته پشتش بخارونه دستش نمی رسه زیر پاش آجر می زاره

۱۰- یارو داشته کیسه های سنگین سیمانُ رو کولش حمل می کرده.یکی ازش می پرزه جرا از فرغون استفاده نمی کنی ترکه جواب می ده والا از فرغون هم استفاده کردم ولی چرخاش پشتمُ زخم می کنه

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
اسکرول به بالا