کی از اموری که بین زن و شوهر را بهم میزند و آسایش وخوشی را از خانوادهها سلبمیکند و حتی گاهی باعث طلاق بلکه قتل وجنایت میشود مزاحمتها و دخالتهای بیجایمادر زن است.
مادر زن قبل از اینکه دخترش را شوهر دهد دامادی را در مغزخویش مجسم مینماید کهدارای تمام کمالات و خوبیها بوده و از کلیهنواقص و بدیها منزه باشد.انتظار دارد یک چنینجوان ایدهآلی که به طورحتم نصیب خودش نیز نشده از دخترش خواستگاری کند و او راسعادتمندو قرین خوشبختی گرداند.و به همین امید جوانی را به دامادی انتخابمیکند.ابتدائا امیدوار است همان داماد ایدهآل باشد بدین جهت نسبتبهاو اظهار علاقه مینماید،پذیرایی و احترام میکند.پیش خود میگوید:اگرمختصر عیبی هم داشته باشد با دخالت وراهنماییهای من اصلاح میشود.
اگر تازه داماد مطابق میلش در آمد شاد و خرم است و حرفی درمیان نیست.لیکن اگر مطابقدلخواه نبود فورا در صدد چارهجویی برمیآید.ابتدائا تصمیم میگیرد از تجربههایی که دردوران زندگی زناشوییخودش با دیگران داشته استفاده نماید و دامادش را مطابق دلخواه باربیاورد،بدین منظور نقشهها میکشد و از کلیه امکانات استفاده میکند.
گاهی به عنوان دلسوزی و خیرخواهی پند و اندرزش میدهد،مصلحت اندیشی و راهنماییمیکند.گاهی از طریق قهر و دعوا و غر و نقوارد عمل میشود.
بهترین حربهاش اینست که در دخترش نفوذ کرده او را وسیلهرسیدن به هدف قرار میدهد.باتلقینات خویش او را به ناسازگاری و ایرادو بهانهجویی وادار میکند.
گاهی دستور قهر و دعوا میدهد.گاهی دستور التماس و گریهمیدهد.از شوهرش بدگویی وعیبجویی میکند.زن بیچاره هم که هنوزسرد و گرم روزگار را نچشیده و با شوهرش کاملامانوس نشده و بهمصالح واقعی خویش وقوف کامل ندارد،و مادرش را بهترین حامیوخیرخواه میپندارد تحت تاثیر افکار و تلقینات او قرار گرفته بر طبقدستوراتش رفتارمیکند.اگر توانستند بدین وسائل داماد را مسخر سازندحرفی در میان نیست،لیکن اگر دامادتسلیم خواسته آنان نشد لجبازی وکشمکش به صورت شدیدتری شروع خواهد شد.حتیممکن است در اثرلجبازی،کار به طلاق بلکه قتل و جنایت منتهی شود.بدین جهتاکثردامادها از دست مادر زنشان ناراضی هستند و از مزاحمتها و دخالتهایبیجای او آه و نالهدارند.ناسازگاریها و بهانهگیریهای همسرشان را بگردناو میگذارند.میگویند اوست که حرفیاد دخترش میدهد و نمیگذاردزندگی کند. بد نیستبه عنوان نمونه به درد دل چند داماد توجه کنید:
(جواد-م) مینویسد:مادر زن من یک دیو استیک اژدها است افعی دو سر است.خدا چنینمادر زنی را نصیب گرگ بیابان نکند.چناندماری از من در آورده و چنان روزگارم را سیاه وزندگی را به کامم تلخکرده است که کم مانده از دستش دیوانه شوم.و سر به کوه وبیابانبگذارم…تنها من نیستم که از دست مادر زنم دل خونی دارم این یک دردعمومی است.فکر میکنم از هر صد نفر مرد متاهل ۹۵ نفرشان به آن مبتلاهستند.تازه بقیه هم لابد مادرزن ندارند.
(محمد-ف) مینویسد:مادر زنم در زندگی من و زنم دخالتمیکند.بیخود باعث ناراحتی مامیشود.پشتسر فامیل من غیبتمیکند.وقتی برای زنم چیزی میخرم فورا ایراد میگیرد.از رنگ آنانتقاد میکند مدلش را نمیپسندد و با هزار و یک جور دلیل سعی میکندچیزی راکه خریدهام بیارزش جلوه دهد.
(پرویز-ک) مینویسد:تا حال سه مرتبه ما را تا آستانه طلاقبرده.مثل عقرب نیش میزند.بهدخترش یاد میدهد که نسبتبه منبیاحترامی کند و به کارهای منزل نرسد و توقعات بیجاداشته باشد هروقتبه خانه ما بیاید تا یک هفته منزل ما تبدیل به جهنم میشود.بدینجهتچشم دیدنش را ندارم (۱) .
اکثر دامادها چاره کار را در این میبینند که بهر طور شده نفوذ مادرزنشان را قطع کنند وجلو دخالتهای او را بگیرند.بدین منظور ملاقاتها ورفت و آمدها را حتی المقدور محدودمیسازند.اجازه نمیدهند همسرشانبخانه پدر و مادرش برود یا آنها به خانهاش بیایند.با آنهاقطع رابطهمیکند،گوش به حرفشان نمیدهد،بیاعتنایی میکند.به دخالتهای آنان اعتراضمینماید.و به طور خلاصه در مقابل آنها سرسختی و مقاومتنشان میدهد.
لیکن روش مذکور با اینکه متعارف استیک روش عقلائی نیستبلکه غالبا نتیجه معکوسمیدهد.زیرا محبت دختر و مادر یک پیوند طبیعیاست که قطع کردن آن به آسانی امکانپذیر نیست.چگونه مرد انتظار دارددختری که سالها در دامن مادرش پرورش یافته و از مهر ومحبتبیشائبهاو برخوردار بوده و هنوز او را بهترین حامی و خیرخواه خویش میداند،بهمجرد اینکه با یک مرد ناشناس پیمان زناشویی بستبدون چون و چراتسلیم او شود و زحمتهاو محبتهای پدر و مادرش را یکسره نادیده بگیرد وبطور کلی با آنان قطع رابطه کند؟!
هرگز چنین امری امکان پذیر نیست.و اگر هم در اثر ناچاری چندروزی با آنها قطع رابطهکرد دوام پیدا نخواهد کرد.زیرا حرکت جبریهمیشگی نخواهد بود.تا مدتی ممکن است صبرو حوصله بخرج بدهد امابالاخره بستوه آمده در موقع مقتضی عکس العمل شدیدی ازخویش نشانخواهد داد.ممکن است،در اثر سختگیریهای زیاد گستاخ و پررو شود وبناینافرمانی و عصیان را بگذارد.ممکن استبه قصد انتقام،با خویشانشوهرش ناسازگاری واوقات تلخی کند و هر روز اسباب نزاع و کدورتفراهم سازد.به علاوه خیلی بعید است که مردبتواند بدین وسیله روابطمادر زنش را بکلی قطع کند.بالاخره او از دخترش دستبردار نیست.بلکههمین امر باعث میشود که کینه و کدورتش زیادتر گردد و مستقیم وغیر مستقیم بادخترش تماس بگیرد و او را به ناسازگاری و اذیت و آزارتشویق کند. در این صورت ممکناست در اثر لجبازی و کینهتوزی کار بهطلاق و جدایی بکشد.بسیاری از طلاقها در اثر همینلجبازیها وستیزهگریهای غیر عقلائی بوجود آمده است.
از همه اینها گذشته،اصولا به نفع انسان نیست که با خویشانهمسرش که میتواند از حمایتآنها برخوردار شود و از معاشرت و رفت وآمد با آنها استفاده کند بطور کلی قطع رابطه کند.
بهر حال این روش نه تنها کار را اصلاح نمیکند بلکه مشکلات رازیادتر و اوضاع را وخیمترخواهد کرد.حتی ممکن استبه خودکشی یاقتل و جنایت منتهی شود.
پلیس هند گزارش داد که روابط نامساعد میان داماد و مادر زن یکیاز علل اصلی ۱۴۶خودکشی است که در سال گذشته در دهلی نو وقوعیافته است (۲) .
مردی که از دخالتهای مادر زنش ناراحتبود خودکشی کرد (۳) .
مردی که از دخالتهای بیجای مادر زنش به تنگ آمده بود او را ازتاکسی بیرون انداخت (۴) .
داماد سر مادر زنش را با چکش شکست.و برادر زنش کینه او رادر دل گرفته با چاقو وی رامجروح کرد و متواری شد (۵)
مردی بنام…چون از دست مادر زنش بستوه آمده بود ظرف کله وپاچه جوشان را روی سر وصورت او ریخت.مادر زن فریادی کشید و نقشبر زمین شد.او را به بیمارستان رساندند.اماپزشک معالج پس از معالجات اولیه گفت:
چون سوختگی عمیق و خطرناک استباید او را به تهران ببرید.
زن همراه مادرش عازم تهران شد و به شوهرش گفت:ما در شوشترازدواج کردیم ولی بزودیدر تهران از هم طلاق خواهیم گرفت.چونشوهری مثل تو به درد من نمیخورد (۶) .
پس روش مذکور بر رویهم روش خوبی نیست و تا ضرورت اقتضانکند نباید آن را انتخابنمود.لیکن چاره کار منحصر به آن نیستبلکه راهدیگری نیز وجود دارد که معقولتر واطمینان بخشتر بوده علاوه بر اینکهضرری ندارد غالبا با موفقیت توام است.قبلا لازم استدو نکته را یادآورشویم:
اول-این مطلب مسلم است که مادر زن دشمن و بدخواه دامادنیست.بلکه بر طبق ناموسطبیعتباید دوستدارش باشد،چنانکه در اوائلخویشاوندی غالبا چنین است.به علاوه،مقتضای محبتی که نسبتبهدخترش دارد اینست که دامادش را نیز دوست داشته باشد زیراسعادت وخوشبختی دخترش را در دست او میداند.پس اگر در زندگی داخلی آنهادخالتمیکند مسلما قصد سوئی ندارد بلکه هر چه باشد از روی دلسوزی وخیرخواهی است.
البته امکان دارد که دخالتهای بیجا و پیشنهادهای نادرست و حتیزیانبخشی داشته باشدلیکن آنهم در اثر نادانی و جهالت میباشد.نباید بنظربدبینی بآنها نگاه کرد.
دوم-علاقه مادر و فرزند یک علاقه طبیعی است که قطع آن بآسانی امکانپذیر نیست.و اگرکسی در صدد قطعش برآید چون بر خلافناموس خلقت قدم برداشته آثار سوئی ببار خواهدآورد.اصولا وجهیندارد و دور از انصاف هم هست که انسان بخواهد رابطه مادر و دختر راقطعکند و در بینشان جدایی بیفکند.
چنانکه مرد میخواهد با پدر و مادرش آزادانه رفت و آمد کندهمسرش نیز اهل عاطفه است ودلش میخواهد با خویشانش معاشرتداشته باشد.
با توجه به مطالب مذکور میتوان گفت که بهترین طریق حل اینمشکل اینست که با مادر زنبلکه سایر خویشان همسرش معاشرت وروابط حسنه داشته باشد و از آنها کاملا احترام کند.بازبان خوش ومهربانی سعی کند محبت آنها را جلب نماید.با نیکی و اظهار محبت دلشانرابدست آورد.در کارها با آنها مشورت نماید.مشکلات زندگی را در میاننهاده از فکر آنهااستمداد کند.به پیشنهادها و راهنماییهای مفیدشان گوشبدهد.از همسرش انتقاد نکند.کاری کند که آنها یقین داشته باشند کهنسبتبه دخترشان وفادار است و واقعا او را دوستدارد.اگر پیشنهادنادرستی داشتند که انجام دادن آن صلاح نیستیا برایش امکان نداردبداندکه قصد سوئی ندارند در اینصورت سعی کند با زبان خوش و دلیل و برهانمفاسد آنرابرایشان اثبات کند،در رد پیشنهادشان به تندی و خشونتیابیاعتنائی متوسل نشود.حتیاگر از همسرش دلخوری داشت میتواند بهعنوان استمداد نه اعتراض مطلب را دوستانه با آنهادر میان بگذارد و ازنظریاتشان استفاده کند.
داماد باید همواره این مطلب را در نظر داشته باشد که مدارا و سازش با مادر و پدر و برادر زنو جلب دوستی آنها یکی از رموز بزرگزناشویی و از لوازم زنداری محسوب میشود.بدینوسیلهنسبتبه داماداعتماد و محبت پیدا میکند و بسیاری از مشکلات زناشویی خود بخودحلمیشود.بنابراین اگر دیده میشود که اکثر دامادها از دست مادر زنشانناراضی هستندچنان نیست که همهاش تقصیر مادر زن باشد بلکه خودشاننیز بیتقصیر نیستند.زیرا آنهاهستند که با رفتار غیر خردمندانه خویشیک دوست واقعی را بصورت یک مزاحم درآوردهاند.
بسیارند دامادهاییکه با مادر زن و پدر و برادر همسرشان روابطنیک دارند و از معاشرت وپشتیبانی آنها برخوردار میشوند. به نمونه زیر توجه فرمایید:
(منوچهر…) مینویسد:مادر زن من یک فرشته استبلکه ازفرشته هم بهتر.از مادرم بیشتر اورا دوست دارم.مهربان و رئوف و فهمیدهو خوش قلب است.مادر زن من حلال مشکلاتزندگی داخلی من است.
وجود او ضامن خوشبختی و سعادت خانوادگی من است (۷) .
البته ممکن است در بین مادر زنها افراد لجوج و نادان وخودخواهی پیدا شوند که قابلیتتفاهم و اصلاح نداشته باشند و بهیچ وجهنتوان جلو دخالتهای بیجا و پیشنهادهای سفیهانهآنها را گرفت،لیکن دراینصورت هم صلاح نیستبا تندی و خشونت و قهر و دعوا با آنهارفتارکرد،بلکه بهتر استحتی الامکان با نرمی و مدارا و اخلاق خوش با آنهارفتار کرد.زیراگرچه قابلیت اصلاح ندارند لیکن بدینوسیله میتوان تاحدودی از لجبازیها و ایرادهای آنهاکاست و از خطرهای بزرگی که ممکن است کاخ زناشویی را از هم بپاشد جلوگیری کرد.
در اینگونه موارد بر مرد لازم استسعی کند با همسرش تفاهم کاملبرقرار سازد.با اظهارمحبت قلبش را مسخر نموده اعتمادش را جلب کند.
در مورد پیشنهادها و دخالتهای نادرست مادر زنش با زبان خوش ومهربانی مطلب را باهمسرش در میان بگذارد و مفاسد آنرا برایش تشریحکند و با دلیل و برهان برایش اثبات کندکه پیشنهاد مادرش از روی نادانیصادر شده بصلاح واقعی نیست.
اگر مرد توانستبا همسرش تفاهم کامل برقرار کند و او را هم عقیده وهم سلیقه خویشگرداند همه مشکلات و از جمله مشکل مادر زن خود بخودبرایش حل میشود.بهر حال اینمطلب را هیچگاه نباید فراموش کرد که بانرمی و مدارا و اخلاق خوب و تدبیرات خردمندانههمه مشکلات را میتوانحل کرد و پیمان مقدس زناشویی را استوار ساخت.
حضرت علی (ع) فرمود:جلب دوستی نصف عقل است (۸) .
حضرت علی (ع) فرمود:نزدیکی با مردم و خوش اخلاقی با آنها ازشرور و بدیها جلوگیریمیکند (۹) .
علی (ع) فرمود:با کسیکه در مقابل تو خشونت و درشتی میکند نرمی ومدارا کن شایدبدینوسیله رام گردد (۱۰) .
علی (ع) فرمود:با یکدیگر نزدیک شوید و احسان کنید.از قهر وجدایی بپرهیزید (۱۱) .
پینوشتها:
۱-اطلاعات هفتگی شماره ۱۶۴۶.
۲-کیهان ۱۵ فروردین ۱۳۵۲
۳-اطلاعات ۱۲ اردیبهشت ۱۳۴۹
۴-اطلاعات ۱۳ اردیبهشت ۱۳۴۹
۵-کیهان ۴ اسفند ۱۳۵۰
۶-اطلاعات ۱۴ اسفند ۱۳۵۰.
۷-اطلاعات هفتگی شماره ۱۶۴۶.
۸-بحار ج ۱۶۸
۹-بحار ج ۷۴ ص ۱۶۸
۱۰-بحار ج ۷۴ ص ۱۶۸
۱۱-بحار ج ۷۴ ص ۴۰۰