لازمه اینکه سراسر عالم خلقت به یکدیگر وابسته باشد این است که وحیی و نبوتی و رسالتی و هدایتی هم برای انسان وجود داشته باشد. گذشته از اینکه خود وحی پیامی است از نادیده به سوی دیده ها، هدف این پیام نیز متصل کردن این دو حلقه هستی به یکدیگر است، یعنی در انسان – که یک موجود محسوس است – ایمان به غیب به وجود آوردن، انسان را متصل کردن به عالم غیب از ناحیه درون و اعتقادش. وقتی که خلقت، غیبی داشته باشد و شهادتی، ناچار برای متصل کردن انسان از شهادت به غیب، رسالتی لازم و ضروری است.
پس ماهیت قرآن همین است، قول رسول کریم است، سخن فرستاده ای بزرگوار، یعنی سخن فرستاده ای که در عین اینکه از زبان او می شنوید ولی مال او نیست از جای دیگر است، او از دهانی گرفته است و از دهان دیگری برای شما بیان می کند.
کفار قریش به جنبه خارق العادگی قرآن در این حد که برای آنها غیرقابل تقلید است اعتراف داشتند که ما مثلش را نمی توانیم بیاوریم. در سوره طور هم خواندیم. بعد می گفتند بسیار خوب، حالا ما نمی توانیم مثلش را بیاوریم ولی چه مانعی دارد که یک چیزی باشد نه وحی خدا ولی ما نتوانیم مثلش را بیاوریم؟
یکی اینکه یک شاهکار شعری باشد. مگر شعرا نیستند که یک شاهکار به وجود می آورند و وقتی که یک شاهکار به وجود آوردنددیگران نمی توانند مثل آن را به وجود بیاورند ولی به هر حال شعر است. شعر یعنی یک سخن زیبا و یک خیال زیبا، یعنی معانی را فوق العاده زیبا با یکدیگر ردیف کردن. این در قدرت هر کس نیست.
این بود که گاهی قرآن را می گفتند این یک شعر بسیار زیباست مانند قطعات بسیار زیبای شعر که غیرقابل تقلید است.
گاهی یک قدم از این هم بالاتر می رفتند، می گفتند که قول کاهن است (کاهن یعنی افراد مرتاض یا خارق العاده ای که مردم معتقد بودند اینها با جن ارتباط دارند و جن به اینها چیزهایی را القا می کند) یعنی از قدرت بشر خارج است. چون ارتباط با جن دارد از ناحیه جن به او القا می شود.
حال، اگر ما بخواهیم بفهمیم که چیزی آیا صرفا شعر است یا از نوع تلاعب جن است – که جن موجودی است از انسان پست تر و پایین تر و اگر بر انسان مسلط شود جز اینکه او را گمراه کند چیز دیگری نیست – می گوید مفادش را نگاه کن، ببین این قرآن چه می گوید؟
آیا همان کاری را می کند که یک شعر می کند یعنی یک خیال زیبا که فقط برای سرگرمی انسان خوب است؟
آیا سخن یک جن است و گمراه کننده است؟ یا سراسرش تنبه و تذکر و بیداری و راهنمایی و حقیقت نشان دادن است؟
قرآن سخن یک شاعر یا کاهن نیست :
بعد از این سوگند می فرماید: و ما هو بقول شاعر قلیلا ماتؤمنون این سخن یک شاعر نیست، از روح یک شاعر بماهو شاعر که جز تخیل چیز دیگری نیست صادر نشده است. قلیلا ماتؤمنون یک حالت شکایت مانند: چقدر کم شما به حقیقت ایمان می آورید! تعجب است که در ترجمه قرآن پیش روی من این جمله را غلط ترجمه کرده اند: اندکی که نمی گروند.
این «ما» را مای نافیه خیال کرده است، در صورتی که «قلیلا ما» خودش یک کلمه است. نه قلیلا ماتؤمنون( بعضی خیال کرده اند «ما» در اینجا مای نفی است) کمی ایمان نمی آورید، یعنی بیشتر ایمان می آورید؛ در صورتی که «قلیلا ما» در زبان عربی مجموعش یک کلمه است و معنی «ما» در اینجا نفی نیست.
قلیلا ماتؤمنون کمی ایمان می آورید. این در مقام شکایت است که چرا اهل ایمان کم اند؟ و لا بقول کاهن سخن کاهن، از آن مردمی که مدعی اند با جن ارتباط دارند، نیست.
قلیلا ماتذکرون چقدر کم شما متذکر و متنبه می شوید که این نکات را بفهمید! این نکات چیست؟ تنزیل من رب العالمین یک حقیقت فروآورده شده، نازل شده، تنزل کرده از ناحیه پروردگار همه جهانهاست.