مدیر خانواده ، زن یا مرد؟

مدير خانواده ، زن يا مرد؟

مدیریت خانواده ابعاد مختلفی دارد که مدیریت اقتصادی، سرپرستی و نظارت بر فرزندان، تصمیم‌گیری نسبت به ارتباطات خانوادگی و مواردی دیگر را در بر می‌گیرد. قرآن کریم به صراحت از سرپرستی مردان بر زنان در امور خانوادگی سخن گفته و آن را با ویژگی‌ تکوینی مردان مرتبط دانسته است. آموزه‌های متعدد روایی نیز با صراحت به مسئولیت‌های زن و مرد در این رابطه توجه کرده‌اند. مرد نمی‌تواند بار مدیریت خانواده را از دوش خود بردارد و آن را به زن واگذار کند. مرد علاوه بر آن که مسئول تأمین هزینه‌های خانواده است، مدیریت اقتصادی خانواده را هم بر عهده دارد و زن با کاهش هزینه‌های اقتصادی، می‌تواند همسر خویش را یاری دهد.  
گاهی سرپرستی مرد تا حد تأمین هزینه‌های زندگی و موضوع تمکین خاص، تقلیل می‌یابد اما واقعیت این است که سرپرستی خانواده در حوزه‌های مختلف را در بر‌می‌گیرد.از این روست که مرد سرپرستی و مدیریت امور فرزندان را نیز برعهده دارد و تصمیم‌گیری زن در مورد فرزندان، صرفاً با اذن شوهر و به عنوان نماینده‌ اوست و به عنوان مثال، زن نمی‌تواند در اموال فرزندان بدون رضایت همسر تصرف نماید. به زن توصیه شده است که کانون اقتدار خانواده را به رسمیت شناخته، شوهر خویش را تکریم کند و در غیر معصیت خدا او را نافرمانی نکند.  
در مقابل مسئولیت هایی نیز بر دوش مرد قرار دارد که برخی از آن‌ها از جمله حقوق زن بر مرد است و برخی دیگر توصیه‌های اخلاقی و نشانه‌ای از کارآمدی مرد در خانواده است. مرد نمی‌تواند از تأمین هزینه‌های اقتصادی خانواده شانه خالی کند و تمام یا بخشی از آن را بر عهده‌ی همسر خود بگذارد. وظیفه‌ حمایت ناموسی از زن و گذشت از خطاهای وی برعهده‌ مرد است. اکرام همسر، دلسوزی نسبت به او، تحمیل نکردن کارهای سنگین بر او ، مدارا و خوش صحبتی با او از جمله مواردی است که مرد به انجام آنها دعوت شده‌است.
به ویژه از دهه ۱۹۶۰ روابط همسران، تحولات فراوانی را، در حوزه تصمیم گیری در کشورهای غربی تجربه کرده است و با فاصله ی  زمانی آثار خود را بر کشور های دیگر از جمله کشور ما نیز برجای گذاشته است. هم اکنون بعضی از زنان ما از پذیرش اقتدار همسر احساس حقارت می‌کنند و گاه به دنبال دست‌یابی به زمینه‌هایی چون استقلال مالی‌اند تا قدرت چانه‌زنی آنان در تصمیم‌گیری‌های خانواده را افزایش ‌دهد. 
 ساختار عمودی خانواده که در آن پدر، کانون اقتدار است و تصمیم‌گیری‌های نهایی را بر عهده دارد، رفته رفته جای خود را به الگویی داده است که یا والدین به طور یکسان در فرآیند تصمیم‌گیری‌ها مشارکت می‌کنند و در صورت یکی نبودن نظرات خانواده دچار هرج ومرج می شود و یا زن در تصمیم‌گیری‌ها، جانشین مرد شده است و مرد صرفاً نقش خدمات‌رسانی را بر عهده دارد. پیامد جابه‌جایی نقش‌ها در خانواده، از سویی افزایش احتمال کشمکش و جدایی‌‌هاست و از سویی دیگر کاهش میزان نقش‌آفرینی مثبت زن و مردخواهد بود.طبیعت مردانه برای سرپرستی، حمایت از خانواده و نظارت و طبیعت زنانه  پشتیبانی عاطفی و آرامش آفرینی طراحی شده است. 
الگوی برابری به مردان و زنان آموخته است تا انتظارات یکسانی از یکدیگر داشته باشند و نقش‌های مشابهی بیافرینند؛ اما این موضوع برای استحکام و کارآیی خانواده زهری کشنده است. در حال حاضر برخی مشاوران خانواده در کشورهای غربی، با پشت سر گذاشتن تجربه تلخ چهار دهه تبلیغات فریبنده، بیش از گذشته به این نکته واقف شده‌اند که لازم است موقعیت رهبری در خانواده، به عهده مرد باشد و تصمیم‌های نهایی را او اتخاذ کند. از نگاه آنان، هر سازمانی نیازمند مدیریت است و خانواده به عنوان یک نهاد پراهمیت بیش از سازمان‌های دیگر نیازمند مدیریت متمرکز است و زن نیز باید با شوهر هماهنگ باشد. تنها در این صورت است که ازدواج، تجربه‌ا‌‌ی عالی و باشکوه خواهد بود. زن با رعایت چهار اصل پذیرش، تحسین، سازگاری وقدردانی از شوهر، می‌تواند از همسرش موجودی پایبند به خانواده و حمایت‌گر بسازد. زن نیازمند علاقه و محبت شدید شوهر است و شوهر محتاج تحسین و احترام، زن با رعایت چهار اصل پذیرش، تحسین، سازگاری وقدردانی از شوهر، می‌تواند از همسرش موجودی پایبند به خانواده و حمایت‌گر بسازد.
سرعت عمل زنان در به دست‌گیری مسئولیت‌ها، به کاهش انگیزه‌ مردان برای اداره‌ی زندگی، تحقیر و افسردگی آنان می‌انجامد و رابطه عاطفی زن و شوهری را تحت تأثیر قرار می‌دهد. برخی مشاوران خانواده بر این عقیده‌اند که تحقیر مرد باعث احساس بیهودگی در او می‌شود، او را به انجام رفتارهای بچه‌گانه و سخیف وا می‌دارد و به پافشاری‌ بیشتر در قبال مطالباتش می‌کشاند. 
به ما آموخته‌اند که باید قدرت را در اقتدار جستجو کنیم؛ در حالی‌که زنان موفق قدرت خود را در همراهی می‌یابند. این تصور نادرست از قدرت زن در نهایت به ضعف و شکست زنان منجر می‌شود.  تحولات فرهنگی در دهه‌های اخیر سبب شده است که مردان هم از مسئولیت‌های خود در قبال سرپرستی خانواده تا حدودی فاصله‌ بگیرند.عوامل متعددی در ایجاد این حالت نقش داشته‌اند که در این میان به تبلیغات رسانه‌ای که آموزه‌های فرد‌گرایانه را در لباس اخلاق می‌آرایند و آموزه‌های مشاوران مدرن می‌توان اشاره‌کرد. سریال های طنز که مردان را بی‌دست و پا و محتاج مدیریت و زنان را در مقام کنترل‌کنندگان آنان به تصویر می‌کشند را نیز نباید از نظر دور داشت. 
 
 
 

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
اسکرول به بالا