اینکه اشخاصی می گویند در کجای قرآن کریم مسئله روح مطرح است، در خیلی جاهای قرآن مطرح است. از جمله جایی که مردن را توفی تلقی می کند، می گوید ما تحویل گرفتیم و به تمام و کمال هم تحویل گرفتیم، نه اینکه بگوید شخصیت انسان عبارت است از روح و بدن، نیمی از آن را تحویل می گیریم، نیم دیگرش را رها می کنیم تا تکه تکه شود. اصلاً آن تکه تکه شده را جزء شخصیت انسان حساب نمی کند.
تعبیر ” توفی ” مکرر در قرآن آمده است. در یک جا می فرماید: «الله یتوفی الانفس حین موتها؛ خداوند روح انسان ها را هنگام مرگشان به تمامی باز می ستاند» (زمر/۴۲) در جای دیگر می فرماید: «قل یتوفیکم ملک الموت الذی وکل بکم؛ بگو فرشته مرگ بر شما گمارده شده و جانتان را می ستاند» (سجده/۱۱). در یک جا می فرماید: «ان الذین توفاهم الملائکه ظالمی انفسهم؛ کسانی که فرشتگان جان آنها را – که ستمگر خویشند – می ستانند» (نساء/۹۷)، در اینجا هم که می فرماید: «و لو تری اذ یتوفی الذین کفروا الملائکه؛ کاش می دیدی آن دم که فرشتگان جان کافران را می ستانند» (انفال/۵۰).
بنابراین در قرآن مسئله روح مطرح است و مردن از نظر قرآن فوت نیست، از باب اینکه شخصیت انسان تنها بدن و تشکیلات و ترکیبات بدنی نیست، و الا از نظر بدنی در اینکه مردن، فوت و متلاشی شدن و از دست رفتن است شکی نیست، ولی قرآن می گوید مردن مساوی است با تحویل گرفتن به تمام و کمال شخصیت انسان بدون اینکه ذره ای از آن مانده باشد.