مقبره ای سفید
سخنی باب اندوه رابعه
جامه ای وصف اندرونی کیمیا خاتون
غزلی به رای دیوان عالی حافظ
به اعتقاد نگارنده:
دیوارهای خانه ی همسایه دیوار نیست
صدای شاملو شب ها نمی گذارد بخوابم
مقبره ای سفید
سخنی بابت دست های بهار
به اهتمام الف قدی
آی بین راهی
رهی
به بانگ شیر آهن کوه مردی از این دست
فروغ جیغ می کشد
طاق نصرت جفت می شود
کسی روی صورت سهراب آب می پاشد
و من شبیه شعرهای چهل سال پیش
روی دیوار می نویسم شکنجه
زیر شکنجه می نویسم نه
زیر نه می زایم
بی آنکه سایه ی مردی
بی آنکه سایه ی مردی
از پشت این همه حرف به سکوت آمده باران
از پشت این همه حرف
از پشت این همه حرف
که صدای دف نگذارد که بخوابی
که صدای دف از قونیه نه
که صدای دف از به خوابت آمده کیمیا
که اینکه چرخ می زند در باغ یار تو نه
که اینکه چرخ می زند در باغ کیمیا
از خانه تا به دبستان من و سارا
از خانه تا بده بستان من و سارا
من و سا
من و را
من و رای مفعول بی واسطه
و بی واسطه مثل شعرهای چهل سال بعد
و بعد
مقبره ای سفید
سخنی باب اندوه رابعه