میلادنور

میلادنور

در غروب شامگاه نیمه شعبان حضرت امام حسن عسکری علیه السلام به عمه اش حکیمه خاتون فرمود: امشب نزدم افطار کن، که باری تعالی تو را شاد می گرداند به دیدار حجت خویش که حجت بر حق در روی زمین خواهد بود. حکیمه خاتون گفت: مادرش کیست؟ حضرت فرمود: نرجس. سپس حکیمه خاتون عرض کرد: سوگند به خدا که در او هیچ گونه آثار حمل دیده نمی شود. امام فرمود: عمه، حقیقت همان است که برایت گفتم. امشب پسرم مهدی به دنیا می آید. حضرت نرجس خاتون در خواب بود و هیچ گونه اثر حملو درد زایمان در او محسوس نبود. در این حال، حکیمه خاتون به نماز و نیایش مشغول بود و حضرت نرجس خاتون نیز برای مناجات و نماز برخاست و پس از انجام عبادت دوباره خوابید. حکیمه خاتون متعجب و متحیر بود. چون از طرفی خبر غیبی حضرت عسکری علیه السلام و از طرف دیگر، نبودن قراین حمل در حضرت نرجس خاتون را مشاهده می کرد. امام حسن عسکری علیه السلام که ولی خدا بود، از شک و تردید عمه اش آگاه بود و لذا با صدای بلند به او فرمود: ای عمه، شک مکن که همین ساعت، مهدی را خواهی دید ان شاء الله تعالی. ناگاه حضرت نرجس خاتون از خواب بیدار شد و در خود احساس درد نمود. حکیمه خاتون می گوید: دیدم نرجس خاتون می لرزد. او را در آغوش گرفتم و به امر امام سوره توحید و قدر را قرائت کردم و با کمال تعجب شنیدم که حضرت مهدی علیه السلام نیز از داخل بطن مادرش این سوره ها را می خواند. در این هنگام حضرت نرجس خاتون از چشمم غایب شد و او را ندیدم. پس مضطرب شدم و خدمت امام حسن عسکری علیه السلام رسیدم و ماجرا را عرض کردم. حضرت فرمود: نگران مباش و برگرد که نرجس را در جای خود خواهی دید. برگشتم به سوی اطاق نرجس، ناگهان دیدم نوری زیبا می درخشد و حجت حق حضرت مهدی علیه السلام متولد شده و پیشانی خود را بر روی زمین نهاده است و در کنار مادرش می گوید: اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان جدی رسول الله. سپس به هر یک از اجداد طاهرینش از حضرت علی علیه السلام تا پدر بزرگوارش سلام و تحیت فرستاد و به پیشگاه خداوند متعال عرض کرد: پروردگارا، آنچه را به من وعده کردی، برایم آسان گردان و کارم را به پایان رسان و قدمهایم را ثابت فرما و به وسیله من عدالت و دادگستری را در روی زمین جاری نما. حکیمه خاتون می فرماید: امام حسن عسکری علیه السلام فرمودند: عمه، فرزندم مهدی را بیاور – و من او را به محضر پدر بزرگوارش بردم. حضرت دست نوازش بر سر و صورت فرزندش کشید و زبان مبارکش را در دهان او گذاشت و سپس فرمود: ای فرزندم، به اذن خدا سخن بگو. حضرت مهدی (عج) به زبان آمده فرمود: اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین. [۱] .
پاورقی
[۱] بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۱۸.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید