میگفت…
شهید صدریزاده از مدافعان حرم میگفت: پایان مأموریت بسیجی شهادته.
.
میگفت: برای اینکه بروید کربلا بلند صلوات بفرستید. بعد صدای جمعیت را که دید، گفت: با این صلوات شما را تا میدان فلان… هم نمیبرند.
.
میگفت: از آهسته رفتن نترس از بیحرکت ایستادن بترس!
.
میگفت: هرچی ضربه خوردیم از فامیل و دوست و آشنا بوده، غریبه چه میدونه زخم زندگیمون کجاس که نمک بپاشه!
.
میگفت: مشکل معمولاً این نیست که راست نمیگن، مشکل معمولاً اینه که فکر میکنن ما نمیفهمیم که راست نمیگن!
.
میگفت: اگر نمیتوانی خودت را جای کسی بگذاری، حق نداری دیگری را بگذاری جای خودت.
.
میگفت: به گردنکلفتی خودت نناز چون گردنت هرچه قدر هم کلفتتر بشه، باز طنابی هست که آن را بالای دار نگه داره.
.
میگفت: باید بهترین تفریح ما کار باشه ولی تو ایران بهترین کار تفریحه!
.
میگفت وقتی کسی از خودش انتقاد میکنه، وقتش نیست شما هم ازش انتقاد کنید.
.
میگفت: نگران نباش! اگر اتفاق بدی افتاده بود تا حالا باخبر شده بودی، آخه خبر بدرو خیلی زود میدهند.
.
میگفت: بانکها به سوال علم بهتر است یا ثروت، در عمل پاسخ میدهند.
.
میگفت: کسی که هدف نداشته باشه، از راه راست هم به جایی نمیرسه!