بهجای اینکه حال و احوال بپرسیم، حال و احوال میگیریم.
ایدهٔ این صحبت ازاینجا به ذهنم رسید که یکی از دوستانم به من زنگ زد، بعد از مدتها، و گفت که حالی هم از ما نمیپرسی؟! دیگه به کارهای خودت مشغول هستی و… دیگه کاری نداری ما چیکار میکنیم و… اصلاً چرا یک زنگی به ما نمیزنی؟؟؟ یعنی ما اینقدر بیارزشیم…
همینطور شروع کرد بد گفتن و بد گفتن و بدگفتن تا اینکه حال من بهخوبی گرفته شد و آخرش گفتم متشکرم از تماست و تماسمان تمام شد و وقتی داشتم به مجموع این صحبتها گوش میکردم، دیدم عملاً هیچ اتفاقی نیفتاد بهجز اینکه آن شخص زنگ زد، غر زد و میخواست معذرتخواهی من را بشنود که شنید و تلفن را قطع کرد.
خب این کار بسیار اشتباه هست. ما بهعنوان یک انسان باید این را در نظر بگیریم که هر انسانی گرفتاریها و دغدغههای خودش را دارد، بنابراین اجازه نداریم از همه توقع داشته باشیم که حتماً یک زنگی به ما بزنند. من برای این دوستم یک توضیح ساده دادم. گفتم ببین دوست عزیزم من حدود ۱۲۰۰ تا شماره تلفن دارم که ارتباطشان معمولاً مثل شما یا بیشتر از شما هست. ارتباطی که من با آنها دارم، از این ۱۲۰۰ نفر اگر من بخواهم هر ۲ ماه یکبار به هرکدام زنگ بزنم میدانی در روز باید چند ساعت صحبت کنم. اگر فقط مکالمه ۵ دقیقه طول بکشد، بنابراین یک مقدار خودخواهی است و البته دور از آداب معاشرت هست که ما بخواهیم شرایطی را فراهم کنیم که همه به ما همیشه زنگ بزنند.
پس خیلی خوب است که اگر کسی که مدتی با ما تماس نگرفته به او زنگ میزنیم، بگوییم که من حدس میزدم که سرت شلوغ باشد و امیدوارم خیلی هم وقتت را نگیرم و زمان مناسبی باشد و امیدوارم الآن بتوانیم یک صحبت کوتاه داشته باشیم.
همین صحبت آن پیغام قبلی شما را هم احتمالاً خواهد رساند و البته شخص را ناراحت نخواهد کرد.
پس لطفاً از این صحبتهایی که من به آنها میگویم ضد حال، واقعاً از گفتن اینها خودداری کنیم.
مثلاینکه: چرا خبری از شما نیست، دیگه ما را تحویل نمیگیری، با ازمابهتران میگردی و از این حرفها…
پس لطفاً اصلاً سراغ این دیدگاهها نروید.
مشکل دیگری که در احوالپرسی و خوشوبش کردن اول صحبت وجود دارد، این هست که ما معمولاً یکسری سوالاتی میپرسیم از افراد که اصلاً جواب آنها برای ما مهم نیست.
این کار خیلی زشتی هست.
سلام، خوب هستید، خیلی متشکرم، سلامت باشید، زنده باشید، بزرگیتان را میرساند، خیلی متشکرم…!
اصلاً مهم نیست که شخص مقابل چی میگوید. متأسفانه ما همین کلام را همینطور پشت سر هم تکرار میکنیم. انگار دو نفر که به هم میرسند، مثل این است که دو تا ضبطصوت به هم رسیدهاند و هر دو دکمهٔ پخش را میزنند، رو به رویهم هستند و صحبتها پخش میشود.
من یکی دو بار به شوخی وقتیکه چند نفر از دوستانم با همین روش داشتند از من حال و احوال میپرسیدند بهاصطلاح! یک شوخی کردم و گفت: چطوری خوب هستی؟ گفتم: قربان شما، مرسی، سرطان دارم، سلامت باشید!!!
من گفتم سرطان دارم ولی دوستم گفت خب الحمدالله، خدا را شکر!!!
این صرفاً به خاطر این هست که ما اصلاً گوش نمیدهیم که آن شخص چه میگوید
انسان هوشمند بهجای اینکه دائماً یک نوار تکراری را تکرار بکند، تصمیم میگیرد که سؤالهای زیبایی بپرسد.
سوالاتی که گویای حال آن فرد باشد. دقیقاً حالش را بپرسیم و بهواسطهٔ سوالاتی که از آن شخص میپرسیم وارد اقدام شویم و مثلاً بپرسیم که: اِ اینطور شده؟ چرا به چه دلیلی؟ چهکار میخواهی بکنی؟ چه کمکی از من ساخته است؟ و موضوعاتی ازایندست…
این باعث تمایز شما با دیگران میشود. پسازاین گفتگوهای کلیشهای واقعاً خودداری کنید.
اما شاید این سؤال برای شما پیش بیاید که خب من این گفتگوها را از کجا پیدا کنم؟
من همیشه میگویم از قبل فکر کنید.
این جمله را بارها احتمالاً از من شنیدهاید:
آماده نشدن برای چیزی، آماده شدن برای شکست است
اگر شما این کار را بهدرستی انجام ندهید، مطمئن باشید که گفتگوی شما بسیار ضعیف خواهد بود.
پس از قبل فکر بکنید، ایدهها، جملات، کلمات خوبی که به ذهنتان میرسد، یا از افراد دیگر میشنوید و به نظرتان جالب هست را یادداشت کنید و در گفتگوها از آن استفاده بکنید.
آخرین نکتهای که میخواهم از شما خواهش بکنم این هست که در احوالپرسیها خیلی منفی نباشید.
ترجیحاً زمانی که حال ما را میپرسند، بهجای صحبتهای منفی مانند: هی بدک نیستم، میگذره و… بهجای اینها بیاییم و از واژههای بهتری استفاده کنیم.
اما ممکن هست بگویید واقعاً بدک نیستم و واقعاً دارد میگذرد…
من از شما خواهش میکنم اولاً اگر در این حالت قرار دارید حتماً سبک زندگیتان را عوض کنید و پیشنهاد دوم این هست، به این داستانی که منسوب هست به حضرت عیسی توجه کنید:
حضرت عیسی با یارانشان از کنار سگی که مرده بود و متعفن شده بود عبور میکردند، یکی گفت آه چه بویی میدهد، یکی گفت آه چه منظرهٔ زشتی و هرکسی یک بدی گفت و حضرت عیسی گفتند که عجب دندانهای سفید و تیزی دارد. پس ما از یک سگمردهٔ متعفن هم میتوانیم نکتهٔ خوبی را پیدا بکنیم.
پس مطمئناً در زندگی خودمان یا شخص دیگری میتوانیم نکات مثبت و خوبی پیدا بکنیم. پس بهانه نیاوریم و همیشه سعی کنیم مثبت باشیم و از عبارات منفی مثلاینکه: خستهای؟ خسته به نظر میرسی؟ چی شده؟ نامیزانی؟ … از این صحبتها جداً خودداری کنیم.
همیشه سعی کنیم به شخص مقابلمان انرژی مثبت بدهیم و از دادن انرژی منفی هم جداً خودداری کنیم!
امیدوارم این مطالب ساده مورد توجه شما قرارگرفته باشد و ببینید با همین حال و احوالهای ساده روز شما بسیار عالیتر خواهد شد و قطعاً هم بسیار عالی به پایان میرسد.