یکی از وقایع شگفت انگیزی که در تاریخ اسلام گواه بر عظمت و بزرگی امام علی(علیه السلام) بوده، رویداد مهمی به نام «رد الشمس» است.
شرح ماجرای رد الشمس (برگشت خورشید به عقب)
واقعه و رویداد تاریخی “ردّ شمس” علاوه بر منابع شیعی، در منابع اهل سنت نیز مورد توجه و دقت قرار داشته است، به طوری که جای هرگونه شک و شبهه را در خصوص اصل این ماجرا برطرف می کند، برای روشن تر شدن این واقعه بزرگ و مهم در ادامه به شرح این ماجرا می پردازیم.
کتب روایی و تاریخی واقعه ی «رد الشمس» را در زندگی امام علی (علیه السلام) دو مورد ذکر کرده اند، یک مورد در زمان حیات پیامبر اکرم (صلی الله علی و اله) و دیگر بعد از وفات ایشان.
شیخ مفید واقعه ی اول را در کتاب ارشاد در حالی نقل می کند که اسماء بنت عمیس و ام سلمه همسر رسول خدا (صلی الله علیه و اله)، و جابر بن عبداللَّه انصارى، و ابو سعید خدرى، و گروهى از اصحاب آن را روایت کرده اند:
«نقل شده است پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله) روزى در خانه خود بود و امام على (علیه السّلام) نیز در خدمت ایشان بودند، در این زمان جبرئیل از جانب خداى متعال به نزد پیامبر اکرم نازل شد و با او به رازگوئى پرداخت، و چون (هنگام رسیدن) وحى بر آن حضرت سنگینى عارض می شد به ناچار به جایى تکیه می کردند، در اینجا نیز چون (وحى) رسید، زانوى امیرالمؤمنین را بالش کرد (و سر خویش را بر آن نهاد) و سر بر نداشت تا خورشید غروب کرد، و امیرالمؤمنین علی (علیه السّلام) (چون نمی توانست سر رسول خدا (صلی الله و علیه وآله) را بر زمین نهد) نماز عصر را به همان حال نشسته خواند و به ناچار رکوع و سجده آن را با اشاره برگزار کرد، و چون رسول خدا به حال عادى برگشت به امیرالمؤمنین علی (علیه السّلام) فرمود: آیا نماز عصر از تو فوت شد؟ عرض کرد: اى رسول خدا به خاطر شما و آن حالتى که براى شنیدن وحى به شما دست داده بود نمى توانستم(سر شما را بر زمین نهاده و) ایستاده نماز بخوانم!
پیامبر به او فرمود: خدا را بخوان تا خورشید را برایت باز گرداند و تو نمازت را چنانچه از تو فوت شده ایستاده بخوانى زیرا (اگر در این باره خدا را بخوانى) خداوند دعایت را مستجاب کند، چون تو در حال اطاعت خدا و رسول او بوده اى، پس امیرالمؤمنین (علیه السّلام) برگشتن خورشید را از خداوند درخواست کرد و خورشید بازگشت و در آن جایى از آسمان قرار گرفت که وقت نماز عصر بود، پس امیرالمؤمنین (علیه السّلام) نماز عصر را دو وقت خواند سپس خورشید غروب کرد، اسماء گوید: به خدا سوگند هنگام غروب کردن صدائى از آن شنیدیم مانند صداى ارّه (هنگام کشیدن) در میان چوب.»[۱]
تاریخ ماجرا
علامه مجلسی در کتاب بحارالانوار قائل به این شده است که این واقع در ۱۷ شوال رخ داده است به همین جهت بیان می دارد: «و یوم ردت الشمس علیه و هو سابع عشر شوال؛[۲] و روزی که خورشید برای او بازگشت و آن روز ۱۷ شوال است.»، البته افرادی همچون کفعمی قائل به این هستند که این واقع در ۱۵ شوال اتفاق افتاده است.[۳]
نقل ماجرا در منابع اهل سنت
بسیاری از منابع اهل سنت همین ماجرا را با کمترین اختلافی در کتب خود نقل کرده اند: برای نمونه جناب سیوطی به سند خودش از ابو هریره این چنین نقل می کند: «رسول خدا (صلی الله علیه و اله) در حالی که سرش در دامان علی (علیه السلام) بود به خواب رفت، این در حالی بود که علی نماز عصرش را به جا نیاورده بود تا اینکه خورشید غروب کرد. پیامبر که بلند شد برای او دعا کرد و خورشید بازگشت و علی(علیه السلام) نمازش را به جای آورد.»[۴]
راویان حدیث از علمای اهل سنت
علاوه بر سیوطی افراد بی شمار دیگری از اهل سنت این ماجرا را در کتب خویش نقل کرده اند که به تعدادی از آنها اشاره می کنیم:
۱-حافظ ابو جعفر احمد بن صالح مصری (بنابر نقل ابو جعفر طحاوی در مشکل الآثار، ج۲، ص۱۱).
۲- حافظ ابو بشیر محمد بن احمد دولابی (الذریه الطاهره، ص۱۲۹)،
۳- حافظ ابو جعفر طحاوی، (مشکل الآثار، ج۲، ص۱۱)،
۴- ابو اسحاق ثعلبی،(العرائس، ص ۲۴۹)
۵- ابو الحسن ماوردی،(اعلام النبوه، ص ۱۳۲)
علمای اهل سنت علاوه بر اینکه راویان این حدیث بوده اند کتبی نیز در خصوص این واقعه به رشته تحریر در آورده اند.
حل یک شبهه در خصوص روایت
با توجه به اهمیت و جایگاه نماز در اسلام چگونه ممکن است حضرت اجازه دهد که نماز عصرش قضا شود؟!
جواب شبهه
اول اینکه بر اساس نقل بعضی از کتب، امام علی (علیه السلام) اجازه نداد که نمازش قضا شود از این رو در همان حال نشسته مبادرت به اقامه نماز نمود؛ کما اینکه شیخ مفید در این خصوص نقل کرده است: « فَاضْطُرَّ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع لِذَلِکَ إِلَى صَلَاهِ الْعَصْرِ جَالِساً یُومِئُ بِرُکُوعِهِ وَ سُجُودِهِ إِیمَاءً فَلَمَّا أَفَاقَ مِنْ غَشْیَتِهِ؛[۵] على (علیه السلام)_ که نماز عصر را به جا نیاورده بود بى اندازه _پریشان شد، زیرا نمی توانست سر پیغمبر را از روى زانوى خود بردارد و نمى توانست نماز را به طور معمول به جا آورد، چاره نداشت جز اینکه همچنان که نشسته است با اشاره رکوع و سجود را به عمل آورد.»
۲-عده ای از علما نیز بر این باورند که اصلاً نماز قضا نشده بود بلکه خورشید از زمان فضیلت دور شده بود و لذا حضرت از این ناراحت بود که نماز را در وقت فضیلت به جا نیاورده است و لذا با دعای پیامبر خورشید برمی گردد و حضرت نمازش را در وقت فضیلت اقامه می نماید.[۶]
سخن آخر
هر چند که روایات فراوانی در خصوص واقعه «رد الشمس» وجود دارد، ولی بدون شک برای پذیرش این روایت باید قائل به این شویم که در این ماجرا نماز حضرت قضا نشده بود؛ بلکه تنها از وقت فضیلت خود گذشته بود و الا اگر این بیان را نپذیریم و قائل به قضا شدن نماز حضرت در آن واقعه شویم در این صورت این روایت با مشکل جدی محتوایی مواجه خواهد بود؛ چرا که با آموزه های اسلامی و همچنین سنت و سیره اهل بیت (علیهم السلام) که همواره توصیه به نماز اول وقت می نمودند، هم خوانی نخواهد داشت.
پی نوشت ها:
[۱]. شیخ مفید، الإرشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج۱، ص۳۴۵.«أَنَّ النَّبِیَّ ص کَانَ ذَاتَ یَوْمٍ فِی مَنْزِلِهِ وَ عَلِیٌّ علیه السلام بَیْنَ یَدَیْهِ إِذْ جَاءَهُ جَبْرَئِیلُ ع یُنَاجِیهِ عَنِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ فَلَمَّا تَغَشَّاهُ الْوَحْیُ تَوَسَّدَ…»
[۲]. بحار الأنوار، ج۹۷، ص۳۸۴.
[۳]. المصباح للکفعمی (جنه الأمان الواقیه)، ص۵۱۴.
[۴]. الخصال الکبری، ج۲، ص۳۲۴.
[۵]. الإرشاد فی معرفه حجج الله على العباد، ج۱، ص: ۳۴۵.
[۶]. ر. ک: شریف مرتضى، على بن حسین موسوى، رسائل الشریف المرتضی، ج ۴، ص ۷۹، دار القرآن الکریم، قم، چاپ اول، ۱۴۰۵ق.