یگانگی و اتحاد

يگانگي و اتحاد

اشخاص ساده لوح و عوام از شنیدن این عنوان، چنان مجذوب و مسرور و بی اختیار میشوند که: گوئی چهره ی حقیقت تنها در مظهر اتحاد و یگانگی جلوه گر گشته، و این معنی بزرگترین برهان و بالاترین دلیل جهان نور و حق و روحانیت است.
این مردم هنوز نفهمیده اند که: اتحاد یک موضوع مادی و دنیوی بوده، و هیچگونه ارتباطی با جهان حقیقت و روحانیت نداشته، و کوچکترین دلالت و هدایتی بصحت و درستی امری نخواهد داشت.
ما باید به بینیم متعلق اتحاد و آن امریکه روی آن اجتماع و ارتباط افراد صورت میگیرد: چیست؟ زیرا ممکن است هزاران نفوس و ملیونها از افراد بشر برای برانداختن شجره ی حقیقت و عدالت و نشر ظلم و فساد و پیروی کردن از باطل و خرافات، دور همدیگر جمع شده و اتحاد محکم و خلل ناپذیری صورت بدهند.
اتحاد و یگانگی هنگامی پسندیده و مطلوب است که: در یکموضوع حق و بر روی امر لازم و صالحی قرار گرفته و با نیت خیر و صحیحی انجام بگیرد، و اگر نه: موجب بسی تأثر و تأسف بوده، و بجز بدبختی و بیچارگی و گمراهی آن جماعت و دیگران نتیجه ی در بر نخواهد داشت.
عبدالبهاء در مکاتیب اول (ص ۳۷۲ س ۱۰) میگوید: مقصود مبارک از حمل این ثقل اعظم و جمیع این بلایا و حمل سلاسل و اغلال و تجسم مظلومیت کبری: اتفاق و اتحاد و یگانگی من فی العالم بود، و ظهور آیه ی توحید الهی بالفعل بین امم، تا وحدت مبدء در حقایق موجوده نتیجه خاتمه گردد و نورانیت لن تری فی خلق الرحمن من تفاوت اشراق کند.
در کتاب نظر اجمالی در دیانت بهائی (ص ۲۸ طهران ۱۳۲۶ شمسی) میگوید: جمیع عالم انسانی مشمول این بیان و خطاب حضرت بهاء الله هستند – ای اهل عالم همه باریک دارید و برگ یک شاخسار.
و حضرت عبدالبهاء میفرمایند: نوع انسان جمیعا در ظل رحمت پروردگار است نهایت بعضی ناقص هستند باید اکمال گردند جاهل هستند باید تعلیم یابند مریض هستند باید معالجه شوند خوابند باید بیدار گردند. و نیز میفرماید: جمیع بشر در نزد خدا یکسانند حقوقشان حقوق واجد و امتیازی از برای نفسی نیست در نزد حق امیر و فقیر یکسانند عزیز و حقیر مساوی در اینظهور اعظم حق بین مؤمن و غیر مؤمن و موحد و مشرک تساوی تام حقوقی موجود است.
اسلام میگوید: شما همه موحد باشید، و از موجودات ممکنه و اسباب منقطعه و وسائل ظاهریه ی که از خود قوت و قدرت و بقائی ندارند منقطع و منصرف شده، و روی بسوی پروردگار جهان که نیروهای ظاهری و غیبی بدست او است بر آرید، تنها در امور و کارها و حوائج خودتان بآفریننده ی دانا و توانا و محیط و پاینده ی جهان متوجه بوده، و فقط در مقابل عظمت و جلال حقیقی او خضوع و خشوع بنمائید.
اسلام میگوید: در اینصورت شما قهرا وحدت فکری، وحدت اخلاقی، وحدت عملی، وحدت روحی پیدا کرده، و اختلاف و نفاق و دشمنی و عداوت از میان شما مرتفع خواهد شد.
ولی جناب بهاء میگوید: من مبعوث شدم که ادیان با همدیگر بسازند ملل مختلف و اقوام متضاد یکرنگ و متحد باشند، موسوی و عیسوی و زردشتی و مسلمان و همه با نهایت مهربانی و دوستی و اتفاق اتحاد بنمایند، و چون در خلق رحمن (مخلوقات خدا) تفاوت و اختلافی نیست: مخلوقات جهان سزاوار است همه یکرنگ و یک نواخت و متحده بوده، و در مقام عمل و در خارج وحدت و یگانگی داشته باشند.
پس بعثت بهاء نه برای دعوت بحق و حقیقت بوده، و نه بخاطر اینستکه مردم بسوی پروردگار جهان متوجه شده، و از بت پرستی و هوا خواهی و شهوت پرستی و عبادت اصنام دست بکشند.
و در این صورت مرامهای اشتراکی (کمونیسم، سوسیالیسم، مارکیسم) بمراتب بهتر و جامعتر و دلپذیرتر خواهد بود، و در خارج هم همین طور است، امروز مارکس آلمانی که معاصر با جناب بهاء بوده، و مانند ایشان مرام و مسلک مخصوصی داشته، و صد مقابل ایشان متحمل سلاسل و اغلال و مظلومیت بود: ملیونها در ممالک مختلف جهان پیروان و فداکارانی دارد، و پیروان او (مارکیستها) صدها مرتبه از پیروان جناب بهاء در موضوع وحدت و یگانگی و برابری جانی و مالی کاملتر و محکمتر و شدیدتر هستند.
پس خوب است جناب بهاء و جانشینان او از مسلک کال مارکس ترویج کرده، و از پیشرفت آنان دلشاد و خرم شوند.
و در دروس الدیانه (درس یازدهم) گوید: و اول وظیفه ی ما محبت و دوستی و الفت و مهربانی با عموم اهل عالم است ما نباید بچشم بیگانگی و دون محبت بکسی نظر نمائیم یا فرقی و تفاوتی میان بهائی و مسلمان و نصاری و یهود و زردشتی و برهمنی و بودائی بگذاریم همه با ما برادر و برابرند.
و در درس چهل و چهارم گوید: شریعت ربانی اساسش مبتنی بر روحانیت صرفه و محبت خالصه و وحدت حقیقی و یگانگی عمومی است و آنچه علت جدائی و مباعدت و اسباب بیگانگی و منافرت و کره و کدورت است در این شریعت بکلی مرتفع است.
پس مقصود اصلی و هدف اساسی در مسلک بهائیت اتحاد و یگانگی در میان ملل مختلفه و مذاهب متنوعه است، آنهم با تمام طوائف نه تنها در میان پیروان و افراد بهائیت، و روی این نظر فهمیده میشود که: در مسلک بهائیت هدف معنوی و مقصد مخصوص و صراط معینی نبوده، و تنها مقصدیکه هست عبارت از یگانگی ملل و صلح کل با امم و اتحاد جمیع طوائف مختلفه است.
و در مصابیح هدایت (ج ۱ ص ۱۶۵) گوید: ورقا (میرزا علی محمد یزدی از مبلغین شهیر بهائیه که با پسرش روح الله در ایام تیر خوردن ناصرالدین شاه در طهران کشته شدند) از جمال مبارک (میرزا بهاء) سؤال کرد که امر الله بچه وسیله عالمگیر خواهد شد؟ در جواب فرمودند که دو عالم در ازدیاد آلات ناریه میکوشند تا حدیکه مانند ثعبان میشوند و بهم میتازند و خونهای زیادی ریخته میشود عقلای ملل جمع شده علت را تحقیق مینمایند و متوجه میگردند که علت خونریزی تعصبات است که اشد از همه تعصب دینی است سعی میکنند که تا دین را از میان بردارند بعد ملتفت میشوند که بشر بدون دین نمیتواند زندگی کند لهذا تعالیم أدیان موجوده را جمع و مطالعه میکنند تا به بینند کدامیک از أدیان منطبق با مقتضیات زمان است آنگاه امر الله عالمگیر میشود.
این سخن جمال مبارک از دو جهت ضعیف و سست است:
1- قرنهائیستکه تعصبات دینی از میان بشر برداشته شده، و اختلاف و نزاع و خونریزی در جائی که واقع میشود روی حکومت و ریاست و جاه طلبی و پیشرفتهای اقتصادی و مسائل سیاسی است. و گذشته از این تعصب دینی (البته نسبت بدین حق) واجب و ضروری و بحکم عقل و شرع لازم است، و نبودن تعصب در پیروان دین حق کاشف از بیدینی و هوی پرستی آنان میباشد. اگرچه اینمعنی منظور و مقصود جناب میرزا است.
2- دین حق و شریعت الهی میباید با فطرت و آفرینش طبیعی وفق بدهد، تا جهان تشریع و تکوین موافق همدیگر بوده، و نظم صوری و معنوی جهان برقرار گردد. و معلوم است که: نظم و ترتیب تکوین و اصول و اساس خلقت در همه ی زمانها و دوره های زندگی بشر یکسان و برابر است.
3- دین عبارت از آئین و مقرراتیستکه دقائق معارف و اصول حقائق بنحو کامل در موارد آن منظور شده است. و معلوم است که: حقائق در تمام مراحل و موارد ثابت و برقرار بوده، و کمترین اختلاف و تغییر و تبدیلی در آن راه نیابد.
اگر برای جهان خدائی باشد، و اگر پروردگار جهان واحد باشد، و اگر حشر و نشر و قیامتی باشد، و اگر دوزخ و بهشتی باشد، و اگر گفته های پیامبران الهی و مرسلین راست باشد، و اگر وعده های پروردگار متعال درست باشد، و اگر دروغ و تهمت و ظلم و حیله و تزویر نامطلوب و قبیح باشد، و اگر خبث و نجاست اشیائی ثابت باشد، و اگر اعمال و افعالی از نظر عقل سالم و فکر دقیق و مطابق علم و حقیقت پسندیده یا ناپسند باشند: البته در همه جا و در هر زمان و در هر موردی همینطور بوده و خواهد بود، و حقائق با زمان و مکان و سائر مقتضیات مختلف نخواهد شد.
آری عادات و رسوم و تمایلات نفسانی و شهوات مردم باختلاف زمان و مکان مختلف میشود، و مسلکی که با هوی پرستی و شهوترانی و تظاهرات قرن نوزدهم سازگار باشد: انصافا همین مسلک است، و از این لحاظ جا دارد که جهان گیر و توسعه یابد [۱] .
پاورقی:
[۱] برای توضیح بیشتر در این قسمت بجلد دوم این کتاب مراجعه فرمائید.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
به بالا بروید