اولاً: چون ما درعقاید خویش برای وحی جایگاهی ویژه قائل هستیم آنچه را که از این طریق به ما برسد با منت میپذیریم؛ زیرا میدانیم که خداوند جز به مصلحت بندگان خویش فرمان نمیراند.
ثانیاً: بسیاری از حکمتها و فلسفههای حجاب امروزه روشن شده است:
الف) پوشش، امری غریزی و فطری برای بشر است؛ کاوشهای باستان شناسی نشان میدهد که از دیر زمان بشر در حد امکان نسبت به مساله پوشش اهتمام ورزیده است و همه صاحبان ادیان نیز آن را سرلوحه عمل قرار دادهاند.
ب ) مستور بودن زیباییها و جذبههای جنسی زن و مرد آنها را از معرض دید و طمع ورزی شهوت پرستان هرزه محافظت میکند و امنیت و بهداشت روانی جسمی آنان را تأمین مینماید.
ج ) برهنگی، راهبر به سوی بیبند و باری و لجام گسیختگی جنسی است که عواقب شوم و زیانباری دارد؛ از جمله:
۱- گسترش فساد و ناهنجاریهای اجتماعی،
۲- شیوع بیماریهایی چون سفلیس، سوزاک، ایدز و…،
۳- سست شدن پیمان مقدس خانواده، گسترش آمار طلاق و بالا گرفتن عقدههای روحی در کودکان،
۴- زیاد شدن فرزندان نامشروع.
اینها و دهها مشکل اجتماعی دیگر عواقب شومی است که جهان غرب را سخت برآشفته و ستاره تمدنش را به افول میکشاند تا آن جا که حتی فریاد متفکرین ماتریالیستی چون راسل را برآورده و جهان را سخت بر آنان تنگ کرده است. ولی مکتب گرانقدر اسلام در پرتو هدایتهای نورانیاش همچون حجاب از اساس با این جریان ویرانگر به مبارزه برخاسته و حجاب را دژی استوار برای صیانت فرد و جامعه از آسیبهای بیشمار قرار داده است. از همین روست که استعمارگران برای تخدیر جوانان، در بند کشیدن آنان و گسترش اهداف ظالمانه خویش از بی حجابی و برهنگی به عنوان ابزاری قوی سود میجویند.
برای آگاهی بیشتر در این زمینه ر.ک: فلسفه حجاب, شهید مرتضی مطهری.