کیفیت قبض ارواح توسط ملک الموت در یک زمان

کیفیت قبض ارواح توسط ملک الموت در یک زمان

قبض روح به چه کیفیت صورت می گیرد؟ و در آنِ واحد چگونه ملک الموت میتواند قبض روح افراد بسیاری را بنماید با آنکه بعضی از آنان در مشرق عالم و برخی در مغرب عالمند؟ چون ممکن است جمعیت های بسیاری در دریا غرق شوند و در یک لحظه جان بسپرند، یا کوه بر سر آنان فرود آید یا بواسطه زلزله در کام زمین فرو روند یا به علت وزش بادهای مسموم یا ورود صاعقه و برق از آسمان بمیرند. چگونه ممکن است ملک الموت جان این همه نفوسی که أحیاناً از هزاران بلکه از میلیونها تجاوز میکند را برباید؟

جوابش آنستکه اولاً: ما در امور مادی مشاهده می کنیم که در یک لحظه ممکن است افعال مختلفی از مبدأ واحد سرزند، بدون اندک تغییر و تفاوتی در زمان آنها. مثلاً خورشید که بر فراز آسمان حرکت می کند، یک حرکت دارد، یک نور دارد، ولی در همان آنی که نور واحد خود را به زمین می فرستد هزاران خانه و لانه و آشیانه و کوچه و محله و قریه و شهر و بیابان و کوه و دریا را روشن میکند. این روشنی ها که در هر یک از این خانه ها و لانه ها آمده است، هر یک با دیگری مختلف است و به حدود و مشخصاتی جداگانه متعین و محدود است. نوری که در این خانه آمده غیر از نوری است که در خانه دیگر است، این یک سهمیه خاصی است از شعاع خورشید و آن یک سهمیه دیگری است. ولی در عین حال خورشید یکی است و شعاعی که از آن به زمین میرسد یکی است.

داستان موج الکتریک و امواج نور این مسأله را بخوبی واضح و آشکار می سازد. یک فرستنده در گوشه ای از جهان با ضربه الکتریکی، نور و صوت را در جهان منتشر میکند. تمام افراد روی زمین در هر نقطه از آن در دریا در هوا در صحرا یا بر فراز کوهها باشند، بوسیله دستگاه خاصی که بنام گیرنده با خود دارند می توانند آن صدا را بشنوند و آن صورت را که در اثر ضربه الکتریک در هوا بصورت موج است در آن گیرنده متمرکز نموده و مشاهده نمایند. سخنگو یکی است، فعل او واحد است، یک خطبه می خواند یک قرائت قرآن مجید می نماید؛ ولی میلیونها از نفوس بشر از آن استفاده می کنند. یعنی آن یک فعل با وجود حفظ وحدت و یگانگی خود ممکن است در صدها میلیون مَجری طلوع و ظهور نموده، همه را متمتع و بهره مند سازد. کارخانه برق و تولید قوه الکتروموتوری، یک نیروی واحد توسط یک رشته کابل به شهر میدهد و این نیرو منشعب می گردد به دستگاههای مُبدل که آنرا ترانسفورماتور می گویند، و این دستگاهها آن نیروی قوی را تبدیل میکند به نیروی ضعیف تر، و نیز دستگاههای مبدل دیگری که در مسیر شهر قرار داده شده این نیروهای ضعیف تر شده را تبدیل میکند به نیروی ضعیفی که قابل استفاده خانه ها و دستگاههای حرارتی و مکانیکی است؛ و بدینوسیله با این قبیل دستگاهها نیروی شگرف و عظیم کارخانه را که ۶۳۰۰۰ ولت است می توان به ۲۲۰ ولت یا ۱۱۰ ولت یا در دستگاههای کوچک و چراغ خواب به ۶ یا ۴ یا ۲ ولت تبدیل کرد. آیا میتوان گفت: چگونه میتواند یک رشته سیم متصل به کارخانه این همه منزل ها و کارخانه ها را روشن کند و در یک لحظه تمام دستگاههای موجوده در آنها را بحرکت در آورد؟ چگونه ممکن است به یک اشاره و اتصال کلیدِ جریان برق، تمام این امور صورت گیرد؟ کسی نمی تواند بگوید: چرا؟ چون فعل، فعل واحد است و بوسیله این دستگاههای مبدل قوی و ضعیف شده و لباس کثرت به خود پوشیده و در قالب های بسیاری ظهور نموده است.
ملک أعظم پروردگار که وظیفه قبض ارواح را دارد و نامش عزرائیل است، او حکم معدن نیرو را دارد. آن حکم خورشید با تشعشع است که یکی است و بر فراز آسمان است. او اسم المُمیت و القابض خداست؛ همچنانکه حضرت اسرافیل که به بدنها جان میدهد و به موجودات افاضه روح می کند اسم المُحیی خداست و حضرت جبرائیل که افاضه علوم می کند اسم العَلیم و البَصیر و الخَبیر خداست و حضرت میکائیل که متصدی رسانیدن ارزاق است اسم الرزاق و الرازِق خداست. و سپس بوسیله فرشتگان کوچکتر، آن اسم کلی به وَحَداتی منشعب میگردد و سپس بوسیله فرشتگان کوچکتری، آن اسم کوچک و جزئی نیز به وحداتی منقسم می شود تا برسد به یک یک از ملائکه جزئیه که برای امر خاصی از احیاء و اماته و تعلیم و رسانیدن روزی وظیفه خاصی را به عهده دارند.

امروزه بوسیله اختراع این دستگاه های عجیب و فرستادن نور و صوت و غیرها به نقاط دوردست، فهمیدن کیفیت عمل ملائکه برای أفهام ساده و بسیط، بسیار آسان است. و اگر آن زمانی بود که بوسیله سنگ چخماق یا خصوص کبریت باید چراغ روشن کرد و بنابراین باید چراغها را یکی پس از دیگری شعله افروخت، تصور این معانی شاید مشکلتر بنظر میرسید. امروزه می گویند: درصددند که دستگاههائی اختراع کنند تا نور خورشید را در هنگام شب از آن نصف کره زمین بدین نصف تاریک هدایت کنند و مردم را در شب ظلمانی از چراغ برق بی نیاز ساخته و شب تاریک را مبدل به روز روشن نمایند. بدین طریق که در نقاط مختلفه زمین استاسیونهائی بنا کنند و بوسیله یکی از آنها نور خورشید را که در مجاورت آنست بگیرند و سپس این استاسیونها هر یکی به دیگری که نزدیک اوست تحویل داده تا بالاخره به نقاط دور دست هدایت کنند. و در این صورت هریک از استاسیونها که در هر یک از نقاط زمین با فاصله های معین نصب شده است علاوه بر آنکه تا شعاع متصل به شعاع استاسیونهای دیگر، اطراف خود را روشن می کند، نوری را که از خورشید بلاواسطه یا بواسطه استاسیونهای قبلی گرفته است به استاسیون های بعدی منتقل می نماید و در نتیجه نیمکره تاریک در شبهای ظلمانی، نورانی می گردد. در مورد بحث نیز ملک الموت در حکم آن استاسیون قوی و ملائکه قبض روح در حکم استاسیون های وسط راه هستند. این جواب بسیار ساده و روشن و برای عموم قابل ادراک است.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
به بالا بروید