نشوز در زوجه عبارت از این است که از اطاعت شوهر آن مقدارش که واجب است خارج شود، مثلا خود را در اختیار او قرار ندهد و چیزهاى نفرت آوریکه منافات با تمتع و التذاد شوهر از زن دارد را از خود دور نسازد، حتى در موردى هم که شوهر بقاضاى آرایش از او دارد ترک تنظیف و آرایش نیز از مصادیق نشوز است ، و همچنین بیرون رفتن از خانه بدون اذن شوهر و کارهائى دیگر از این قبیل نشوز است ، و اما اطاعت نکردن شوهر در کارهائیکه شرعا بعهده زن نیست نشوز بشمار نمى آید، پس اگر از خدمت در خانه سرباز زند و در تامین حوائج شوهر حوائجى که مربوط بکام گرفتن از وى نیست از قبیل جاروب کردن یا خیاطى یا طبخ غذا و امثال اینها کوتاهى کند ناشزه نمى شود تا جائى که اگر آب خوردن بشوهر ندهد یا رختخواب نیندازد باز هم ناشزه نیست .
مساءله ۱ – اگر از زن نشانه هایى از نشوز و طغیان بروز کند مثلا رفتار و عادتش در گفتار و کردار تغییر کند همیشه با مهربانى و لطف با شوهر سخن مى گفت و سوال او را پاسخ مى داد اما این بار خشن جواب دهد، و یا همیشه خنده روى و بشاش بود این بار خود را عبوس و گرفته روى کند و سوال شوهر را پاسخ ندهد مگر بعد از چند بار تکرار کردن و آنهم جوابرا با خشم اداء کند و از این قبیل نشانه ها وقتى از زن مشاهده شد باید شوهر او را موعظه کند اگر بخیرخواهى و موعظه او گوش ندهد آنوقت نشوز محقق شده چون در امور مربوطه به کام گیرى از طاعت شوهر بیرون شده است ، در اینوقت است که براى شوهر جایز مى شود اینکه با او قهر کند اگر در یک رختخواب مى خوابند پشت به او بخوابد و اگر موثر واقع نشد رختخوابش را جدا کند، و اگر با اینحال از طغیان و نشوزش برنگشت و همچنان اصرار ورزید جائز مى شود اینکه او را بزند، و در زدن او باید بمقداریکه احتمال تاثیر بدهد اکتفاء کند و زائد بر آن بآنمقداریکه غرض حاصل مى شود جائز نیست ، و اگر به آن مقدار غرض حاصل نشد اندک اندک کتک را شدیدتر مى کند البته تا بجائیکه بدن او را خون آلود نسازد بلکه تا جائیکه بدنش کبود نشود یا سرخ نشود، باید این رفتار فقط به نیت اصلاح باشد نه مقصد داغ دل گرفتن و انتقام از او، و اگر در اثر کتک جنایتى بر بدن زن وارد شده باشد شوهر بایستى دیه آنرا بپردازد.
مساءله ۲ – همانطور که نشوز از طرف زن فرض دارد از طرف شوهر نیز تصور مى شود، نشوز مرد باین است که نسبت بزن تعدى کند و حقوق واجبه او را ندهد، و هرگاه نشانیهاى نشوز از مرد مشاهده شود مثلا قسمت شبانه او را ندهد و یا خرجى او را نپردازد و نشانه هاى دیگر از این قبیل مشاهده شود زن از او مطالبه کند اگر داد که هیچ ، و گرنه او را نصیحت کند، اگر موثر نیفتاد شکایت نزد حاکم ببرد و حاکم او را ملزم مى کند باینکه حقوق ویرا بدهد، اما زن حق قهر کردن و زدن شوهر را ندارد، و حاکم همینکه از نشوز مرد و تعدى او باخبر شد باید او را از هر عملى که بر او حرام است نهى کند و بهر عملیکه بر هر شوهر واجب است امر نماید، اگر مفید واقع شد که هیچ ، و گرنه او را به مقداریکه مصلحت بداند تعزیز مى کند، و در صورت امتناع مرد از دادن نفقه حاکم مى تواند مخارج زن را نیز تامین کند هر چند از این راه که ملک آنمرد را بفروشد البته بشرطیکه از هیچ راه دیگرى قابل تامین نباشد.
مساءله ۳ – اگر شوهر بعضى از حقوق غیر واجب که بنفع زن و بعهده او است را ترک کند و یا اینکه بخاطر پیر شدن زن یا علتى دیگر تصمیم به طلاق او بگیرد و یا تصمیم بگیرد که همسرى دیگر اختیار کند، و زن بمنظور بدست آوردن دل او مالى را باو ببخشد یا از پاره اى حقوق واجبه خود صرفنظر کند (مثلا بگوید: من از قسمت شبانه و یا از گرفتن خرجى صرفنظر مى کنم که در مقابل تو مرا طلاق ندهى و یا زنى دیگر نگیرى ) صحیح است و خوردن آن مال براى شوهر حلال است ، اما اگر شوهر بعضى از حقوق واجبه زن را ترک کند و یا او را اذیت کند باینکه کتکش بزند یا بدزبانى کند و زن بمنظور استمالت و بدست آوردن دل او مالى را باو به بخشد و یا از بعضى از حقوق خود صرفنظر کند تا اینکه مرد حقوق او را رعایت کند و یا دست از اذیت او بردارد و یا او را طلاق بدهد و از آن زندگى ناگوار خلاصش کند آنمال بر شوهر بنابر اقوى حرام است ، هر چند که ناسازگارى مرد براى این نبوده باشد که آنمال را از زن بگیرد.
مساءله ۴ – اگر چنانچه نشوز از هر دو طرف باشد بطوریکه اطرافیان ترس آنرا پیدا کنند که سرانجام کار آندو به شقاق و فراق بیانجامد و گره کارشان جز بدست حاکم باز نشود لازم است حاکم از ناحیه زن حکمى را انتخاب کند و از ناحیه مرد هم حکمى انتخاب نموده اصلاح بین آندو و برطرف کردن شقاق را بعهده آندو نفر بگذارد تا بهر طریقى که صلاح مى دانند عمل کنند، اگر صلاح دیدند بین آندو اصلاح کنند و آندو زندگى با یکدیگر را ادامه دهند و اگر صلاح در جدا شدن آندو را از یکدیگر تشخیص دادند آندو را از یکدیگر جدا سازند، و بر آندو حکم واجب است درباره حال آنمرد و زن و در پیدا کردن و علت پیدایش کدورت بحث و جدیت کنند و سپس درباره آندو نهایت درجه سعى و تلاش خود را بنمایند آنگاه رایشان و حکمشان بر هر چه مستقر گردید آن حکم بر زن و شوهر نافذ است ، و لازم است بر آندو که بحکم دو حکم رضایت دهند و البته بشرطیکه حکم آندو حکمى مشروع باشد، مثل اینکه مرد را محکوم کنند باینکه باید همسر خود را به فلان شهر ببرد و آنجا سکنى دهد و یا در فلان خانه مخصوص منزل دهد و یا نزد پدر و مادرش منزل دهد و یا حکم کنند باینکه تو حق ندارى مادرت یا خواهرت را با زن در یک خانه نگه بدارى و یا حق ندارى زن دیگرت را در خانه این زن سکنى دهى و امثال این ها، و یا زن را محکوم کنند باینکه فعلا مهریه خود را مطالبه نکن هر چند که مدتش رسیده و یا اینکه مهر را که گرفته اى بمرد برگردان تا بعنوان قرض نزد او باشد، و امثال این حکم هاى مشروع ، و اما اگر حکمى کنند که شرعیت ندارد مثل اینکه مرد را محکوم کنند باینکه پاره اى از حقوق آن زن دیگرش را ندهد مثلا قسمت شبانه او را ندهد و یا از دادن نفقه باو خوددارى کند و یا به این زن اجازه دهد هر وقت دلش خواست از خانه اش بیرون برود و امثال اینها چنین حکمى نافذ نیست .
مساءله ۵ – اگر هر دو حکم اتفاق کردند بر اینکه مصلحت در جدائى آندو است نمى توانند خودسرانه آندو را از یکدیگر جدا کنند، مگر در صورتى که که هنگام قبول حکمیت از آندو اختیار تام گرفته باشند و گفته باشند: بشرطى بین شما دو نفر حکمیت مى کنیم که اگر صلاح دانستیم بین شما التیام بدهیم و اگر صلاح دانستیم شما را از هم جدا کنیم ، و چون جدا کردن بدون طلاق ممکن نیست بایستى آنرا زمانى اجراء کنند که شرائط طلاق جمع بوده باشد.
مساءله ۶ – بهتر بلکه به احتیاط نزدیکتر این است که حکم از خویشاوندان دو طرف باشد، یعنى حکم زن از خویشان او و حکم مدر از خویشان او باشد، و اگر زن و شوهر هیچیک خویشاوندى نداشته باشند و یا اگر دارند آنها اهلیت براى حکمیت را نداشته باشد آنوقت است که مى توانند غیر اهل را حکم بگیرند، و واجب نیست که حکم هر یک از آندو یک نفر باشد بلکه اگر مصلحت دیدند مى توانند هر یک از دو طرف چند نفر را حکم خود قرار دهد.
مساءله ۷ – براى حکمین سزاوار آنست که در حکمیت خود نیت خود را خالص (از تعصب و طرفدارى بیجا کنند) و مقصودشان تنها و تنها اصلاح ذات بین باشد، که هر یک نیتش را خالص براى خدا کند خدایتعالى سعى و تلاش او را پاداش خیر مى دهد به این معنى که او را در کارش موفق مى فرماید همچنانکه آیه شریفه : (ان یرید اصلاحا یوفق الله بینهما) به این معنا اشاره دارد.