پاسخ:
برای حقانیت و صدق گفتار هر پیامبری، علاوه بر معجزاتی که میآورد، باید پیامبران قبلی نیز بر آمدنش بشارت داده باشند، درباره رسول گرامی اسلام(ص) بشارتهایی از طریق انبیای الهی به خصوص حضرت موسی ـ ع ـ و حضرت عیسی ـ ع ـ به مردم داده شده بود.[۱] برای همین است که قرآن کریم میفرماید: آنها که کتابهای آسمانی به آنان دادهایم او (پیامبر اسلام) را همچون فرزند خود میشناسند، ولی جمعی از آنان با این که میدانند حق را کتمان میکنند.[۲]
از این آیه استفاده میشود که شرح صفات جسمی و روحی پیامبر اسلام(ص) در کتابهای گذشته به قدری روشن بوده که هرکس مختصر آشنایی با این کتابها داشت و با پیامبر اکرم(ص) مواجه میشد، او را مطابق نشانههای داده شده در آن کتب می شناخت.[۳]
قرآن در جای دیگر میفرماید: ای اهل کتاب چرا به آیات خدا (قرآن و پیامبر اسلام) کافر میشوید در حالی که به درستی آن شهادت میدهید؟! ای اهل کتاب، چرا حق را با باطل مشتبه میکنید و حقیقت پوشیده میدارید، در حالی که میدانید؟![۴]
البته افرادی که تعصب نژادی و جاهلیت را نداشتند ـ از یهودیان، و مسیحیان ـ با روشن شدن حقانیت اسلام، با جان و دل آن را پذیرفتند که به دو نمونه از قرآن کریم اشاره میکنیم:
۱. خداوند متعال فرموده است: بعضی از اهل کتاب کسانی هستند که به خداوند و آنچه بر شما (پیامبر اسلام) نازل شده و آنچه بر خود آنان نازل گردیده ایمان دارند، در برابر خدا خاضعاند و آیات خدا را به بهای ناچیز نمیفروشند، پاداش آنها نزد پرودگارشان است. خداوند به سرعت تمام، اعمال نیک آنها را حساب میکند.[۵]
۲. اهل کتاب همه یکسان نیستند و در برابر افراد تبه کار، کسانی در میان آنها یافت میشود که در اطاعت خداوند و قیام بر ایمان ثابت قدمند، پیوسته در دل شب آیات خدا را تلاوت میکنند و در برابر عظمت پرودگار به سجده میافتند، به خدا و قیامت ایمان دارند و به وظیفه امر به معروف و نهی از منکر قیام میکنند و در کارهای نیک بر یکدیگر سبقت میگیرند و آنها از افراد صالح و با ایمان هستند.[۶]
بنابراین افراد زیادی از آنها در اثر همین بشارتها به اسلام روی آوردهاند و قرآن کریم عواملی را برای ایمان نیاوردن عدهای از آنان بیان کرده که به چند نمونه از آنها اشاره میکنیم:
۱. دنیا طلبی: یکی از عوامل خطرناک که باعث نپذیرفتن حقیقت میشود، دنیا طلبی و فراموشی روز رستاخیز است که هرجا گفتن حقیقت، منافع مادی را تهدید کند در مقابل آن به مبارزه و دشمنی برخاسته میشود. چنان چه علمای اهل کتاب برای چند روز ریاست بر مردم، واقعیات و حقانیت اسلام را به مردم عوام خود نگفتند، تا از این طریق به بهانه تعلیم دین موسی و … از آنها پول بگیرند که خداوند در قرآن کریم میفرماید: پس وای بر کسانی که مینویسند به دستهای خود، بعد میگویند این از نزد خدا است تا در عوض آن بهای اندکی را بستانند، پس وای بر ایشان به سبب نوشتههایشان و وای بر آنان از آنچه از این راه به دست میآورند.[۷]
۲. در جای دیگر میفرماید: کسانی که کتمان میکنند آنچه را خدا از کتاب نازل کرده، و آن را به بهای کمی میفروشند، جز آتش چیزی نمیخورند و خداوند روز قیامت با آنها سخن نمیگوید و آنان را پاکیزه نمیکند و برای آنها عذاب دردناکی است.[۸]
و این عذاب دردناک به خاطر این است که آنها حقیقت را به خاطر دنیاطلبی خود پنهان کردند در حالی که از آنها پیمان الهی گرفته شده بود که مردم را آگاه سازند، چنان چه خدای متعال میفرماید: و (به خاطر بیاورید) هنگامی را که، خدا از کسانی که کتاب آسمانی به آنها داده شده، پیمان گرفت که حتماً آن را برای مردم آشکار سازید و پنهان نکنید، ولی آنها، آن را پشت سر افکندند و به بهای کمی فروختند و چه بد متاعی میخرند.[۹]
۲. حسادت: خداوند متعال حسادت پیروان ادیان گذشته را عامل دیگری برای نپذیرفتن اسلام بعد از روشن شدن حقانیتش دانسته و میفرماید: بسیاری از اهل کتاب از روی حسادت که در وجود آنها ریشه دوانده، آرزو میکردند که شما را بعد از اسلام و ایمان، به حال کفر بازگردانند، با این که حق برای آنها کاملاً روشن شده است، شما آنها را عفو کنید تا خداوند فرمان خودش (جهاد) را بفرستد، خداوند بر همه چیزی توانا است.[۱۰]
انگیزه حسادت یهود نسبت به مسلمانان این بود که خداوند پیامبری را در آنان قرار نداد و ریاست را از یهود گرفت.[۱۱]
۳. تحریف: عامل دیگری که باعث شده پیروان ادیان گذشته از اسلام دوری کنند، تحریف و تغییر کتابهای آسمانی آنها از طریق خودشان بود که در نتیجه بشارتها و صفات رسول گرامی اسلام ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ را تغییر داده و یا میگفتند مراد این شخص نیست، بلکه او بعدها خواهد آمد که قرآن کریم بر این مطلب اصرار ورزیده و میفرماید: آیا انتظار دارید به (آئین) شما ایمان بیاورند، با این که عدهای از آنان، سخنان خدا را میشنیدند و پس از فهمیدن، آن را تحریف میکردند، در حالی که علم و اطلاع داشتند.[۱۲]
در جای دیگر میفرماید: بعضی از یهود، سخنان را از جای خود، منحرف میکنند و میگویند: شنیدیم و مخالفت کردیم.[۱۳]
بنا بر این بشارتهایی که در تورات درباره آمدن رسول الله ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ آمده بود و قبل از بعثت رسول خدا(ص)، آن چه درباره عیسی به عنوان بشارت وجود داشت، همه را به چیز دیگر معنا نکردند و گفتند: نه عیسایی و نه محمدی آمده و ما هنوز منتظر آمدنشان هستیم و وقتی دانشمندان و بزرگان آنها چنین باشند، مردم عوام و بیخبر از کتابهای آسمانی، دیگر هیچ وقت قبول نخواهند کرد که اسلام را بپذیرند.
۴. تبعیت بیدلیل از علمای خود: قرآن کریم میفرماید: عدهای از مردم عوام با این که میدانستند علمای آنها در نقل آیات الهی امین نیستند و در مواقع به خطر افتادن منافعشان آیات خدا را تحریف میکنند، باز دنبالهرو شدند و حقانیت اسلام را نپذیرفتند و اینها خود را از همه برتر دانسته میگفتند: ما فرزندان خدا هستیم[۱۴] یا میگفتند: اگر گنهکار باشیم، آتش دوزخ جز چند روزی به ما نخواهد رسید (بعد وارد بهشت خواهیم شد).[۱۵]
در جای دیگری میفرماید: آنها دانشمندان و راهبان خویش را معبودهایی در برابر خدا قرار دادند … .[۱۶]
امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمود: به خدا قسم علمای آنها مردم را به پرستش خود دعوت نکردند، بلکه حلال خدا را حرام و حرام خدا را حلال نمودند و مردم هم از روی جهل و نادانی قبول کرده و از احکام آنها پیروی کردند.[۱۷]
بنا بر این پیروان ادیان الهی به خاطر این عوامل، از مسیر هدایت منحرف شده و اسلام را نپذیرفتند هرچند میدانستند حق با اسلام است و پیروی نکردن از آن یعنی زیر پا گذاشتن تمام تعالیم انبیای خودشان و انکار آنها، هرچند باید گفت افرادی هم بودند و هستند که بعد از روشن شدن حق به سوی آن حرکت کرده و اسلام را از جان و دل میپذیرند.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
۱. ترجمه تفسیر المیزان، محمد حسین طباطبایی، مترجم: محمد باقر موسوی همدانی؛
۲.الرحله المدرسیه و المدرسیه السیاره فی نهج الهدی، محمد جواد بلاغی،ج۱
[۱] . نصیری، کاظم، اهل البیت فی الکتاب المقدس، بیجا، انتشارات صدر، چاپ اول، ۱۹۹۷ م، ص۵۹ به بعد.
[۲] . بقره/۱۴۶.
[۳] . مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۵۳ ش، ج۱، ص۳۶۶.
[۴] . آل عمران/۷۰-۷۱.
[۵] . آل عمران/۱۹۹.
[۶] . آل عمران/۱۱۳.
[۷] . بقره/۷۹، ر.ک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، دوم، ۱۳۵۳ ش، ج۱، ص۲۲۰.
[۸] . بقره/۱۷۴، ر.ک: جرجانی، حسین، تفسیر گازر، تهران، دانشگاه تهران، چاپ اول،۱۳۷۷ ش، ج۱، ص۲۰۰.
[۹] . آل عمران/۱۸۷.
[۱۰] . بقره/۱۰۹.
[۱۱] . طبرسی، فضل، مجمع البیان، گروه مترجمان، تهران، فراهانی، اول، ۱۳۵۰، ج۱، ص۳۱۱.
[۱۲] . بقره/۷۵.
[۱۳] . نساء/۴۶، ر.ک: حسینی همدانی، محمد، تهران، کتابفروشی لطفی، ۱۳۸۰ ق، ج۴، ص۷۴.
[۱۴] . بقره/۷۸ و مائده/۱۸.
[۱۵] . بقره/۸۰ و آل عمران/۲۴.
[۱۶] . توبه/۳۰.
[۱۷] . بروجردی، ابراهیم، جامع، تهران، صدر، سوم، ۱۳۴۱ ش، ج۳، ص۱۱۰.