من می ترسم!

من مي ترسم!

فوبیا؛ وامانده از خود
کمتر پیش می آید که رفتارها و حساسیت های افراد در زندگی روزمره را بیماری بدانیم. اما زمانی که این حساسیت ها زندگی فردی و اجتماعی افراد را مختل می سازد آدمی را وامی دارد که در حل آن کوشا باشد. لابد بارها این صحنه را دیده اید که اشخاص حاضرند از ده ها پله بالا روند اما از آسانسور استفاده نکنند. آیا کودکی را دیده اید که به دنبال سوسکی می دود، اما مادر از ترس مفرط فریاد می کشد و ده ها نمونه بارز دیگر که هر روز مشاهده می کنیم.«هراس» ها جزء شایع ترین اختلالات روانی محسوب می شوند. هراس (فوبی) ترس غیرمنطقی  است که به اجتناب هشیارانه از شیء، فعالیت یا موقعیت ترس آور منجر می شود و عملکرد فرد را برای زندگی مؤثر و راحت مختل می سازد. هراس می تواند به صورت مشخص و خاص یا به صورت اجتماعی متجلی شود. ترس آشکار و مستمر از اشیاء یا موقعیت های قابل مشاهده و محدود است که در معرض محرک هراس آور تقریباً همیشه بلافاصله منجر به واکنش اضطرابی می شود. اگرچه نوجوانان و بزرگسالان مبتلا از افراط و غیرمنطقی بودن ترس خود آگاهند، اما این امر ممکن است در مورد کودکان صادق نباشد و اگرچه فرد از محرک هراس آور اجتناب می کند ولی گاهی نیز آن را همراه با وحشت و اضطراب متحمل می شود. این تشخیص تنها زمانی رواست که اجتناب، ترس یا انتظار توأم با  اضطراب  برای رویارویی با محرک هراس آور، به طور قابل ملاحظه ای با فعالیت های روزمره، کارکرد شغلی یا زندگی اجتماعی شخص تداخل کند یا موجب پریشانی شود. فرد مبتلا، در موقع حضور یا انتظار رویارویی با یک شیء یا موقعیت مشخص، دچار ترس قابل ملاحظه، مستمر، مفرط و نامعقول می شود و کانون این ترس ممکن است انتظار آسیب یا صدمه دیدن از یک شیء یا موقعیت باشد. مثلاً از سگ بترسد، چرا که می ترسد او را گاز بگیرد. این ترس و اضطراب تقریباً همیشه بلافاصله در مواجهه با محرک ترس آور احساس می شود. به همین دلیل فرد مبتلا از این گونه موقعیت ها اجتناب می ورزد. هر چند ترس از اشیاء یا موقعیت های معین به ویژه در کودکان بسیار متداول است، اما باید توجه داشت که اگر این ترس ها به طور قابل ملاحظه ای مزاحم کارکردهای فرد نباشد یا منجر به پریشانی آشکار نشوند، لزومی برای این تشخیص مطرح نمی شود. مثلاً در مورد فردی که به شدت از مار می ترسد و در عین حال در منطقه خالی از مار زندگی می کند، و در اثر ترس از مار فعالیت هایش محدود نمی شود، و از داشتن ترس از مارها ناراحت نیست، تشخیص هراس مشخصی لزومی نمی یابد. از طرف دیگر مسئله سن در نوع ترس عادی یا غیرعادی دانستن آن، نقشی اساسی در تشخیص ایفا می کند. به همین دلیل بیشتر متخصصان ترس هایی را که با سن کودک تناسب دارد، جزء هراس های کودکی به حساب نمی آورند، مگر همان گونه که گفته شد این ترس ها بسیار شدید باشند، یا پس از سنی انتظار نمی رود ادامه یابند چرا که از یک طرف بسیاری از ترس ها ناپایدارند و مربوط به سن خاصی است و از طرف دیگر دگرگونی های ناشی از رشد ادراک کودکان نیز در فهم ما از ترس های آنان مؤثر است. مثلاً آشکار شدن اختلاف بین واقعیت های درونی و واقعیت های عینی می تواند به توجیه این موضوع کمک کند که چرا کودک خردسال از هیولا می ترسد، حال آنکه کودکان بزرگتر به ترس های واقعی تر دچارند.این اختلال براساس تقسیم بندی کانون ترس یا اجتناب پنج طبقه دارد:۱ – نوع حیوانی ۲ – نوع محیط طبیعی ۳ – نوع خون و تزریق – آسیب ۴ – نوع موقعیتی ۵ – سایر انواع.نوع حیوانی: معمولاً در کودکی شروع می شود و طی آن کودک از حیوانات و حشرات می ترسد. معمول ترین این ترس ها ترس از مار، موش، قورباغه، مارمولک، سگ، گربه، اسب و حشرات است.نوع محیط طبیعی: این هراس هم معمولاً در دوران کودکی شروع می شود. در این گونه کودک مبتلا از اشیاء یا رخدادهای موجود در محیط طبیعی مانند توفان ، گردباد، سیل ، زلزله ، رعد و برق ، تاریکی، آب و همانند آنها در هراس است. تقریباً ترس های دیگر نظیر ترس از رودخانه، ارتفاع، آتش، تنهایی، موجودات فضایی، هیولا و نظایر اینها جزء این دسته از فوبیاها است.نوع خون – تزریق – آسیب: عمدتاً خانوادگی است و در دوران کودکی شروع می شود. اغلب براساس واکنش شدید عصب واگ مشخص می شود و در واقع ترسی است که کانون آن دیدن خون یا زخم و سایر تدابیر دردناک پزشکی است.نوع موقعیتی: در این نوع از اختلال هراس که یک مرحله از اوج آن در کودکی و دیگری در اواسط دهه سوم زندگی است فرد مبتلا از یک موقعیت خاص همچون مسافرت با وسایل عمومی، تونل، آسانسور، پرواز، رانندگی، فضای بسته، توالت، اشکاف و نظایر آنها هراس دارد.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
اسکرول به بالا