اگر از کودکی بپرسید چرا تلویزیون تماشا میکند، احتمالاً جواب درستی به شما نخواهد داد. روشن است که او تلویزیون تماشا میکند زیرا آن را دوست دارد، زیرا جالب است، پس چرا باید چنین پرسشی از او بکنید ؟
در وهله اول یک دلیل روشن در این مورد وجود دارد: لذتی انفعالی ناشی از سرگرم شدن، تجربه یک خیال، به عهده گرفتن نقشی جانشین در یک بازی هیجان انگیز، همانند سازی با افراد پر شور و جذاب، دور شدن از مسائل زندگی واقعی و فرار از ملالت زندگی واقعی و به بیان دیگر تمامی موارد ارضای خاطری که از بودن و در اختیارداشتن یک وسیله برتر برای سرگرمی در اطاق نشیمن فراهم میآید.
این ساده ترین دلیلی است که کودکان میتوانند بیان کنند. مع ذالک کودکان نیازی به صحبت کردن در مورد آن احساس نمی کنند ، شاهد امر خود حضور دارد.
وقتی به سه سالگی میرسند، مدتی است که به تماشای برنامههای مورد علاقه خود پابند شده اند.
کمی بعد، آنها با چهره ای حاکی از جذب شدن به برنامه و در حالی که در حوادث صفحه تلویزیون غرق میشوند ، جلوی تلویزیون مینشینند. وقت شناسی آنها برای دیدن یک برنامه موردعلاقه، در حالی که برای چیزهای دیگر اصلاً نمی توانند وقت شناس با شند، باعث تعجب مادران میشود. آنها در تلویزیون برای خود بتهایی میسازند و رهبرانی مییابند تا آنهارا مورد تقلید قرار دهند. همان گونه که کودکان نسل پیش وانمود میکردند مثل تارزان در میان درختان تاب میخوردند و نعره میکشیدند کودکان امروزی علامت z را در میان شنها میکشند ، زیرا زورو این کار را میکند، یا سوار اسبهای ساختگی میشوند ودر عرصه ای تخیلی به تاخت میروند.
وقتی آنها به دوران نوجوانی (۱۳ تا ۱۹ سالگی) نزدیک میشوند ابراز میکنند که چگونه تلویزیون ملالت آنها را زایل میکند. اینکه چرا این نسل جوانتر میباید چنین ظرفیتی برای ملول شدن داشته باشند کاملاً مشهود نیست هر چند حدس زده میشود که تلویزیون با فراهم کردن اسباب این همه هیجان برروی صحنه، موجب میشود تا بقیه زندگی رنگ باخته به نظر رسد. اما دلیل آن هر باشد، امروزه یک مادر در پاسخ به این پرسش مکرر دوران کودکی که «مامان من چه کنم» پاسخ مناسبی را در اختیار دارد.
و کودک نیزخود بیش ازپیش از این رسانه استفاده میکند تا پلی باشد بر شکاف موجود بین چیزهایی که باید انجام شوند یا چیزهایی که او واقعاً میخواهد انجام دهد و آن را جانشین رفتاری میکند که مستلزم فعالیت ، ابتکار و کوشش است.
این جنبه اسکیزوئید عملکرد تلویزیون است. تلویزیون تعامل انسانی را در پی ندارد و باعث میشود که فرد گوشه گیر شود وبه رابطه ای خصوصی با صفحه تلویزیون و حیاتی خیالی و شخصی روی آورد. این جنبه اغلب فرار از مسائل را هدف خود قرار میدهد نه حل آنها را. این جنبه اساساً یک رفتار منفعل است ، چیزی است که کودک خود را بدان تسلیم میکند ، چیزی است که برای کودک و برای تأثیر بر او انجام شده است ، چیزی است که کودک نباید برای آن کار کند یا بدان بیاندیشد ویا چیری بابت آن بپردازد.
وقتی کودکان در مورد این جنبه تلویزیون صحبت میکنند تمایل دارند که به درجه بندی میزان سرگرمی برنامهها یا طبقه بندی مجریها بپردازند. آنها هیجان انگیز بودن یا جذابیت سرگرمی را مورد قضاوت قرار میدهند. آنها هیچ شکی باقی نمی گذارند که ارزشهای مربوط به سرگرمی ، حداقل تا آنجا که به خود آگاه انسان مربوط میشود ، دلایل اصلی تماشای تلویزیون توسط کودکان هستند. اما به هر حال یک جزو مهم اطلاعاتی نیز وجود دارد که کودکان بدون جستجو وتنها به وسیله تلویزیون بدان دست مییابند ، این جزو معرف دومین طبقه بزرگ ازدلایلی است که برای تماشای تلویزیون وجود دارد.
بیشتر کودکان اعتقاد دارند که از تلویزیون چیزی یاد میگیرند.دخترها میگویند از طریق مشاهده موجودات آراسته روی صفحه تلویزیون در مورد آرایش موی خود، اینکه چگونه راه بروند و صحبت کنند و یا اینکه چگونه برای یک دختر بلند قد، کوتاه قد یا چاق لباسی انتخاب کنند،چیزهایی یاد میگیرند.آنها برخی جزئیات مربوط به آداب و رسوم را فرا میگیرند. برای مثال یاد میگیرند که آیا به مهماندار هواپیما باید انعام داد یا خیر.برخی پسر بچهها میگویند از این طریق چگونگی لباس پوشیدن مردان جوان را یاد میگیرند.بعضی از آنها میگویند که با تماشای قهرمانان ورزشی خوب چیزهایی زیادی یاد میگیرند. بچهها در مورد تلویزیون میگویند: تلویزیون به من کمک میکند بدانم سایر گروههای مردم چگونه زندگی میکنند یا«وقتی محل وقوع حادثه را نشان میدهند اخبار واقعیتربه نظر میرسد. بسیاری از آنها میگویند که تلویزیون با طرح آرا ، مضامین و موضوعاتی برای گفتگو ، به ایشان در کار مدرسه کمک میکند.
بچهها کاملاً پذیرفته اند که تلویزیون این بهره اطلاعاتی را برای آنها به همراه دارد. به هر حال وقتی که تمام یک برنامه یا قسمت اعظم آن از این نوع مطالب ساخته شده باشد، ناراحت میشوند. ظاهراً آنها یادگیری اتفاقی از تلویزیون را بر یادگیری هدف دار و عمدی ترجیح میدهند. این مسئله هسته مرکزی اعتراض آنها را به تلویزیون آموزشی تشکیل میدهد. تصور تماشای تلویزیون آموزشی عمدتاً با هدف سرگرمی و با این انتظار که در این سن چیز سودمندی را به صورت اتفاقی یادبگیرند برای آنها دشواراست.
بر عکس خود را مجبور میبینند با هدف اصلی یادگیری به تلویزیون آموزشی رو کنند که هر گونه سرگرمی ناشی از آن برای آنها جنبه اتفاقی دارد. بدین ترتیب کودکان مایلند که تلویزیون آموزشی را تحت عنوان قدیمی طبقه بندی کنند. برای کودکان تلویزیون آموزشی حکم چیزی را دارد که از آنها توقع میرود آن را بپذیرند چون «مناسب حالشان است». این امربرای کودکان بدان معنی است که نسلی که والدین آنها بدان متعلق هستند، روی آنها کار میکنند، میکوشند به آنها آموزش بدهند و درس و آموزش را به ساعات بازی نیز بکشانند و مانع آن شوند که کودکان به روش خود از تلویزیون لذت ببرند. منظوراین نیست که بچهها گاهی با قصد و نیت پای تلویزیون نمی نشینند تا چیزی یاد بگیرند و یا اینکه برخی بچهها در پی تلویزیون آموزشی نیستند و ارزشی برای آن قایل نیستند، بلکه میخواهیم بگوییم از نظر اکثریت کودکان چنین رفتاری به عملکرد اصلی تلویزیون و پاداش اصلی حاصل از تماشای آن لطمه میزند.
جذابیت تلویزیون بعد دیگری نیز دارد. این بعد عبارت است از بهره اجتماعی تلویزیون جدای از مسئله یادگیری از آن.برای مثال نوجوانها فکر میکنند تلویزیون وسیله سودمندی است که به بهانه آن، پسرها و دخترها میتوانند از مصاحبتهمبهره مند شوند یا اینکه از تلویزیون میآموزند که در قرار ملاقاتهای خود با یکدیگر به چه چیز بپردازند و بویژه تلویزیون بهانه ای به دست میدهد تا مردان و زنان جوان بتوانند نزدیک یکدیگربنشینند. برنامه عصر روز قبل تلویزیون زمینه ای مشترک و بسیارعالی را برای گفتگو در مدرسه فراهم میکند.
اگر شما نتوانید راجع به برنامههای جدید با ستارگان جدید صحبت کنید روشن میشود که شما با گروه همسالان خود هماهنگ نیستید. بدین ترتیب است که تلویزیون از نظر اجتماعی سودمند واقع میشود. کودکان وقتی که یک برنامه مورد علاقه را از دست میدهند و حتی وقتی تلویزیون برای چند روز از کار میافتد و یا یکی از مجریان مورد علاقه برای مدتی روی صحنه حاضر نمی شود یا حتی زمانی که برای تعطیلات تابستان از تلویزیون دور میشوند ، احساس ناراحتی میکنند. وقتی از دختری در این مورد پرسش شد اظهار کرد: «درست مثل این است که آنها دوستان شما یا فامیل شما باشند. وقتی آنها را نمی بینید دلتان برای آنها تنگ میشود» بقیه بچهها توضیحات مبهمی میدهند نظیر احساس چیزی کم داشتن» یاعدم انجام کاری که بر و بچهها انجام میدهند و یا از دست دادن فرصت انجام کاری که بدان عادت داشته اند اما در این مورد اندک تردیدی است که عملکرد تلویزیون از یک سرگرمی خاص و یا یادگیری فراتر رود.
به عنوان مثال زمانی که یکی از مجریان محبوب برنامههای کودک و یا ورزشی به دلالیل مختلفی از بیماری قادر به اجرای برنامه وحاضر شدن بر صفحه تلویزیون نیستند اکثر بجهها ومخاطبان اصلی آن برنامه از طریق تماس تلفنی یا پیام تلفنی و اینترنتی جویای حال او میشوند مانند آنچه برای عمو پورنگ مجری برنامه کودک ویا آقای خیابانی گزارش ورزشی در دوره بیماری او رخ داد.
روشن است که هر برنامه تلویزیونی احتمالا میتواند تاحدی از جهت هر یک از این ابعاد اطلاعاتی جذاب باشد. حتی یک برنامه خیلی جنایی نیز میتواند مهارتهایی را آموزش دهد و همچنین حامل اطلاعاتی باشد در این مورد که جهان به چه چیز شبیه است». چنین برنامه ای ممکن است در احساس تعلق کودک به جامعه سهیم باشد (دوستان او نیز احتمالا آن را تماشا میکنند)و بهانه ای برای صحبت در روز بعد به او دهد. بیشتر برنامههای آموزشی دارای یک جنبه سرگرم کنندگی نیز هستند (حتی یک معلم نیز داستانهایی را نقل میکند و تصاویر و نمونههایی را نشان میدهد). یک برنامه ورزشی که بیشتر مردم آن را برای سرگرمی تماشا میکنند ممکن است برای پسری که میکوشد آن ورزش را انجام دهد، جنبه کاملا اطلاعاتی داشته باشد. بدین ترتیب افراد مختلف از برنامههای مختلف به دلائل مخلفی ارضا میشوند. یک کمدی خانوادگی برای یک پسر بچه ممکن است بسیار خنده دار باشد، اما ممکن است باعث شود یک دختر در مورد نحوه لباس پوشیدن زنان بلند قد و یا اینکه یک زن چگونه میتواند عشق همسرش را به خود تداوم بخشد، به تفکر بپردازد. یک گزارش خبری در مورد یک محاکمه جنایی ممکن است برای یک کودک حکم داستانی شگفت انگیز و برای کودکی دیگر تفسیری بر شرایط موجود در جهان واقعی را داشته باشد و برای کودک سومی شیوه ای برای یادگیری ارتکاب یک جنایت به شمار رود.
این مورد که فراگیری نحوه استفاده از تلویزیون برای کسب اطلاعات مفید، رفتاری است که بعدا فراگرفته میشود و رفتاری است بالنسبه پیچیده تر از یادگیری نحوه استفاده از آن برای سرگرمی است، چیزی است که در مورد آن چندان شکی نیست. تلویزیون در وهله اول و عمدتا دری جادویی به دنیای خیال ، شکوه و هیجان است. تلویزیون دعوتی به آرمیدن، نادیده انگاشتن مسائل زندگی واقعی ، تسلیم کردن خود به افراد جذاب و زیبا و حوادث جلب کننده ای است که روی این صفحه این دستگاه ظاهر میشوند. یک کودک یاد میگیرد که همه سرگرمیها صرفا به لذت منحصر نمی شوند و سرگرمیهای مختلفی را میتوان جستجو کرد بعد از مدتی او یاد میگیرد که میتوان سرگرمیهای مختلفی را م جستجو کرد. بعد از مدتی او یاد میگیرد که میتوان از برنامههای سرگرم کننده، اطلاعات مورد نیاز را بطور اتفاقی اخذ کرد. تمامی این موارد را او طی گذر زمان فرا میگیرد. گاهی اوقات دلایلی کافی وجود دارد تا انسان صرفا برای اطلاعاتی که یک برنامه ارائه میدهد. وممکن است در آینده سودمند واقع شود، و نه برای اینکه اسباب لذت فوری او را فراهم میکند، پیگیر آن شود. اما اینکه آیا کودک این دلایل را درک خواهد کرد یا نه امری است که احتمالا در سنین بالاتر روی خواهد داد.