اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)
صدف چشم من از داغ تو گوهر بارست
چه کنم؟! کار علی بی تو به عالم، زارست!اشتیاق تو مرا میکشد از خانه برون
ور نه از خانه برون آمدنم، دشوارست!موقع آمد و شد، فاطمه جان! میبینم
دیدهی زینب تو مات در و دیوارست!به گواهی شب و، زمزمهی مرغ سحر
اهل یثرب همه خوابند و، علی بیدارستروز در خانه، پرستار حسین و حسنم
کمکم کن! که نگهداری شان دشوارست!یاد آن روز که با زینب تو میگفتم:
دخترم! گریه مکن! مادرتان بیمارست!چاه داند که به من، عمر چه ِسان میگذرد
قصه، کوتاه کنم ور نه سخن بسیارستبشنو از شاعر (ژولیده)، تو راز دل من
صدف چشم من از داغ تو، گوهر بارست
ژولیده نیشابوری
دیشب حسن(ع)اشـــــــک برادر پاک می کرد
حــــــــیدر از این ماتم گریبان چاک می کرددیشب حسین(ع)نازنین با چشم گــــــریان
ازخوردن آب و غــــــــــــذا امساک می کرداسطـــــــــوره ی صبر و سکوت و پایمردی
جسم نحـــــــیف همسرش را خاک می کردمـُهر کــــــــــــــبودی بر رخ ماهش نمایان
این شکوه را با خالق افــــــــــلاک می کرداشک ملایک ریخـــــــــــــــت از بام مدینه
خاک بقیع و کـــــــــوچه را نمناک می کردبانگ عزا در عرش می پیچــــــــید ، گویا
این داغ را هر ذره ای ادراک می کــــــرددستان هستی بخش فخـــــــــــر عالم خاک
یا رب مگر خـــلق جهان را خاک می کرد
مداحی شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) و دهه فاطمیه
تـا عـلــی ماهَـش بـه ســوی قبـــر بُرد
مـاه، رخ از شــرم، پـشـت ابـــــر بُردآرزوهــا را عـلــی در خــــاک کـــرد
خـاک هــم گـویی گــریبـان چاک کردزد صــدا: ای خــاک، جـانـانــم بگیــر
تــن نـمـانــده هیـچ از او، جـانـــم بگیرنــاگــهـان بـر یــاری دســــت خــــــدا
دسـتــی آمـد، همچو دست مصـطـفــیگـوهــرش را از صــدف، دریا گرفت
احـمــــد از دامـاد خـود، زهــرا گرفتگـفـتـش ای تـاج ســر خیــل رُسُــــــــل
وی بَــر تـــو خُــرد، یکسر جزء و کلاز مــن ایــن آزرده جـانـــت را بـگـیـر
بـازگــردانــدم، امـانــت را بـگیــــــــــربــار دیــگر، هـدیـه ی داور بـگـیــــــــر
کــوثـــرت از سـاقــــی کـوثــــــــر بگیرمــی کِـشــد خجلــت عـلــی از محضـرت
یــاس دادی، می دهد نیلوفــرت—–
کمی از غسل زیر پیرهن ماند / کمی از خون خشک بر بدن ماند
کفن را در بغل بگرفت و بو کرد / همان طفلی که آخر بی کفن ماند . . .
🖤🖤🖤
نگاه سرد مردم بود و آتش / صدا بین صدا گم بود و آتش
بجای تسلیت با دسته ی گل / هجوم قوم هیضم بود و آتش . . .
شهادت حضرت فاطمه الزهرا (س) تسلیت
🖤🖤🖤بانو نمی یابیمت، اما کنار تو گریه مرسوم است، مگر می توان پهلوی تو بود و
شکسته نبود. نام خود را خصم، داغ ننگ زد / دید بار شیشه داری، سنگ زد
🖤🖤🖤
در مدینه ماتمی چون ماتم زهرا نبود
چون به گلزار نبی جز یک گل زیبا نبود
در تمام زندگی داغی برای مرتضی
سخت چون داغ عزیزش حضرت زهرا نبود
🖤🖤🖤
عمریست رهین منت زهرائیم / مشهور شده به عزت زهرائیم
مُردیم اگر به قبر ما بنویسید / ماپیر غلام حضرت زهرائیم . . .
چه حالی داده دل را دست مادر / که می شستی زدنیا دست مادر
از آن سیلی مگر چشمت نمی دید / که می جستی مرا با دست مادر . . .
اشعار کوتاه تسلیت شهادت فاطمه الزهرا
آهسته می شوید یگانه همسرش را
با آب زمزم آیه های کوثرش را
آهسته می شوید غریب شهر یثرب
پشت و پناه و تکیه گاه و یاورش را
🖤🖤🖤
بی تو با شمع علی تا به سحر می سوزد
شمع می میرد و او بار دگر می سوزد
یک نفر مثل درختان سپیدار بلند
در خیالش همه شب بین دو در می سوزد . . .
شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) تسلیت باد