تو یه بررسی جالب دو نفر از پژوهشگران دانشگاه استنفورد دنبال این بودن ببینن این ماجرا واقعیه! و جدی جدی قیافه آدمها شبیه کسی میشه که بیشترین نشست و برخاست و تعامل عاطفی رو باهاش داشتن! برای رسیدن به جواب، پژوهشگران ۵۱۷ زوج رو انتخاب کردن و عکسهای مشترک اونها در بازههای زمانی مختلفی مثل اوایل ازدواج، دو سال بعد از ازدواج و بین ۲۰ تا ۶۹ سال بعد از ازدواج رو گردآوری کردن و شروع کردن به بررسی.
تو مرحله بعد واسه اینکه کمترین سوگیری اتفاق بیفته، همه عکسها رو یکدست کراپ و سیاه سفید کردن و از نظر کیفیت تصویر اونها رو تو بالاترین و دقیقترین کیفیت تنظیم کردن و تو دسته بندیهای مختلف به ۱۵۳ نفر نشون دادن و گفتن این مجموعه عکس رو ببین لطفا. به نظرت این آقا/ خانم از نظر قیافه به چهره کدوم یکی از افراد پایین بیشترین شباهت رو داره، به ترتیب براساس میزان شباهت عکسهای پایین با بالایی بهشون نمره بده و دسته بندی کن. درست مثل تصویر پایین. تو مرحله بعد برای این که قضاوت بهتری رو جزئیات چهرهها وجود داشته باشه با استفاده از هوش مصنوعی و الگورتیم تشخیص چهره شروع کردن به آنالیز چهرهها و بررسی میزان تشابه خط و خطوط و حالت و جزئیات چهره زن و شوهرها…
نتیجه؛
شاید تو یکی دو سال اول ازدواج به واسطه جذابیتها و تازگیهای طرفین واسه هم یه کم از حالت چهره، نوع لبخند، شکل و شمایل ابراز احساسات، استایل چهره و واکنشها شبیه به هم دیده بشن، اما در گذر زمان و با گذشت سالها پس از ازدواج، هیچ شباهت معناداری در چهره زن و شوهرها شکل نمیگیره.
و خروجی مطالعه حکایت از اون داشت که؛ نه قضاوتهای انسانی و نه الگوریتم تشخیص چهره هیچ شباهت معناداری که بشه گفت زن و شوهری بعد از یه عمر زندگی از نظر چهره شبیه هم شدن رو نشون نمیده و این فرضیه گویا از بیخ و بن نادرسته و طبق مطالعات رد میشه. اما واسه اینکه چرا این فکر بین ما هست دو تا دلیل احتمالی گزارش شده؛ اولی اینه که ما تنها زن و شوهرهایی رو بیشتر شبیه هم میبینیم که رابطه خوبی با هم دارن و این ماجرا رو در مورد زوجینی که با هم نمیسازن خیلی حس نمیکنیم. پس پردازش ما از چهره آدما تحت تاثیر نگرش ما نسبت به اونهاست.
و دلیل دوم اینکه؛
خانم پائولا نیدنتاله که برای اولین بار تو سال ۱۹۸۷ این مسئله رو بررسی کرد میگه؛ زوجینی که حال رابطهشون خوبه، تجربه احساسات یکسان بیشتری رو با هم دارن که همین ماجرا باعث تغییر اندکی تو بافتهای ماهیچهای و پوستی اونها میشه. مثلا اونها هیجانات مشترک بیشتری رو باهم تجربه میکنن. با هم شادن، غمگینن، به یه اندازه از یه خبر خوش خوشحال میشن و مصیبتها غمگینشون میکنه که همین ماجرا میتونه کمی رو تغییر حالات چهرهای اونها اثر بگذاره و از نظر بیننده شبیه به نظر برسن.