مادران

قصه دلتنگی و عشق یک مادر شهید

قصه دلتنگی و عشق یک مادر شهید

قصه دلتنگی و عشق به فرزند، اما زبان نمی‌خواهد. دلتنگی‌های این مادر وقتی لباس‌های سجاد را یکی یکی از پشت پرده گوشه اتاق و ساک سبزرنگی که با خودش به سوریه برده بود، بیرون می‌آورد، اشک می‌شوند و می‌نشینند روی چهره اش. این […]

قصه دلتنگی و عشق یک مادر شهید ادامه مطلب

جانباز آقاجاني

جانباز آقاجانی

بارها بارها از مقام مادر گفتیم از صبوری و مهربانی‌اش از نجابت دستان آسمانی‌اش اما نگفتیم آنکه عزیز کرده سال‌های جوانی اش را به مسلخ عشق می‌فرستد در دلش چه غوغایی است مگر می‌شود جوان رعناقامتت را پاره جگرت را

جانباز آقاجانی ادامه مطلب

شهيد صفر جعفري

شهید صفر جعفری

شاگرد مکانیک بود، می‌گفت:«شما خیلی برای ما زحمت کشیدید، حالا نوبت ماست تا جبران کنیم. عاشق نماز اول وقت بود و انگار در دنیای دیگری می‌زیست، صفر برای من فرزندی پاک و مهربان بود. سال اول دبیرستان تصمیم گرفت راهی

شهید صفر جعفری ادامه مطلب

شهيد حسني

شهید حسنی

یادم هست با بچه‌ی روی کولم می‌رفتم مزرعه مردم کار می‌کردم، در فصل‌هایی که کشاورزی نبود نیز حصیر می‌بافتم و کارهای خانه را بچه‌ها انجام می‌دادند. دلم می‌خواست بچه‌هایم اهل نماز و روزه باشند تمام لوازم مربوط به تحصیلشان را

شهید حسنی ادامه مطلب

شهيد گل پور

شهید گل پور

حاجیه خانم، شهربانو حسن پور مادر دو شهید است ، در چشمانش برق دو نگاه موج می‌زد. یک نگاهش خیره به گلزار شهدا و سویی که عبدالجبار اولین شهیدش در آن‌جا قرار گرفته است و نگاه دیگرش همراه با کاروان

شهید گل پور ادامه مطلب

شهيد نيك پي

شهید نیک پی

**اهل علیسرود بودم و خانه‌دار. ۱۵ سال بیشتر نداشتم که ازدواج کردم. همسرم مردی کشاورز بود و از این طریق معاش خانواده را تأمین می‌کرد و ما نسبتاً وضع مالی خوبی داشتیم. بچه‌ها کارهای باغ را انجام می‌دادند و بعضی

شهید نیک پی ادامه مطلب

شهید صبوری

شهید صبوری

فاطمه خوش‌چهره از اهالی صومعه‌سرا و متولد روز چهارم اسفندماه سال ۱۳۱۸ است. ۹ ساله بود که سایه گرم پدر را از دست داد و در ۱۰ سالگی به عقد جوانی پاکدامن درآمد و صاحب ۶ فرزند شد. خودش می‌گوید:

شهید صبوری ادامه مطلب

اسکرول به بالا