کلیپ
پادکست
متن
بسم الله الرحمن الرحیم
کارشناس: دکتر فرهنگ
عنوان: اختلافات ساختاری بین زنان و مردان، تفاوت در زاویه دید، قسمت دوم
به این جهت که آقایان، تمرکز داشتند که به دوردست نگاه کنند، دیدنِ نزدیک و دیدنِ جزئیات برای آنها مشکل است.
در روایت آمده: اگر خانم چیزی ندارد که خود را زینت کند،
حتی با انداختن یک بند چرمی نازک به گردنش خود را زینت کند.
امام صادق علیه السلام فرمودند: اگر پیر و سالخورده شدید،
برای همسر خود حنا به دست بزنید.
*دست شما رنگی بگیرد و همسر شما ببیند و لذت ببرد.
لذت را داخل خانه و از شریک زندگی خودش ببرد، تا بیرون از منزل، چشمش دنبال دیگران نباشد.
- به این مثال توجه کنید:
خانم، داخلِ خانه، خودش را برای همسرش، آراسته کرده، به موهایش رسیده، به ناخن هایش رسیده، و با خودش فکر میکند: وقتی همسرم آمد، چطور کنار او بنشینم که همسرم صورت و موهایم را ببیند و توجهش به من جلب شود…
تصمیم میگیرد: دستش را زیر چانه اش بگذارد و کنار آقا با حالتی بنشیند که آقا، ناخن هایش و آرایش موهایش را ببیند.
آقا وارد خانه میشود و هیچکدام از اینها را نمیبیند.
چرا؟
چون مرد ها عادت کردند، روی چیز هایی که نزدیک است، تمرکز دیداری نداشته باشند.
به دور دست خیره می شوند.
– خانم آرایش کرده و با آراستگی منتظر همسرش…
-آقا وارد خانه میشود؛ میگوید: چایی داریم؟ شام چی داریم؟؟
-خانم بغض میکند… با خودش میگوید: من این قدر خودم را برای تو آراسته کرده بودم…
-خانم میگوید: عزیزم به نظرت چیزی عوض نشده؟
-آقا میگوید: من حوصله ندارم، چایی داریم یا نداریم؟؟؟
-خانم میگوید: مرگِ من؛ جونِ من؛ بگو!
-آقا میگوید: بُلوزت مبارک …
-خانم میگوید: من این بُلوز را که چهار ساله دارم میپوشم الان دیدی؟!!!
- به مثال زیر توجه کنید:
-آقا، داخلِ اتاق، روبروی کمد، ایستاده.
-خانم در پذیرایی نشسته.
-آقا میگوید: جوراب من کجاست ؟
-خانم میگوید: داخل کمد گذاشتم.
-آقا میگوید: من تا کمر، توی کمدم، اینجا جوراب نیست.
-خانم میگوید: روی پیراهنِ سبزتِ.
-آقا میگوید: من دارم میبینم، نیست.
-خانم می آید کنار کمد…
-میگوید: پس این چیه؟!!!
-دقت کن! ببین!
-این هم جورابت.
- مشکل دقت نکردن نیست.
- موضوع این است که مردان دید نزدیکشان خوب نیست، دید دورشان خوب است.
- به این مثال توجه کنید:
صبحِ روزِ جمعه است، خانم و آقا میخواهند باهم صبحانه بخورند.
-خانم میگوید: عزیزم، لطف میکنی پنیر بیاری.
-آقا، دربِ یخچال را باز میکند، میشیند جلوی یخچال.
نگاه میکند…
نگاه میکند…
-میگوید: خانم! پنیر، نیست.
-خانم میگوید: همان جاست؛ درست نگاه کن.
-آقا میگوید: نیست.
-خانم می آید کنارِ یخچال، پنیر را برمیدارد و میگوید پس این چیه مرد؟!!!
همین باعث میشود که مردان یک مهر بی دقتی بخورند و خانم بگوید: من باید مسئولیت همه ی شما را بر عهده بگیرم، چون شما بی دقت هستید.
- باید تفاوت های ساختاری را بشناسیم و به این تفاوتها احترام بگذاریم.
- همانطور که خلق شدیم و برای همان مأموریت هایی که آفریده شدیم، مُطابق همان شکل و فُرم باقی بمانیم.
در یک سمینار، یک خانمِ مُسِن از آخرِ سالن، عصا زنان، آمد جلو.
گفت: مادر! خدا خیرت بده
گفتم: چرا مادر؟
گفت: یه عمره دارم با شوهرم میجنگم که چرا کوری جلوی چشمتو نمیبینی…
گفتم: خُب!
گفت: الان متوجه شدم، شما مردها همگی کور هستید.
دوست من!
مردان دید نزدیکشان خوب نیست.
خانمی به من میگفت: چرا آقایان در خیابان دید خوبی دارند، ولی در خانه که میرسند دیدشان بد میشود؟!!!
گفتم: آن آقایانِ بی ادبی که در خیابان، خیره میشوند به ناموس مردم.
آن دیدنشان هم، با دیدِ دورشان است، نه دیدِ نزدیک.
مثلا از این پیاده راه، محو آن پیاده راه میشوند.