دسته بندی :ابر

4 مقاله

شاید بهتر باشد...

شاید بهتر باشد…

گاو اول مرد جوانی در آرزوی ازدواج با دختر کشاورزی بود. نزد کشاورز رفت تا از او اجازه بگیرد. کشاورز گفت: پسرجان! برو در آن قطعه زمین بایست. من سه گاو نر را یک‌به‌یک آزاد می‌کنم، اگر توانستی دُم یکی از این سه گاو را بگیری، می‌توانی با دخترم ازدواج

ابر ، باران ، تگرگ

ابر ، باران ، تگرگ

« آیا نمی بینی خدا ابرها را برای جمع و مرتب شدن می چرخاند ، بعد آنها را با هم مالوف می کند، بعد آنها را روی هم انباشته می کند، و بعد می بینی که از میان امتداد آنها قطره بیرون می آید. و از ابرهای کوه مانند که

ارکان هستی

ارکان هستی

باد به حرکت در آورده تا ابرها را از سرزمینی به سرزمینی دیگر سیر دهد و ابرهای منقبض شده را در آسمان بگستراند . آنگونه که خاصیت آن ابر هست و قانون خداست (به حجمش می افزاید ) . و ابر را انبوه می کند! پس تو ، باران را

مثل ابرها

مثل ابرها

وقتی انسانها از یکدیگر دور میشوند و فاصله میگیرند در حقیقت طومار خیرات و برکات را بسته و در هم میپیچند. ابرها را ندیده ای؟ وقتی که از هم جدا میشوند آیا میتوانند ببارند؟ تکه های زغال را ندیده ای که وقتی از هم جدا و دور میشوند حرارت و

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
به بالا بروید