دسته بندی :بیماران

5 مقاله

من همه‌جا پزشکم

من همه‌جا پزشکم

پزشک است اما پزشک است اما بعد از فارغ‌التحصیلی به‌جای رفتن به کلینیک‌های معتبر پایتخت راهی دیار خود شد تا دینش را به مردمانِ زحمتکش آن‌ ادا کند. او می‌گوید: «از همان روز اول که به شهرم بازگشتم هیچ‌گاه به فکر تأسیس مطب نبودم و معتقدم همه جای شهر می‌تواند

با بیماران چگونه برخورد کنیم؟

با بیماران چگونه برخورد کنیم؟

 اگر مرگ را شتری بدانیم که فقط یک بار جلوی در خانه عمر آدمی می خوابد، بیماری شتری است که خوابیدن و بلند شدنش دلایل مختلفی دارد. به همین خاطر از آمدن و رفتنش ملالی به دل راه ندهید، فقط اگر روزی روزگاری در کسوت پرستاری قرار گرفتید، یادتان باشد

خاطرات جانباز شيميايي حسين محمديان (3)

خاطرات جانباز شیمیایی حسین محمدیان (۳)

پاسی از شب گذشته بود. صداها فروکش کرده و آمد و شد کم شده بود. اکثر بیماران به خواب رفته بودند. حدس زدم ساعت حدود ۱۲ شب است. سکوت سنگینی بر اتاق حکم‌فرما بود و من سنگینی آن را بر دوش خود احساس می‌کردم. یک دفعه احساس عجیبی در من

سوداگري جوانانه

سوداگری جوانانه

جوانی است ۱۸ ساله، می لرزد و عصبانی است، احساس می کند که جهان در دستان او جای گرفته است. قلبش بسیار سریع می زند.آنها را بارها دیده ام. به قول همکاری که می گفت اورژانس بدون آنها صفایی ندارد. پسرک شلوغ می کند و برادرش از او می گریزد.

خواستگار شما عاشق است يا مجنون؟!

خواستگار شما عاشق است یا مجنون؟!

ازدواج با بیمار روانی؟! معلوم است جواب شما به این سوال چیست: «خب، مگر بیکارم که با یک بیمار اینچنینی ازدواج کنم؟» اما هر کدام از ما ممکن است دچار چنین اشتباهی بشویم چون منظور از بیمار روانی، آن چیزی که در ذهن شما نقش میبندد، نیست…. روانپزشکان میگویند که

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
اسکرول به بالا