دسته بندی :شعر طنز

3 مقاله

کل کل شاعر زن و مرد

کل کل شاعر زن و مرد

شاعر زن میگه : به نام خدایی که زن آفرید / حکیمانه امثال ِ من آفرید خدایی که اول تو را از لجن / و بعداً مرا از لجن آفرید ! برای من انواع گیسو و موی / برای تو قدری چمن آفرید ! مرا شکل طاووس کرد و تورا

زني دارم فلك تايش نديده

زنی دارم فلک تایش ندیده

زنی دارم، فلک تایش ندیده/ زدستش هوش وعقل من رمیده زرُخسارش نگو رحمت به شادی/ زرفتارش دل و قلبم دریده همه در خواب و در خرناس باشد/ که از خرناس او خوابم پریده اگر صد من عسل ریزی به رویش/ نشاید خوردنش این ورپریده زبس سنگین و چاق است هیکل

بیا خری رها کن

بیا خری رها کن

روزی به رهی مرا گذر بود خوابیده به ره جناب خر بود از خر تو نگو که چون گهر بود چون صاحب دانش و هنر بود گفتم که جناب در چه حالی؟ فرمود که وضع باشد عالی گفتم که بیا خری رها کن آدم شو و بعد از این صفاکن

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
به بالا بروید