
من به مرخصی نمی روم
گویا ایثار و فداکاری بر تمام جانش حاکم بود و حرف اول و آخر را او می زد. مثلاً در جبهه به دوستانش می گفت: شما که زن و بچه دارید، به مرخصی بروید و من که مجرد هستم، نیازی به مرخصی ندارم. به همین علت، بسیار کم، به مرخصی
111 مقاله
گویا ایثار و فداکاری بر تمام جانش حاکم بود و حرف اول و آخر را او می زد. مثلاً در جبهه به دوستانش می گفت: شما که زن و بچه دارید، به مرخصی بروید و من که مجرد هستم، نیازی به مرخصی ندارم. به همین علت، بسیار کم، به مرخصی
صبح روز دوازدهم دی ماه سال ۱۳۶۵؛ دکتر سریعاً خودش را به بالین مجروحی که تازه آورده بودند رسانید خستگی و ضعف از قیافه دکتر معلوم بود. او شبانه روز خود را وقف خدمت و کمک به مجروحان جنگی نموده بود. دکتر، مجروح را معاینه کرد. ترکش به نقاط مختلف
شهادت به خاطر تصویر امام خمینی (ره) چند روزی در محاصره افتاده و بیآب و غذا شده بودیم. یک گلوله هم برای دفاع نداشتیم، آنها ما را اسیر کردند. شصت نفر بودیم، از شدت تشنگی جان به لبمان رسیده بود. چند نیروی رزمنده از تشنگی جان دادند. ما را به
سوراخی درسر وقتی اسیر شدم، تنها کلامی که گفتم این بود: من یک شاگرد بزازم و یک شب بیشتر در جبهه نبودهام و هیچ اطلاعی ندارم. اما یکی از اسرای مجروح وقتی به هوش آمد، گفت: مسئولیت من با ابوترابی است… با این سخن، عراقیها با اصرار بیشتری با من
سیم خاردار مرحله اول عملیات محرم آغاز شده بود در گروهان، ادغامی از ارتش و سپاه خط شکن بودند. فرماندهی این دو گروهان را سروان ضرابی از ارتش و برادر علی مردانی از سپاه بر عهده داشتند وقتی به سیمهای خاردار رسیدیم هر دو به یکدیگر نگاه کردند انفجار گلولههای
زنگ ابدیت محمود (۱) مثل همیشه با شوق از خانه خارج شد، اما دقایقی بعد صدای انفجار شهر را لرزاند، زن هراسان و شتاب زده در جست و جوی فرزند ۷ سالهاش بیرون دوید، دودسیاه قدرت دویدن را از وی گرفت.اما زن در میان دود آتش میدوید، تمام مدرسه را
حسرت منور که زدند دیدم یک نفر پاهایش را به زمین میکشد. یک دستش را به گلویش گرفته بود و با دست دیگرش میخواست زیپ پیراهنش را باز کند. خواستم گلویش را ببندم نگذاشت دستم را گرفت و گذاشت روی جیبش، گفتم:«مگه توش چیه؟» خون از لای انگشتانش بیرون زد،
گفتم میشنوی چه آهنگ حزینی دارد ؟ گفت: آری این صدای … است که میخواند. گفتم: نه, نه خوب گوش کن من صدای قافله را میگویم قافله دو کوهه که دارد دور میشود . گفت: دور نمیشود عزیزم دارد گم میشود. گفتم: من نمیگذارم که صدای زنگ قافله دو کوهه
شهید امیر عبدالله ملتمسی «…. شهادت، اگر بیش از این برایت ضجّه نمیکنم، ببخش بر من که قلبم تیره است… میدانم اگر کسی تو را شناخت باید بخروشد، بستیزد، بسوزد، در دریای خون شنا کند تا به تو برسد. شهادت من از اینکه نامت را بر زبان آورم، شرم دارم؛
غریب شهادت شهد شیرین رضای حق است. شهادت عبارت تمام وکمال اعتماد واعتقادبه خداست. شهادت تکامل وجودی روح پرخروش و جوشش ،ولی در عین حال مطمئن و آرام شهید است. شهادت ارث بزرگ اولیـاء خداست. شهادت نهایت یک حماسه و ایثار است. شهادت غایت آرزوی رزمندگان راه خداست. شهادت فریاد
مهر شکونی کردن بسیار اهل نماز و سجدههای طولانی بودن و دائم سر بر آستان دوست ساییدن. میگفتند فلانی بر اثر کثرت عبادت و سر بر مهر داشتن، مهر را خرد و خمیر میکند! ماهی گیر کسی که در یک غذای آبکی، تندتند با قاشق در جستوجوی گوشتهای آن بود.
ریادون نمکدان. نمک را به اعتبار استحباب میل آن قبل از غذا و احیاناً تظاهر به آن میگفتند ریا و نمکدان را به اعتبار اینکه نمک رادر خود دارد، میگفتند ریادون. رنگی تعریف کردن خاطرات را با آب و تاب تمام و ذکر همهی جزئیات، حالات و حرکات مخصوص به خودشان
خودم اهل جبهه و جنگ بودم سال ۱۳۶۲ برای اولین بار به جبهه رفتم. ساعت ۳ نیمه شب به مقر شهید حاج بابا رسیدیم خودم پیکر پودر شده چهار شهید را برای خانوادههایشان فرستادم. آنجا تهیه غذا ۱۶۰۰۰ نفر بر عهده ما ۹۰ نفر بود. یک ماه بیشتر نماندم و
*** قبل از آشنایی با پرویز، با رجب جورسرا ازدواج کردم. مسئول حزب جمهوری اسلامی در شهر عباس آباد. رجب اهل دعا و نماز شب بود. چهرهای نورانی داشت. شاید کسی باور نکند، اما من فردی به مؤمنی او ندیدم. رجب سه ماه بعد از مراسم عقدمان در عملیات بیتالمقدس
رار همکلاسیهای خود به اردوی زیارتی شهدای جنوب آمد.خودش تمایل زیادی نداشت با این که بچهها تحت تأثیر فضای مناطق عملیاتی قرار بودند اما او به همه چیز بیاعتنا بود. و این بیاعتنایی را در عمل نشان میداد بعضی از بچهها قصد داشتند، به رفتار او اعتراض کنند اما من
حاجیه خانم حاج شمسی طعم داغ شهادت ۴ فرزند را چشیده بود. سال ۱۳۶۰ بزرگترین پسرش پر کشید عباس رشید بود و دستیار پیامبر (ص) بر سر داشت. عاشق حوزه و علوم اسلامی بود عضو نهضت آزادیبخش فلسطین و همراه شهید محمد منتظری. البته رهبری جمعیت فدائیان اسلام بابلسر را
فداکاری در شکل آمادگی برای دادن جان، از ویژگیهای انسان نیست. ما میبینیم و میدانیم که بسیاری از حیوانات، برای دفاع از نوزادان خود، خطر نابودی خود را باکمال اشتیاق میپذیرند. در حیوانات اجتماعی این آمادگی تا مرحله دفاع از همنوعان (علاوه بر نوزادان) نیز گسترش مییابد. بنابراین، فداکاری جانی
واقعیت این است که مذهب شیعه در همه ی اصول، پایه ها، تعالیم و مفاهمیم خود، مذهب استقلال، جدیت، تلاش، فداکاری، نشاط و کوشش در میدان عمل، در گسترده ترین شکل و حدود است. و غنای فرهنگی و علمی و فکری آن به گونه ای وصف ناپذیر است که آن
در سال ۶۱ هجرى تلخ تریـن فاجعه تاریخ انسانـى به وقـوع پیـوست, روز عاشـورا بـود که بهتریـن خلق به همـراه بهتـریـن نزدیکان و بهترین اصحاب و بهتـرین مسلمانان در سرزمینـى که به واسطه ایـن بهتـرینها, بهتـریـن شـد, شـربت شهادت را در عطـش وصــال دوست, سرکشیدند. اما در مقابل این بهترینها,
در کتاب کشف الغمه در تفسیر آیه(فتلقى آدم من ربه کلمات فتاب علیه انه هوالتواب الرحیم) (سپس آدم از پروردگارش کلماتى را دریافت کرد و توبه کرد; آرى او است که توبه پذیرمهربان است.)چنین آمده است که: حضرت آدم در ساق عرش نام مبـارک خاتم النبـیین و ائمه(علیهم السلام)را نوشته
ام وهب دفاع مقدس جنازه شهید شفاهی را سالها پس از شهادت، توسط گروه تفحص کشف کردند و جهت تشییع جنازه به تهران انتقال دادند. وقتی مادر شهید را خبر نمودند شروع به گریه و انابه کرد. سؤال کردند:«مادر چرا بیتابی میکنی؟» گفت: من برای شهادت فرزندم گریه نمیکنم من
عمر بن سعد چون از کار شهادت امام حسین علیه السلام پرداخت نخستین سر مبارک آن حضرت را به خولی (به فتح خاء و سکون واو و آخره یاء) بن یزید و حمید بن مسلم سپرد و در همان روز عاشورا ایشان را به نزد عبیدالله بن زیاد روانه کرد
چون حضرت سیدالشهداء علیه السلام به درجه رفیعه شهادت رسید اسب آن حضرت در خون آن حضرت غلطید و سرو کاکل خود را به آن خون شریف آلایش داد و به اعلی صوت بانگ واویلی برآورد و روانه به سوی سراپرده شد چون نزد خیمه آن حضرت رسید چندان صیحه
از بعض ارباب مقاتل نقل است که چون حضرت سیدالشهداء علیه السلام نظر کرد هفتاد و دو تن از یاران و اهلبیت خود را شهید و کشته بر روی زمین دید عازم جهاد گردید، پس به جهت وداع زنها رو به خیمه کرد و پردگیان سرادق عصمت را طلبید و
حُرّ بن یزید ریاحی پس از دریافت نامه عبید الله بن زیاد، امام(ع) را تحت فشار قرار داده و لشکر حضرتش را محاصره ی کامل نمود. پس از آنکه در نقطه ای مشخص مرکب امام(ع) توقف نمود و دیگر حرکت نکرد، حضرت نام آن محل را پرسیدند؛ جواب داده شد:
خواب دیدن حضرت زهرا(س) قبل از شهادت از آن بانوى پهلو شکسته نقل کردهاند که در روزهاى آخر عمر خواب دیدم پدرم را و به او از دست امت شکایت کردم آن حضرت به من فرمود: انک قادمه على عن قریب (۱) تو به زودى به سوى من مىآیى. بار
عزاداری ایام محرم و روزهای عزاداری سرور عاشقان آقا اباعبدالله الحسین (ع)، رزمندگان در جبهه اگر به حسینیه نزدیک بودند به آنجا میرفتند و گرنه در گوشهی سنگرها عزاداری میکردند. منبع :کتاب فرهنگ جبهه (آداب ورسوم) – صفحه: ۱۷۷ عطر و آرایش و مسواک آرایش سر و صورت و تمیز
هر روز فشار و آزار مشرکان بر پیامبر (صلى اللَّه علیه و آله) و مسلمانان شدت مىیافت. از سوى دیگر عدهاى از مردم شهر مدینه مسلمان شدند و در انتظار پیامبر (صلى اللَّه علیه و آله) بودند. مشرکان نیز تصمیم گرفتند در شبى معین دستهجمعى به خانه رسول خدا (صلى
پروردگار عالم در قرآن مجید (سورهى احزاب، آیهى سى و سه) مىفرمایند: انما یریداللَّه لیذهب عنکم الرجس اهلالبیت و یطهرکم تطهیرا. خداوند فقط مىخواهد پلیدى و گناه را از شما اهلبیت دور کند و کاملا شما را پاک گرداند. این آیه گواهى مىدهد که اهلبیت معصوم و
ذکر مصیبت مادر در غیر از ماه محرم و ایام عزاداری، دستههایی به تناوب، شبهایی در هفته و اوقاتی در شبانه روز به عزاداری میپرداختند و از آن جمله، بچههایی که تمام روز ذکرشان به طور خاص یا زهرا (س) بود. در پادگان، زمین صبحگاه و در خط مقدم، بزرگترین