دسته بندی :محاصره

7 مقاله

خاطرات رزمندگان 5

خاطرات رزمندگان ۵

پاسدار قوی هیکل صبح روز عملیات الله اکبر بود، ما پادگان دشت آزادگان را که در نزدیکی حمیدیه بود، به عنوان کمپ اسر معین کرده بودیم بچه‌ها حدود ۲۰۰ نفر اسیر را در آنجا نگه داشتند، خیلی جالب بود، هیچ‌یک از این افراد افسر و درجه‌دار نبود. بعد از دقت

خاطرات رزمندگان 3

خاطرات رزمندگان ۳

ام وهب دفاع مقدس جنازه شهید شفاهی را سال‌ها پس از شهادت، توسط گروه تفحص کشف کردند و جهت تشییع جنازه به تهران انتقال دادند. وقتی مادر شهید را خبر نمودند شروع به گریه و انابه کرد. سؤال کردند:«مادر چرا بی‌تابی می‌کنی؟» گفت: من برای شهادت فرزندم گریه نمی‌کنم من

داستان های صدر اسلام 5

داستان های صدر اسلام ۵

اولین بیعت کننده  پس از خواندن نامه امام حسین (ع) در منزل مسلم بن عوسجه، عابس به نزد مسلم بن عقیل رفت و گفت: «سپاس خدا را سزاست و ثنای من شایسته او باد. من از مردم به تو چیزی نخواهم گفت و نمی‌دانم چه در دل دارند، و چگونه

طنز 21

طنز ۲۱

از خوف خدا غش کرده اگر کسی بی‌موقع در میان جمع می‌خوابید، خصوصاً اگر این شخص بعد از سلام نماز خوابش می‌برد یا مثلاً در مراسم دعای کمیل، دعای توسل یا زیارت عاشورا که نوعاً بعد از نماز صبح برگزار می‌شد و به گوشه‌ای می‌افتاد و از خود بی‌خود می‌شد

طنز 19

طنز ۱۹

اللهم العن ابن مرجانه دوستی داشتیم که حاضر جواب بود. یکی از دوستان که با او صمیمی‌تر بود، گفت: «ما را که سر دعاهایت فراموش نمی‌کنی؟» جواب داد: «هرگز! شما را به طور خاص یاد می‌کنم» بچه‌ها که می‌دانستند حرف او خالی از مزاح نیست،‌ پرسیدند: «حالا چه مواقعی بیشتر

حمل و استتار , حمام با آب لوله‌كشي , حمام عمومي , حمله اما محاصره

حمل و استتار , حمام با آب لوله‌کشی , حمام عمومی , حمله اما محاصره

حمل و استتار بچه‌ها ‌شب عملیات، تغییراتی در وسایل خود می‌دادند تا بتوانند خشاب و نارنجک بیشتری بردارند. مثلاً با استفاده از کش و عبور دادن آن از سوراخ‌های فانوسقه، نارنجک‌ها و خشاب های اضافی خود را از زیر آن می‌گذراندند و محکم می‌کردند تا هنگام دویدن سرو صدا نکند

آرپي جي بي‌خرج , آن روزهاي سخت , آنتن آبكشي گردان , آفتابه با انصاف ,آرامگاه لباس

آرپی جی بی‌خرج , آن روزهای سخت , آنتن آبکشی گردان , آفتابه با انصاف ,آرامگاه لباس

آرامگاه لباس تابستان سال ۱۳۶۶ در جزیره مجنون جمعی از بچه‌ها در محاصره عراقی‌ها قرار گرفتند. آن‌ها وسایلشان را در کمین‌ها دفن کرده و روی یک سنگ نوشتند آرامگاه برادر فلانی تا بعد از بازگشت وسایل را پیدا کنند. بعد از مدتی نیروهای خودی آن محل را از دست عراقی‌ها

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
اسکرول به بالا