طرف پیروز جنگ ایران اسلامی است؛ چون دشمنان را از رسیدن به اهداف شان مانع شده و خود نیز به اهداف دفاعی خویش نائل شد. پیروزی های عمده در عملیات هایی، چون «ثامن الائمه»، «طریق القدس»، «فتح المبین»، «بیت المقدس»، «کربلای ۷»، «کربلای ۱»، «کربلای ۲»، «محرم» و…و نابودی نیروی دریایی عراق (عملیات مروارید) که تمامی اینها منجر به آزادسازی مناطق اشغالی خودی و تصرف مناطقی در داخل خاک عراق شد. در اینجا به چرایی دفاع مقدس و مروری به پرونده پیروزی در دفاع مقدس می پردازیم.
در یک جنگ، شکست و پیروزی چه وقت و در چه مواردی رخ می دهد؟ در ابتدا شکست ها و پیروزی ها را به سه قسمت تقسیم می کنیم:
۱- پیروزی و شکست در اهداف و سیاست های ملی و نظامی
۲- پیروزی و شکست در استراتژی نظامی
۳- پیروزی و شکست در صحنه عملیات نبرد
و یادآور این نکته می شوم که پیروزی ها و شکست های رخ داده در صحنه نبرد، در صورتی که فراگیر، عمیق و پایدار باشد، منجر به پیروزی و یا شکست در مقاطع ۱ و ۲ می شوند و همین طور پیروزی و موفقیت و یا شکست در مقاطع ۱ و ۲ می توانند منتج به پیروزی یا شکست در صحنه نبرد شود و بالعکس؛ چون بررسی پیروزی ها و شکست های قریب به هزار عملیات بزرگ و کوچک، نه ضرورت دارد و نه فرصت آن در این نوشتار هست و از طرفی نیز با توجه به پیروزی های عمده در عملیات هایی، چون «ثامن الائمه»، «طریق القدس»، «فتح المبین»، «بیت المقدس»، «کربلای ۷»، «کربلای ۱»، «کربلای ۲»، «محرم»، «فاو»، «خوارزم»، «میمک»، «الله اکبر» و نابودی نیروی دریایی عراق (عملیات مروارید) که تمامی این ها منجر به آزادسازی مناطق اشغالی خودی و تصرف مناطقی در داخل خاک عراق شد.
بررسی مقطع یا نوع سوم بالا، ضرورت عام ندارد؛ بلکه برای متخصصین فن در بررسی تاکتیکی هر عملیات ضروری و مفید است؛ از این رو تبیین پیروزی یا شکست در استراتژی نظامی و در اهداف و سیاست ها، کفایت می کند تا ما را به سر منزل مقصود برساند.
حال در این جا با توجه به انواع و مراحل استراتژی نظامی صدام که بیان شد و همین طور اهداق و سیاست های استکبار و صدام در تحمیل جنگ و با عنایت به پیروزی های بزرگی که در بیرون راندن دشمن از سرزمین پاک اسلامی ما رقم خورد، می توان پیروز نهایی جنگ، یعنی پیروز در اهداف و سیاست ها را شناخت.
پیروز دفاع هشت ساله کیست؟
همان طور که می دانید، حمله کننده و دفاع کننده از اقدام خود، اهداف سیاسی، مادی و یا معنوی را تعقیب می کنند؛ یعنی حمله کننده با اهدافی جنگ را شروع می کند تا با کسب پیروزی در جنگ، آن اهداف را تأمین کند و دفاع کننده نیز با اقدام به دفاع، اهدافی را تعقیب می کند که عمده آن ها ناکام نمودن حمله کننده در رسیدن به اهدافش است؛ لذا اگر هر کدام به اهداف خود در پایان جنگ برسند و آن اهداف را بتوانند حفظ کنند، آن طرف پیروز جنگ است؛ بنابراین با این توضیح و ذکر اهداف دشمن، طرف پیروز جنگ مشخص می شود. در این راستا لازم است اهداف طرفین را یادآور شوم:
اهداف صدام از تحمیل جنگ
اهداف «صدام» که علناً مطرح کرد، به شرح زیر است:
– لغو قرارداد ۱۹۷۵ یعنی تصاحب اروندرود و قسمت هایی از سرزمین ما در غرب و جنوب.
– جدا کردن شهر هایی از استان خوزستان که جمعیت عرب زبان دارد و مناطق نفت خیز جنوب.
– ساقط کردن نظام نوپای جمهوری اسلامی ایران.
– به دست آوردن رهبری در خلیج فارس و در بین اعراب.
– رفع محدودیت دسترسی به خلیج فارس.
اهداف پشتیبانان صدام یا استکبار شرق و غرب از تحمیل جنگ به ایران اسلامی
اهداف پشتیبانان صدام که در رأس آن ها آمریکا و غرب بود، به شرح زیر است:
– محبوس کردن انقلاب از محتوا تهی کردن آن
– به سازش کشانیدن و در نهایت ساقط کردن نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران
این مواردی که تا این جا ذکر شد، هدف یک طرف جنگ یعنی آغازکننده، متجاوز یا حمله کننده اولیه در این جنگ تحمیلی بود که دفاع مقدس هشت ساله جمهوری اسلامی را ضروری و الزامی می کرد؛ حال باید اهداف دفاعی جمهوری اسلامی را هم یاد آور شویم تا بتوانیم پیروز را از شکست خورده تمیّز دهیم.
اهداف جمهوری اسلامی در دفاع مقدس
– ممانعت از تجزیه ایران اسلامی
– استقرار قرارداد ۱۹۷۵
– بازپس گیری کلیه سرزمین هایی که در تجاوز دشمن اشغال شده بود.
– حفظ و اعتلای نظام اسلامی.
– معرفی چهره صدام و نظام بعث به عنوان متجاوز.
– حفظ امنیت، عزت و شرافت ایران اسلامی.
– دادن پند و عبرت به دیگر دشمنان نظام اسلامی و در حقیقت ایجاد قدرت بازدارندگی برای آینده.
– امیدوار کردن مستضعفین و مسلمین مظلوم سراسر دنیا به حرکت های همراه با ایمان و ایثار و توکل، استقلال از شرق و غرب در دفاع از خود، دین و شرف خویش.
– تنبیه متجاوز.
طرف پیروز و طرف شکست خورده را از هم باز شناسیم
با عنایت به اهداف ذکرشده، به دو طریق می توانیم طرف پیروز و طرف شکست خورده را از هم باز شناسیم:
۱- از نظر کلی، یعنی بدون بررسی مراحل و مقاطع عمومی جنگ و صرفاً از طریق دستیابی طرفین به اهداف غایی خویش از جنگ یا دفاع.
۲- از طریق مرحله بندی با تجزیه عمومی جنگ و حصول به اهداف در هر مرحله.
سپس ترکیب مراحل جمع بندی آن، که هر دو شیوه را به صورت بسیار فشرده، بیان می داریم:
الف – از نظر کلی
۱) با توجه به اهداف «صدام»، عراق به اهداف زیر دست پیدا نکرد:
– در پایان جنگ، دیدیم که صدام مجبور شد عهدنامه ۱۹۷۵ را بپذیرد.
– زمین های متصرفی را رها کند و به کشور خود برگردد.
– به تجزیه کشور ما موفق نشد.
– به ساقط کردن نظام هم موفق نشد.
– حامیان صدام نیز به اهداف خود نرسیدند؛ یعنی انقلاب محبوس نشد.
– انقلاب تهی نشد.
– انقلاب به سازش کشیده نشد.
– نظام دینی ساقط نشد.
۲) با توجه به اهداف دفاعی جمهوری اسلامی ایران، ما به اهداف دفاعی خود به شرح زیر رسیدیم:
– قرارداد ۱۹۷۵ مستقر شد. (اراده سیاسی ما بر صدام تحمیل شد). سرزمین هایمان آزاد شد.
– صدام بعنوان متجاوز معرفی شد.
– تجزیه و تفکیک قسمت هایی از ایران انجام نشد.
– جمهوری اسلامی ایران ساقط نشد.
– عزت و اقتدار جمهوری اسلامی ایران، اعتلا یافت و به جهانیان نشان داده شد.
– ساختار های دفاعی کشور نهادینه شده و مقتدر گردید.
– قطعنامه ۵۹۸ با بیشترین نظرات اعلامی ایران تغییر یافته و پذیرفته شد؛ بنابراین طرف پیروز جنگ ایران اسلامی است؛ چون دشمنان را از رسیدن به اهداف شان مانع شده و خود نیز به اهداف دفاعی خویش نائل شد.
ب – از نظر تحلیل مرحله ای:
اگر جنگ را به صورت کلی مرحله بندی کنیم، می توانیم از بررسی تحلیلی پیروزی، یا شکست، در هر مرحله طرف پیروز نهایی جنگ را دریابیم که البته فرصت تحلیل هر مرحله در این نوشتار و این زمان نیست و می شود برای هر مرحله مقاله تحقیقی و تحلیلی علمی تهیه و ارائه کرد؛ ولی فقط مراحل و نتیجه، در دو سطح هدف و استراتژی فشرده و خلاصه بیان می شود:
مراحل جنگ در سطح و سیاست های ملی و اهداف کلی صحنه نبرد
۱- بازدارندگی یعنی جلوگیری یا ممانعت از ایجاد تفکر تهدید در ذهن متجاوز و یا ایجاد خدشه موثر در اتخاذ تصمیم دشمن در حمله و در نتیجه نپذیرفتن خطرپذیری تهاجم توسط او.
در این مرحله ما ۱۰۰ درصد شکست خوردیم؛ یعنی به هیج وجه دارای قدرت بازدارندگی نبودیم؛ البته باید عنایت شود که قدرت بازدارندگی در دنیای امروز، صرفاً با مؤلفه نظامی تبیین نمی شود؛ گرچه فرصت تحلیل و تبیین عوامل بازدارنده ضروری برای نظام مقدس ما در آن زمان نیست؛ ولی در چند جمله می توان تعدادی مؤلفه قدرت بازدارندگی را به این شرح برشمرد:
– نفوذ سیاست خارجی در همسایگان، منطقه و جهان.
– سیاست داخلی نهادینه شده و مقتدر.
– ساختار های اقتصادی محکم و مولدّ.
– ذخایر کافی اقتصادی و مالی.
– وجود طرح های اقتصادی و سیاسی بنیانی، موثر و عملی برای بحران.
– امنیت داخلی کامل.
– حاکمیت ملی مقتدر.
– یکپارچگی و وحدت ملی هدف دار.
– ساختار های نظامی و دفاعی مستحکم.
– سازمان، آموزش، انضباط و آمادگی قبلی نیرو های مسلح.
– ارائه نمایش قدرت نظامی به بیگانگان.
– رهبری واحد و مقتدر ملی.
– انسجام و هماهنگی ساختار ها و سامانه های سیاسی کشور.
– وجود آرمان ها و علایق ملی همگانی.
– ساختار های هوشمند، عالم و به روز اطلاعاتی که بتواند تهدید را از قبل پیش بینی کند.
– شناخت و باور به تهدید در تمامی زوایای آن.
– انگیزه و میل ملی به دفاع براساس اعتقادات ملی یا مذهبی.
با توجه به موارد فوق و با مطالعه و دقت در تاریخ انقلاب اسلامی از سال ۵۸ تا شروع جنگ تحمیلی، درمی یابیم که به دلیل مبارزات انقلابی ملت بزرگ ایران اسلامی و مقاومت رژیم طاغوت در مقابل مردم و حمایت استکبار شرق و غرب از نظام منحط و مستبد و فاسد پهلوی و بعد خصیصه انقلاب و به تبع آن دگرگونی ساختار های سیاسی و مواردی دیگر مثل حضور منافقین و گروه های ملحد وابسته به غرب و شرق – اداره اجرایی کشور توسط ملی مذهبی های مرعوب یا وابسته به غرب، حضور تفکر لیبرالی غربی و مخالف سیره مبارزاتی حضرت امام در رأس امور (بنی صدر)، بسیاری از مولفه های مذبور یا وجود نداشت و یا با خلل و اشکال فراوان مواجه بود؛ به عنوان مثال، توان ارتش جمهور ی اسلام ی ایران به کمتر از نیم تقلیل یافته بود و قریب به ۳۰ درصد همین توان، در مناطق شمالغرب کشور، گنبد و مناطقی از خوزستان درگیر مبارزه با ضد انقلاب بود. سپاه پاسداران نیز دوران اولیه حیات خود را می گذراند و همین سپاه نوپا هم در درگیری ها ی مذکور فعال بود، اقتصاد کشور در حال رکود و درهم ریخته بود، نهاد های سیاسی کشور هنوز با شرایط و نیاز های زمان استقرار و استحکام نیافته بود، کشور دستخوش ناامنی ها ی ضد انقلاب بود، یکپارچگی و وحدت هدف دار دوران انقلاب سست شده و برای وضعیت جدید هدف دار نشده بود، ساختار دفاعی متزلزل و مواقعی تعطیل بود و ارائه نمایش قدرت نظامی معمول نشده بود، انسجام و هماهنگی در ساختار و سامانه سیاسی کشور وجود نداشت. از طرفی نیز شعار های گرو های منحرف و ملحد و ضدانقلاب، تا حدودی در کیفیت همگانی آرمان ها و علائق ملی خدشه وارد کرده بود و از همه مهم تر این که در ارکان رده بالای سیاسی کشور، بدلایلی نظیر: کمیت اکثریت مردم شیعه عراق، تصور مطلق از تنفر مردم عراق از دیکتاتوری صدام، عدم محاسبه درست از رشد هدف دار توان نظامی عراق در چند سال قبل از انقلاب و حسن نیت بیش از اندازه به مجامع و سازمان های جهانی، باور به تهدید از سوی عراق و تصور تحقق این تهدید وجود نداشت؛ بنابراین اراده سیاسی برای ورود به یک جنگ ناخواسته دیده نمی شد، ضمن اینکه ساختار های اطلاعاتی و ضد اطلاعاتی نیز فرو ریخته بود و تحرکات و درگیری های مرزی بدون تحلیل علمی نظامی به دست مسئولین می رسید و قرائنی از جنگ را برای آنان پیش بینی نمی کرد و آن تعداد از عناصر نظامی که نه بصورت نهادینه، بلکه بصورت فردی و بدلیل دلسوزی و تخصص خویش، تحلیل های علمی از پیش بینی وقوع تهدید را ارائه می دادند، قادر به ایجاد باور تهدید در سیاسیون نبودند؛ لذا باور ملی به تهدید وجود نداشت.
مؤلفه های قدرتمند و موثر بازدارندگی
مؤلفه های قدرتمند و موثر بازدارندگی در مواردی که احصاء شد، عبارت بودند از:
۱- حضور رهبری پیامبرگونه حضرت امام (رضوان الله تعالی علیه).
۲- انگیزه و میل ملّی برای دفاع براساس اعتقادات دینی (منبعث از سیره و مدیریت دینی حضرت امام خمینی)
۳- وجود ارتش (البته با وضعیتی که در بالا ذکر شد) آن هم صرفا به دلیل درایت، آینده نگری و دلسوزی حضرت امام خمینی (ره) و تعداد معدودی از سران از جمله امام خامنه ای (مدظله العالی) که برای بقاء ارتش اقدام نمودند.
۴- تشکیل سپاه و بعد بسیج مستضعفین و سرازیر شدن جوانان مؤمن پرشور به این دو نهاد انقلابی که این موارد هم مدیون نعمت وجود حضرت امام خمینی (ره) و امام خامنه ای (مدظله العالی) بوده و هست؛ و در یک جمله می توان گفت اگر امام نبود، با شروع جنگ، از ایران اسلامی و اسلام شیعی چیزی باقی نمی ماند.
البته بعد از مرحله بازدارندگی، همین چهار مؤلفه فوق به ویژه نقش حضرت امام خمینی (ره) و عشق و ارادت ارتشی ها به امام و شهادت طلبی ملت شهیدپرور بود که در هفته اول، ارتش عراق را در بسیاری از مناطق زمین گیر و استراتژی او مبنی بر تجزیه ایران و سقوط جمهوری اسلامی را منجر به شکست کرد و بنیان و پایه دفاع جانانه، حماسی و ایثارگرانه پیروزمند ارتش، سپاه پاسداران قهرمان و بسیج جان برکف مردمی را برای جمهوری اسلامی ایران بنا نهاد.
نتیجه این که در این مرحله، موفق نبودیم و پیروز این مرحله دشمن بود که هزاران کیلومتر مربع از سرزمین اسلامی ما را اشغال کرد؛ ولی دلایل این عدم موفقیت در مرحله بازدارندگی، خود برگ برنده سیاسی غیر ارادی هم برای ما بود که به دنیا می گفتیم ما قصد جنگ نداشتیم؛ زیرا انقلاب اسلامی خود را برای جنگ آماده نکرده بود و می خواست به ساختار نوپای خود بپردازد.