رخدادهای اهواز

رخدادهای اهواز

شیخ صدوق به سند خود از أبو الحسن صانع و او از عموی خود نقل می کند که: من با حضرت رضاعلیه السلام تا خراسان همراه بودم و با ایشان مشورت کردم درباره قتل رجاء بن أبی ضحاک که آن جناب را به خراسان آورد، پس آن جناب مرا از این فکر نهی کرد و فرمود: آیا می خواهی نفس مؤمنی را به عوض کافری به قتل رسانی؟ چون آن جناب به اهواز رسید فرمود: نیشکری از برای من جستجو کنید. بعضی از اهل اهواز که آنها را عقلی نبود گفتند: این مرد اعرابی است و نمی داند که در فصل تابستان نیشکر یافت نمی شود، پس به آن جناب عرض کردند: ای سید ما نیشکر در این وقت نیست بلکه در فصل زمستان پیدا می شود. آن جناب فرمود: جستجو کنید که بزودی آن را بیابید. اسحق بن إبراهیم گفت: به خدا قسم که طلب نمی کند سید من مگر موجود را پس از آن به جمیع نواحی و اطراف فرستادند تا این که زراعتکاران اسحق آمدند و گفتند: نزد ما پیدا می شود و ما ذخیره کرده ایم آن را از برای بذر که بعد از این زراعت کنیم. پس این یکی از دلیلهای آن بزرگوار شد و علامت امامت او گردید. چون آن بزرگوار به مکانی رسید که آن را قنتریه می گفتند (یا نزد مأمون رسید) در حالت سجود از او شنیدم که می فرمود: حمد مخصوص تو است اگر تو را اطاعت کنم، و مرا حجّتی نیست اگر تو را معصیت کنم، و عملی از برای من و از برای غیر من نیست در احسان تو، و مرا عذری نیست اگر بدی کنم، و آنچه خوبی به منت رسد از جانب توست ای کریم! بیامرز هر مرد مؤمن و زن مؤمنه ای را که در مشرق و مغرب زمین هستند. راوی گوید چندبار پشت سر آن بزرگوار نماز خواندیم و آن بزرگوار در نمازهای واجب غیر از حمد و سوره «انّا انزلناه» در رکعت أوّل و حمد و سوره «قل هو اللّه» در رکعت دوم، سوره دیگری نخواند.
( عیون اخبار الرضاعلیه السلام ، ۵/۲ – ۴۵۴. )
مسند الإمام الرضاعلیه السلام ، این روایت را با تغییرات مختصری نقل می کند، و در بخش ماجرای قتل رجاء بن أبی ضحاک با صراحت اشاره می کند که این ماجرا در شهر اهواز روی داده است.
( اخبار و آثار إمام رضاعلیه السلام ، ص ۸۲. )
عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الصائِغ عَنْ عَمِّهِ قالَ: خَرَجْتُ مَعَ الرِّضاعلیه السلام اِلی خُراسان اؤامره فی قَتْلِ رَجاء بْنِ أَبِی الضَّحاک، الَّذِی حمله إلی خراسان فنهانی عن ذلک وقال: اَترید أنْ تَقْتل نَفْساً مؤمنهً بنفسٍ کافرهٍ؟ قالَ: فَلَمَّا صارَ اِلی الأهواز قالَ لأهْلِ الأهواز: اُطْلُبُوا إلی قصب سکر….
( مسند الإمام الرضاعلیه السلام ، ۵/۱علیه السلام ۱. )
حادثه دیگری که در اهواز روی داد بیماری امام علیه السلام در این شهر بود ولی قبل از بازگو کردن ماجرای بیماری امام علیه السلام لازم است اطلاعاتی درباره وضعیت آب و هوای بیماری زای اهواز به نقل از یاقوت حموی و صفی الدین بغدادی از معجم البلدان و مراصد الاطلاع بیان کنیم:
هوای اهواز قتال غربا است و در وقتی که در هیچ شهری ناخوشی و تب وجود ندارد در این شهر موجود است و در هر شهری که شخص مبتلا به تب شد بعد از تنقیه و رفع مرض آن مرض دیگر عود نمی کند، مگر باز اخلاط فاسده ردیه در بدن او جمع شود. ولی در اهواز این طور نیست، ناخوشی بدون حدوث اسباب مسطوره عود می نماید زیرا سبب کثرت اکل و امتلا و غیره نیست بلکه این ناخوشی از آب و هوای این بلد است.
( مرآت البلدان، ۱۳۳/۱. )
درباره بیماری إمام رضاعلیه السلام أبو هاشم جعفری گوید: من در «آبیدج» بودم. هنگامی که شنیدم حضرت رضاعلیه السلام وارد اهواز شده اند خود را به این شهر رسانده و به مجلس آن جناب رفتم و خود را به آن حضرت معرفی کردم و این نخستین ملاقاتی بود که با ایشان انجام دادم. أبو هاشم جعفری در ادامه روایت خود می افزاید: إمام رضاعلیه السلام در این هنگام مریض بود و هوا نیز بسیار گرم و فصل تابستان. حضرت فرمود: برای من طبیبی بیاورید، من طبیبی را به بالین آن جناب بردم، حضرت نام گیاهی را برای طبیب برد و خواص آن را بیان داشت، طبیب گفت: من در روی زمین چنین گیاهی را نمی شناسم و کسی غیر از شما نام این گیاه را نمی داند، شما از کجا این گیاه را می شناسید، و این گیاه در این زمان و در این مکان پیدا نمی شود.
از دو حادثه نیشکر و بیماری امام علیه السلام در اهواز، روشن می شود که عزیمت حضرت به خراسان در فصل تابستان و هوای گرم بوده است. این موضوع در تعیین مسیر راه و منزلگاههایی که حضرت از آن عبور کرده اند حائز اهمیت است، زیرا به طوری که بازگو خواهیم کرد، در گذشته کاروانهایی که از یک شهر به شهر دیگری می رفتند از دو راه زمستانی و تابستانی حرکت می کردند این دو مسیر مختلف در مناطقی که زمینهای ناهموار و کوهستانی داشت متداول بوده است.
حادثه دیگری نیز هنگام خارج شدن حضرت رضاعلیه السلام از اهواز نزدیک پل اربق روی داده که از مضمون آن درمی یابیم عدّه ای بعد از شهادت إمام موسی کاظم علیه السلام گمان بردند که حضرت همچنان در قید حیات است و بر آن جناب توقف کردند.
( فرق الشیعه، ص ۸صلی الله علیه واله و ۰علیه السلام ؛ رجال النجاشی، ص ۱صلی الله علیه واله ، ۲۳۰، ۲۳۱، ۲۵۸؛ علل الشرایع، ۲۳۵/۱؛ اختیار معرفه الرجال، ص ۰صلی الله علیه واله ، ۴۵۹، علیه السلام صلی الله علیه واله ۴، ۸صلی الله علیه واله ۴، ۴۹۳. )
شیخ صدوق در عیون اخبار الرضاعلیه السلام به سند خود از جعفر بن محمّد نوفلی روایت می کند که: در پل اربق (اربک) نزد حضرت رضاعلیه السلام آمدم و بر او سلام کرده عرض کردم فدای وجودت شوم جمعی گمان می کنند پدر بزرگوارت زنده است، فرمود: دروغ گفتند خدا ایشان را لعنت کند اگر پدرم زنده بود میراثش قسمت نمی شد و زنانش نکاح نمی شدند، ولیکن قسم به خدا پدرم موسی کاظم علیه السلام مرگ را چشید چنان که علی بن أبی طالب علیه السلام چشید. محمّد نوفلی می گوید: من عرض کردم تکلیف من چیست و مرا به چه چیز امر می کنی؟ فرمود: بعد از من بر تو باد پیروی از فرزندم محمّد و اما من از دنیا خواهم رفت و قبری در طوس و دو قبر در بغداد مزار خواهد شد، عرض کردم فدای وجودت یکی از دو قبر بغداد را می دانم، قبر دوّم از کیست؟ فرمود: بزودی بر تو معلوم می شود. پس از آن فرمود قبر من و هارون چنین است. و دو انگشت خود را به هم چسبانید.
( عیون اخبار الرضاعلیه السلام ، ۳/۲صلی الله علیه واله ۴. )
حدیقه الرضویه، این روایت را از شیخ صدوق نقل می کند، اما به اشتباه می نویسد: جعفر بن محمّد بن نوفلی گفت در مدینه، خدمت حضرت رضاعلیه السلام رسیدیم نزدیک پل اربق (قریه ای است نزدیک زامهران) و… همان طور که ملاحظه ( زندگانی إمام رضاعلیه السلام ، ص ۸علیه السلام ۴؛ حدیقه الرضویه، ص ۴علیه السلام . )
می شود شیخ صدوق این روایت را بدون ذکر شهر خاصی نقل کرده ولی ما از قید «پل اربق» درمی یابیم که این حادثه در شهر اهواز روی داده نه در مدینه و از پیشگویی حضرت درباره محل دفن خویش و این عبارت که می فرماید: من از میان شما می روم، درمی یابیم که توقف حضرت در اهواز و پل اربق مربوط به همان سفری است که حضرت عازم مرو بودند و این اشاره اخیر حضرت علیه السلام که معمولاً در هر جا موقعیت ایجاب می کرد، بیان می فرمود حکایت از ماهیت تحمیلی ولایتعهدی و آگاهی امام علیه السلام بر شهادت خویش و دفن شدن در کنار قبر هارون در طوس دارد.
درباره ادامه مسیر حرکت إمام علی بن موسی الرضاعلیه السلام به فارس، منابع توضیحی نمی دهند که حضرت از کدام راه به سمت فارس و از آن جا به خراسان عزیمت کرده است و ما تنها از طریق اتّصال نقاط جغرافیایی روشن که در منابع معتبر ذکر شده می توانیم جزئیات مسیر حرکت حضرت و منازل بین راه را به دست آوریم و یا حدس بزنیم، زیرا مسیر راه خوزستان (سوق الاهواز) به فارس (اصطخر) منحصر به یک راه نیست. خوشبختانه در مورد اخیر ماجرای پل اربق روشن کننده مسیر است و معلوم می شود حضرت از کدامین دروازه اهواز آن روزگار به سوی فارس تشریف فرما شدند. هر چند که متأسفانه امروزه از بسیاری منزلگاهها و شهرها و دهکده ها هیچ نام و نشانی در نقشه های جغرافیایی باقی نمانده است. بنابراین با توجه به اهمیت پل اربق در مسیر بعدی حرکت إمام علیه السلام ، به اختصار اطلاعاتی در این زمینه بیان می کنیم.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
پیمایش به بالا