مردان بدبین درست است که مرد باید از همسرش مراقبت کند لیکن نه بحدی که به وسواسی گرى منتهى شود.بعض مردها به بیمارى بدگمانى و سوءظن مبتلا هستند.بى جهت نسبتبه همسرانشان بدبین هستند.درباره آنان احتمال خیانت میدهند. هر مردیکه بدین بیمارى خانمان سوز مبتلا شد زندگى را به خودش و خانوادهاش تلخ میکند. ایراد و بهانه جویى میکند.نسبت به اعمال وحرکات همسرش به نظر بدبینى نگاه میکند و مانند سایه او را تعقیب مینماید.چون سوءظن دارد از در و دیوار شاهد و قرینه پیدا میکند. چیزهایى را که اصلا دلیل خیانت نیستند به منزله ادله قطعیه غیر قابل انکار میشمارد.مثلا: چون فلان مرد برایش نامه نوشته لابد با هم سر و سرى دارند.چون با فلان مرد سلام و تعارف کرد معلوم میشود خیانتکار است. چون جوان همسایه از پشتبام باو نگاه کرد معلوم میشود خواهان یکدیگرهستند.چون از فلان مرد تعریف کرد معلوم میشود دل بسته اوست.چوننامهاش را از من مخفى نمود لابد از معشوقش بوده است.چون کمتر ازسابق اظهار محبت میکند معلوم میشود زیر سرش بلند است.چون قیافه دخترم با همسرم شباهت ندارد معلوم میشود خیانت کرده است. این قبیل امور بلکه کوچکتر از آنها را دلیل قطعى خیانت میشمارد. بدتر از همه اینکه گاهى مادر یا خواهر یا یکى از همسایگان در اثرغرضورزى و کینهتوزى عقیدهاش را تایید نماید در اینصورت جرم وخیانتیقینى میشود. بدبخت خانواده ای که به مرض بدگمانى مبتلا شوند.آسایش وخوشى ندارند.آب خوش از گلوى هیچکدامشان پایین نمىرود.مرد همانندیک پلیس مخفى دائما از اعمال و حرکات همسرش مراقبت مینماید.از درو دیوار شاهد و دلیل مىتراشد و در رنج و عذاب دائم بسر مىبرد. زنبیچاره هم ناچار است همانند یک متهم بیگناه همواره در شکنجه و عذابروحى و در حال محدودیت و تحت نظر زندگى کند.بنیاد چنین خانوادهاىهمواره در معرض خطر قرار دارد. ممکن است طلاق و جدایى به میان آید و زن و شوهر هر دو بدبخت شوند.ممکن است در اثر بدبینى قتل و جنایتبوجود آید. مردانیکه در اثر سوءظن هاى بیجا همسران بیگناه خویش را بقت لرسانده و حتى خودشان انتحار کردهاند نمونه هاى فراوانى دارند. در چنین موردى که واقعا یکى از مواقع حساس و خطرناکزناشویى است مرد و زن باید دست از لجبازى بردارند و قبل از وقوعحوادث ناگوار با عقل و تدبیر در صدد چاره بر آیند.زن و مرد اگر اندکىبخود آیند و خطر بزرگى را که در کمینشان نشسته در نظر بگیرند و بااحتیاط کامل و عاقبتاندیشى در صدد حل مشکل برآیند پیروز خواهندشد. مرد باید تعصبهاى غلط و توهمات بیجا را از خویش دور گرداند وبر طبق موازین عقل و وجدان رفتار کند.نسبتخیانتبه کسى دادنموضوع بسیار دشوار و پر مسؤولیتى است.تا موضوع خیانتبا دلیل وشاهد قطعى به اثبات نرسد نمىتوان کسى را متهم کرد.خداوند متعال درقرآن میفرماید:اى کسانیکه ایمان آوردهاید از بسیارى از گمانهاى بداجتناب کنید زیرا بعض گمانها گناه است (۱) . رسول خدا (ص) فرمود:هر کس همسرش را (بىجهت) متهم بهزنا کند همانند مار که از پوستش خارج میشود از حسناتش خارج خواهدشد.و به تعداد موهاى بدنش هزار گناه در نامه اعمالش ثبتخواهد شد (۲) . پیغمبر اسلام (ص) فرمود:هر کس به مرد یا زن مؤمنى بهتان بزند خداوند متعال در قیامت او را بر تلى از آتش نگه میدارد تا به کیفر بهتانشبرسد (۳) . مادامیکه با ادله و براهین شرعى خیانت زن به اثبات نرسد مرد حقندارد او را متهم سازد.و تهمت زدن به او گناه بسیار بزرگى است که درشرع مقدس اسلام هشتاد تازیانه براى آنان مقرر شده است. به صرف احتمال یا به وسیله شواهد و علائم خیالى نمىتوان یکچنین موضوع مهمى را اثبات نمود.مثلا اگر در روزگار جوانى براى کسىنامه فرستاده یا برایش نامه یا عکس فرستادهاند دلیل خیانت او نیست. درست است که نباید چنین عملى را انجام داده باشد لیکن ممکناست در اثر سادگى و نادانى مرتکب این اشتباه شده باشد و واقعا عفیف وپاکدامن باشد. براى جوانان از این قبیل اشتباهات اتفاق مىافتد.اگر مردىبرایش نامه فرستاده البته نباید نامهاش را قبول کند لیکن اگر از روىنادانى نامهاش را پذیرفتیا از ترس اتهام مخفى ساخت نمىتوان صرفاین نامه را دلیل خیانتشمرد. اگر با مرد بیگانهاى سلام و تعارف کرد گر چه کار خوبى نکرده کهبا بیگانهاى گرم گرفته است لیکن تنها اینکار را نمىتوان دلیل خیانتشمرد.شاید به عقیده خودش مىخواسته خوش اخلاقى بخرج بدهد یامنظور دیگرى داشته است.شاید از دوستان پدر یا برادرش بوده است. شاید به مناسبتى سابقه آشنایى داشتهاند. اگر از مردى تعریف کرد دلیل آن نمىشود که به او دلبسته است. البته زن کار خوبى نمیکند که نزد شوهرش از مرد دیگرى تعریف میکندلیکن شاید از روى سادگى و عدم توجه باشد و نباید از علائم خیانتمحسوب شود. اگر نامهاش را مخفى ساختیا در مورد معاشرتهایش مرتکب دروغو خلافگویى شد دلیل خیانت نیست.شاید از ترس اتهام نامهاش را مخفىساخته یا مرتکب دروغ شده باشد شاید مطلب دیگرى در آن نامه بودهخواسته از شوهرش مخفى بماند.شاید براى خلافگویى منظور دیگرىداشته است. اگر کمتر از سابق اظهار محبت میکند دلیل آن نیست که نسبتبهدیگرى دلبسته است.شاید از شوهرش دلخورى داشته باشد.شاید غم وغصهاى به دل داشته باشد،شاید بیمار باشد.شاید در اثر بىتوجهى و عدماظهار محبتشوهرش،نسبتبه زندگى دلسرد شده باشد. به هر حال،در این قبیل امور که از علائم خیانتشمرده میشود دههااحتمال صحیح عقلایى وجود دارد که اگر با وجدان پاک و بىآلایشمورد سنجش قرار گیرد احتمال خیانتیک احتمال مرجوح و غیر عقلایى محسوب خواهد شد. آقاى محترم!ترا به خدا سوگند دست از سوءظن و وسواسیگرىبردار.مانند یک قاضى با انصاف در محکمه داورى بنشین و ادله و شواهدخیانت همسرت را با دقت و انصاف بررسى کن و مقدار دلالت آنها رابسنج و ببین آیا قطعى هستند یا ظنى یا احتمالى؟ من نمیگویم لاابالى و بىغیرت باش بلکه میگویم:بهر دلیلى بهمقدار دلالتش ترتیب اثر بده نه زیادتر.چرا براى بعضى توهمات بیجا و شواهد پوچ زندگى را به خودت و خانوادهات تنگ میکنى؟اگر کسى باهمین قبیل شواهد خیالى خودت را متهم سازد چه حالى پیدا میکنى؟ چراانصاف و وجدان ندارى؟چرا آبروى خودت و همسرت را میریزى؟چرابر احوال زار و پریشان او ترحم نمیکنى؟هیچ فکر نمیکنى که ممکن استدر اثر همین بددلیها و تهمتهاى بیجا همسر پاکدامنت از وادى عفاف خارجشود و دامنش به فساد آلوده گردد. حضرت على علیه السلام به فرزندش امام حسن فرمود:مواظبباش در غیر موضع غیرت، غیرت بخرج ندهى.زیرا این عمل افراد صحیحرا به سوى فساد و افراد پاکدامن را به جانب گناه متمایل خواهد ساخت (۴) . اگر نسبتبه همسرت بدبین هستى مطلب را با هر کس در میاننگذار زیرا ممکن است در اثر دشمنى یا نادانى یا تظاهر به خیرخواهى،بدون دقت و بررسى،عقیده ترا تایید نمایند بلکه شواهد بىاساس دیگرىرا بدان بیفزایند و سوءظنت را به مرحله یقین برسانند و بدینوسیله دنیا وآخرتت را تباه سازند.مخصوصا با مادر و خواهرت در این باره صحبتنکن زیرا اکثر آنها باطنا با همسرت میانه خوبى ندارند.چه بسا در این مواقع حسد و کینهتوزى آنان تحریک شود و بدون عاقبتاندیشى بدبینىترا زیادتر گردانند.اگر خواستى از راهنمائیهاى دیگران استفاده کنى بادوستان عاقل و با تجربه و خیرخواه و عاقبتاندیش مشورت کن.بهتر ازهمه اینکه نسبتبهر یک از اعمال و رفتار همسرت بدبین هستى مطلب رابالصراحه با خودش در میان بگذارى و توضیح بخواهى.لیکن منظورتاین نباشد که مطلب را باثبات برسانى. بلکه حس بدبینى را و لو موقتا کنار بگذار و خودت را خالى الذهنبگیر.و مانند یک قاضى با انصاف که بخواهد درباره دیگران داورى کندبه توضیحات همسرت گوش بده.اقلا احتمال صدق دربارهاش بده،فرضکن شوهر خواهرت براى داورى بنزد تو آمده و براى خیانت همسرش یکچنین شواهدى را ذکر میکند ببین درباره او چطور قضاوت میکنى دربارههمسرت نیز همانطور حکم کن؟چرا گریه و زاریها و دلیل و برهانهاى اودر دل سنگ تو اثر نمیکند؟و به عنوان یک مجرم قطعى به سخنانش نگاه میکنى؟ بردبار و عاقل باش.مبادا به مجرد این شواهد پوچ همسر بیگناهترا طلاق بدهى و خودت و او را بدبخت گردانى.گیرم این زن را طلاقدادى و توانستى با تحمل خسارتهاى زیاد همسر دیگرى انتخاب کنى ازکجا که او بهتر باشد؟حالتبدبینى تو آنوقت هم خواهد بود.وانگهى فکربچههاى بیگناهت را نمیکنى؟آخر آنها چه کردهاند که باید فداى مرضبدبینى تو شوند؟ به چشمهاى معصوم و رنگ پریده آنان نگاه کن و دست ازبددلى بردار. مبادا در اثر بدبینیهاى بیجا دستبخودکشى بزنى یا همسر بیگناهترا بقتل رسانى.از یک طرف مرتکب قتل نفس که بدترین گناه است و خدابدان وعده دوزخ داده بشوى،از طرف دیگر زندگى را از هم بپاشى وخودت را سیه روز و بدبخت گردانى. این مطلب را بدان که کمتر خونى است که مخفى بماند.بالاخرهآثار خون بروز میکند.آنگاه به کیفر اعمالتیا کشته میشوى یا براى همیشهباید در زندان بسر برى. اگر مطلب را قبول ندارى به آمار محکومین که مقدارى از آنها درصفحات مجلات و روزنامهها منعکس میشود بنگر تا عواقب این قبیل جنایتها برایت روشن گردد. همسران یک چنین مردانى نیز وظیفه بسیار سنگینى بر دوش دارند. باید براى نجات خودشان و شوهر و فرزندانشان فداکارى کنند.باید واقعاشوهردارى کنند.در یک چنین مواقع دشوار است که مراتب لیاقت وکاردانى و عقل و تدبیر بانوان ظاهر میگردد. خانم محترم!قبل از هر چیز این مطلب را بدان که شوهرت به یکبیمارى خطرناک روانى مبتلا است.بىجهت نمیخواهد زندگى را بهخودش و تو تلخ کند بیمار است.آرى وسواسیگرى نیز یکى از بیماریهاىخطرناک است.با بیمار باید مدارا نمود تا بیماریش برطرف گردد. تامیتوانى به او اظهار عشق و محبت کن.آنقدر اظهار علاقه کن تا یقین کندکه جز او کسى در دل تو راه ندارد.اگر ایراد و بهانهجویى میکند تحملکن.در مقابل تندیها و خشونتهایش بردبارى بخرج بده.در مقابلسختگیریهایش مدارا کن.داد و قال راه نینداز.قهر و دعوا نکن.در مقابلپیشنهاداتش لجبازى نکن.اگر احساس کردى که نامهها و معاشرتهایت راکنترل میکند اصلا برویش نیاور.تمام اعمال و رفتار و حوادث روزانه رابرایش تشریح کن.هیچ حادثهاى را از وى مخفى مدار.در هر موردىتوضیح خواستحقیقت را بدون کم و زیاد در اختیارش بگذار.از دروغ وکتمان واقع جدا اجتناب کن زیرا اگر یک مرتبه دروغت آشکار شد آنراسند جرم و دلیل قطعى خیانت محسوب میدارد و باین آسانیها بدبینى اوبرطرف نخواهد شد.اگر گفت: با فلان کس معاشرت نکن و فلان کار را انجام نده بدون چون و چرا بپذیر و سرسختى نشان نده که سوءظنش زیادتر میشود. از کارهاییکه اسباب بدگمانى و تهمت میشوند جدا اجتناب کن. حضرت على (ع) فرمود:هر که نفس خویشتن را در موضع تهمتقرار دهد نباید کسانى را که به او گمان بد میبرند ملامت کند (۵) . اگر نسبتبه شخص معینى حساسیت دارد او را به طور کلى رها کن. تو اگر بتوانى شوهر و زندگى خودت را حفظ کنى بهتر است تااینکه دوستى با افراد مخصوصى را نگهدارى کنى.پیش خود نگو مگر مناسیر و بنده زر خرید شوهرم هستم که مجبور باشم اینقدر مدارا کنم.البتهبنده نیستى لیکن همسر یک مرد بیمار هستى. در آن هنگام که با هم پیمان زناشویى بستید متعهد شدید که درمشکلات و گرفتاریها یار و غمخوار یکدیگر باشید آیا رسم وفا است که بایک شوهر بیمار لجبازى و ستیزهگرى کنى؟ احساسات خام را کنار بگذارهوشمند و عاقبتاندیش باش.به خدا سوگند براى حفظ شوهر وخانوادهات هر چه بردبارى و فداکارى کنى ارزش دارد.هنر زن در اینستکه در یک چنین مواقع دشوار با چنین مردانى سازگارى کند. امام صادق (ع) فرمود:جهاد زن در این است که در مقابل اذیتها وغیرتهاى شوهرش بردبارى کند (۶) . کارى نکن که شوهرت بدبین یا بدبینتر شود.از مردان بیگانهمخصوصا آنها که شوهرت نسبتبه آنها حساسیت دارد تعریف نکن.به مردان نامحرم خیلى نگاه نکن.پیغمبر اسلام (ص) فرمود:خداوند متعال برزن شوهردارى که چشمش را از نگاه به نامحرم پر کند غضب شدید خواهدکرد (۷) . با مردان بیگانه معاشرت و گفتگو نکن.بدون اجازه شوهرت بهخانه آنها نرو.به اتومبیل آنها سوار نشو.عفت و پاکدامنى تو کافى نیستبلکه باید از امورى که اسباب سوء ظن مىشود جدا اجتناب نمایى.ممکناست در اثر غفلت و سادگى کار کوچکى از تو سر بزند که شوهرت رابدبین گرداند. به داستان زیر توجه فرمایید: دختر ۲۷ سالهاى…در دادگاه گفت:در زمستان سال ۱۳۴۲ در یکروز برفى به تقاضاى یکى از دوستانم به اتومبیل دایى او سوار شدم تا مرابه منزل برساند.و همین امر هشتسال است که مرا بلاتکلیف گذاردهاست،دو ماه قبل از واقعه موقعى که در کلاس ششم دبیرستان تحصیلمىکردم عقد شده بودم.یک روز که براى حاضر کردن درس به خانه یکىاز همشاگردیهایم رفته بودم برف شروع شد.همشاگردى از من خواست کهدایىاش مرا به منزل برساند.اتفاقا هنگامى اتومبیل حامل من به منزلرسید که شوهرم سر کوچه ایستاده بود.من که متوجه خطر شده بودم بهراننده گفتم فرار کند او هم مانند یک مجرم فرار کرد و همین امر برسوءظن شوهرم افزود.بعدا نیز موقعى که مورد اعتراض قرار گرفتمجریان را انکار کردم و این امر سوءظن او را بیشتر کرد به طورى که بعداحتى شهادت همشاگردى و خانوادهاش نتوانستخاطر او را آسوده سازد و مرا از اتهام برهاند. شوهرم دیگر نه حاضر شد مرا به خانه ببرد و نه طلاقم گوید هشتسال است که همینطور بلا تکلیف ماندهام (۸) . به نظر خوانندگان مقصر در این داستان کیست؟به نظر من عمدهتقصیر به گردن زن است. اوست که در اثر سادگى و غفلت،خودش وشوهرش را به این روز انداخته است. اولا کار خطائى کرد که در اتومبیل مرد بیگانهاى سوار شد.برفرض اینکه شوهرش هم این قضیه را ندیده بود اصولا سوار شدن زن دراتومبیل یک مرد بیگانه کار زشت و خطرناکى است. ثانیا گیرم که در اثر غفلت این عمل را انجام داد لیکن وقتى دیدشوهرش سر خیابان ایستاده استباید فورا به راننده بگوید نگهدار.ازاتومبیل پیاده شود و با شوهرش به منزل برود و جریان را براى او شرح بدهدثالثا یکى از اشتباهات بزرگش اینست که به راننده دستور فرارداده. چهارمین اشتباهش اینست که بعدا قضیه را به کلى انکار نمودهاست.بعد از همه اینها جا داشت وقتى شوهرش را ملاقات مىکرد تمامقضایا را برایش شرح مىداد و اعتراف مىکرد که من در اثر سادگى وخجالت اشتباه کردم. البته مرد هم در مرتبه دوم بىتقصیر نبوده است.نباید تنها این حادثهرا دلیل قطعى یانتبشمارد.باید احتمال بدهد که همسرش در اثر غفلتو سادگى و عدم تجربه مرتکب این خطا شده بعدا هم از ترس اتهام دستور فرار داده و به همین جهت هم اصل قضیه را منکر شده است. در این صورت باید با کمال انصاف و بیطرفى در اطراف قضیهخوب تحقیق کند.وقتى به برائت او اطمینان حاصل کرد خطایش راببخشد و زیاد سختگیرى نکند. زن خیانتکار اگر با ادله و شواهد قطعیه باثبات رسید که زن خیانتکار است و بامردان بیگانه رابطه نامشروع دارد مرد با مشکل بسیار دشوارى روبرومىشود.از یک طرف حیثیت و آبرویش در معرض خطر قرار دارد ازطرف دیگر تحمل چنین ننگى دشوار است.مرد در بنبستسختى گیرکرده که نجات از آن کار بسیار خطرناک و دشواریست. در اینجا مرد چند راه در پیش دارد: راه اول-براى حفظ آبرو و بقاى خانوادهاش دندان بر سر جگرنهاده موضوع خیانت همسرش را نادیده بگیرد و با وضع موجود تا آخرعمر بسازد.البته این راه درستى نیست.زیرا هیچ مرد غیرتمندى نمىتواندشاهد خیانتهاى همسرش باشد و وجود اطفال نامشروع را تحمل کند. غیرت براى مرد یکى از صفات پسندیده است و مرد بىغیرت نزد خدا ومردم خوار و فرومایه و بىآبروست. واقعا چه زندگى کثیف و ننگآورى دارند نامردانى که بدین خوىبد آلودهاند؟! نه تنها مرد نیستند بلکه از حیوانات هم پستترند. پیغمبر اسلام صلى الله علیه و آله فرمود: بوى بهشت از پانصد سال راه استشمام مىشود لیکن دو دسته مردماز بوى بهشت محرومند: عاق والدین و دیوث.عرض شد:یا رسول اللهدیوث کیست؟فرمود:مردى که میداند همسرش زناکار است (و در مقابلخیانت او سکوت مىکند) (۹) . راه دوم-همسر خودش یا مرد خیانت پیشه را به قتل برساند. البته بدین طریق مىتواند انتقام بگیرد و به طور موقت تشفى قلب حاصلکند.لیکن کار بسیار خطرناکى است و عاقبتخوشى ندارد.زیرا کمتراتفاق مىافتد که موضوع قتل براى همیشه مخفى بماند.بالاخره قاتلشناخته و مورد تعقیب قرار خواهد گرفت.در دادگاه هم موضوع خیانتهمسرش را به این آسانیها نمىتواند به ثبوت برساند.بدین جهت احتمالتبرئه شدنش بسیار ضعیف است.یا محکوم به اعدام مىشود یا اینکه اقلامدت درازى را باید در زندان بسر برد.زندگى او از هم مىپاشد.اطفالشبدبخت و بىسرپرست مىشوند.بنابراین، عقلایى نیست که انسان تحتتاثیر احساسات خام قرار بگیرد و براى تشفى نفس و ارضاى حسکینهتوزى دستبه چنین اقدامات خطرناکى بزند و جان خودش را درمعرض خطر قرار بدهد. مرد باید عاقل و بردبار و عاقبتاندیش باشد.آنقدر قدرت نفسداشته باشد که دستبه اقدامات جنونآمیز نزند تا اینکه چاره واقعى را پیداکند. مردانى که به یک چنین بلیه زندگى گرفتارند باید قبل از هر گونه اقدام خطرناک،عواقب آن را بخوبى بسنجند و به آمار مردانى که همسرخویش یا مرد خیانت پیشه را به قتل رساندهاند، و در صفحات مجلات وروزنامهها هر روز منعکس مىشوند،مراجعه کند و نتیجه کارشان را ببیند وآنگاه تصمیم بگیرد. راه سوم-خودکشى کند تا خیانتهاى همسرش را نبیند و از اینزندگى ننگین نجات پیدا کند، البته این راه هم عقلایى نیست.زیرا از یکطرف مرتکب قتل نفس شده که از لحاظ شرع یکى از گناهان بزرگى استکه خداوند متعال وعده دوزخ بدان داده است. از طرف دیگر،خودش را نابود و از زندگى محروم نموده است. این چه کار غیر عقلایى است که انسان براى انتقام از دیگران خودش را بههلاکت دنیوى و اخروى بیندازد؟!و همسرش را براى ارتکاب خیانتآزادى بیشترى بدهد؟شاید بدترین راهها همین راه باشد. راه چهارم-در صورتى که خیانت همسرش به طور یقین به اثباترسید و دید به هیچ قسمى حاضر نیست از کارهاى غیر مشروعش دستبردارد بهترین و بىخطرترین و عقلایىترین راه اینست که او را طلاقبدهد و از شر او نجات پیدا کند. درست است که در اثر طلاق زندگى او از هم مىپاشد و خسارتهاىزیادى هم خواهد دید و تحمل اینکار دشوار است مخصوصا اگر بچهدارباشد لیکن به هر حال چارهاى جز این وجود ندارد.بهترین راه اینست کههمسرش را طلاق بدهد و فرزندانش را تحویل بگیرد.زیرا صلاح نیستفرزندان بیگناهش را در اختیار یک زن فاسد قرار دهد. البته نگهدارى از بچهها دشوار است لیکن باید مرد مطمئن باشد که چون براى رضاى خدا این طریق را انتخاب نموده خدا هم یاریش مىکند وبزودى یک زن پاکدامن و عفیف نصیبش مىگردد و طولى نخواهد کشیدکه زندگى او در یک مسیر عادى و آبرومند قرار خواهد گرفت فرمود:استفاده از نعمتهاى خدا جزء دین است (۱۰) . پیغمبر اسلام (ص) فرمود:آدم کثیف بد بندهاى است (۱۱) . پیغمبر اکرم فرمود:آنقدر جبرئیل درباره مسواک به من سفارشکرد که بر دندانهایم ترسیدم (۱۲) . حضرت على (ع) فرمود:خدا زیبا است و زیبایى را دوست دارد.ودوست دارد که آثار نعمتهایش را بر بندگانش ببیند (۱۳) . پاکیزهگى و زیبایى اختصاص به زن ندارد.بلکه مرد هم باید به سرو وضع خویش برسد و تمیز و شیک باشد.بسیارى از مردها اصلا مقید بهنظافت و لباس خوب نیستند.دیر به دیر به حمام مىروند.به اصلاح سر وصورت چندان مقید نیستند.با لباسهاى کثیف و موهاى ژولیده در منزل ودر حضور مردم ظاهر میشوند.بوى عرق بدن و پاهایشان مردم را اذیتمیکند. البته شاید اکثر مردها به زینت کردن و نظافت و شیک پوشى مقیدباشند لیکن آن هم در خارج منزل و براى مردم است.اما در داخل منزلاصلا مقید نیستند.وقتى مىخواهند به اداره یا بازار و خیابان یا مجلسمهمانى بروند سر و صورتشان را اصلاح میکنند،موهایشان را شانه ورنگ و روغن میزنند،بهترین لباسهایشان را پوشیده از منزل خارجمىشوند اما وقتى به منزل بازگشتند فورا لباسهاى اتو کرده و زیبا را درآورده لباسهاى مندرس و کثیف را مىپوشند.کمتر اتفاق مىافتد که در منزل موهایشان را شانه بزنند و به آرایش و زیبایى مقید باشند.بامداد که ازخواب برخاستند با همان موهاى ژولیده و چشمهاى قى کرده براى خوردنصبحانه سر سفره مىنشینند.اگر اتفاقا یک یا چند روز از منزل خارجنشوند با همان وضع نامرتب بسر مىبرند.به طورى در منزل زندگى میکنندکه هیچکس نمىخواهد به او نگاه کند نظافت و آرایش و شیکپوشى رافقط براى خارج منزل و براى مردم بیگانه گذاشته است.و هیچ به فکرخانوادهاش نیست. آقاى محترم!چنانکه تو از زن کثیف و ژولیده بدت مىآید و ازهمسرت انتظار دارى که در منزل به سر و وضع خودش برسد و تمیز وقشنگ باشد مطمئن باش او هم همین انتظار را از تو دارد.او هم از شوهرژولیده و بدقیافه بدش مىآید دوست دارد همیشه شوهرش را زیبا و مرتبببیند. اگر تو در داخل منزل به وضع خودت نرسى چشم همسرت درخارج منزل به مردان شیکپوش و خوش قیافه مىافتد و خیال میکند کهآنان از آب و خاک دگر و شهر و دیار دگرند. وقتى آنان را با تو مقایسه میکند از تو ناراضى و دلسرد میگردد.توهم در داخل خانه به سر و وضع خودت برس و تمیز و شیک باش تاهمسرت ببیند که تو هم از مردان دیگر کمتر نیستى. تا محبتش زیاد شود وبه خانه و زندگى بیشتر علاقهمند گردد و از فساد و انحراف سالم بماند. اصولا چه ثمرى دارد که براى مردان بیگانه و زنان کوچه و بازار زینتکنى با اینکه اصلا احتیاجى به آنها ندارى لیکن براى همسرت که شریکزندگى است و به مهر و محبت او کاملا نیازمندى با بدترین وضع و قیافه ظاهر شوى؟! بدین جهت،دین مقدس اسلام به مردان سفارش میکند که براىهمسران خویش آرایش و زینت کنند. پیغمبر اسلام (ص) فرمود: بر مرد واجب است که غذا و لباس همسرش را تامین کند و باصورت و قیافه بد بر او ظاهر نشود.اگر چنین کرد حقش را ادا کردهاست (۱۴) . رسول خدا (ص) فرمود:باید شما خودتان را براى همسرتان مرتبو آماده گردانید،چنانکه دوست دارید آنان خودشان را براى شما مهیاسازند (۱۵) . حسن بن جهم مىگوید:حضرت ابو الحسن علیه السلام را دیدم کهخضاب کرده بود.عرض کردم خضاب کردهاید؟فرمود:آرى.مرتب و مهیابودن باعث عفت زنان میشود.به واسطه نامرتبى و مهیا نبودن مردان استکه زنان،عفتخویش را از دست میدهند.سپس فرمود:آیا دوست دارىهمسرت را نامرتب ببینى؟گفتم:نه.فرمود:او هم عینا مانند تو است. (۱۶) امام رضا علیه السلام فرمود:زنان بنى اسرائیل بدان جهت از طریقعفتخارج شدند که مردانشان به مرتب بودن و زیبایى مقید نبودند.سپسفرمود:همان انتظارى که تو از همسرت دارى او نیز همان انتظار را دارد. (۱۷) پىنوشتها: ۱-اطلاعات ۲۶ بهمن ماه ۱۳۵۰ ۲-اطلاعات ۲۷ بهمن ماه ۱۳۴۸ ۳-سوره نور آیه ۳۰ ۴ و ۵-وسائل ج ۱۴،صفحه ۱۳۸ و ۱۳۹ ۶-و نمیدانند چرا؟ص ۱۴۰. ۷-شافى ج ۱ ص ۱۹۷ ۸-شافى ج ۱ ص ۱۹۷ ۹-بحار ج ۶۲ ص ۱۲۹ ۱۰-شافى ج ۱ ص ۲۰۸ ۱۱-شافى ج ۱ ص ۲۰۸ ۱۲-شافى ج ۱ ص ۲۱۰ ۱۳-شافى ج ۱ ص ۲۱۲ ۱۴-بحار ج ۱۰۳ ص ۲۵۴ ۱۵-مستدرک ج ۲ ص ۵۵۹. ۱۶-وسائل ج ۱۴ ص ۱۸۳ ۱۷-بحار ج ۷۶ ص ۱۰۲
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.