سوق الاهواز

سوق الاهواز

اهواز در اواخر سال ۵۱ ه’ ق توسط أبو موسی اشعری در زمان زمامداری عمر بن خطاب فتح شد. ابن حوقل که کتاب خود صوره الأرض را در سال علیه السلام (۱) صلی الله علیه واله ۳ ه’ ق تألیف کرده است، حدود خوزستان را به شرح ذیل وصف می کند:
حدود خوزستان و موقع آن در میان سرزمینهای مجاور که بدان می پیوندد و از مضافات آن به شمار می روند، بدین گونه است: حدّ شرقی آن فارس و اصفهان است و میان خوزستان و حدّ فارس از سوی اصفهان، رود طاب جاری است و تا (۲)
نزدیکی مهروبان مرز آن را تشکیل می دهد و بر کرانه این رودخانه روستایی بزرگ و ناحیه ای پهناور است. این رود عمیق و بزرگ است و پلی چوبین معلّق در هوا (۳)
دارد و فاصله آن تا آب، ده ذراع و گذرگاه کاروانیان و عابران است. آن گاه رود طاب مرز میان دورق و مهروبان می گردد تا آن که به دریا می ریزد.
غرب خوزستان روستای واسط و توابع آن و نیز دورراسبی است، اما شمال (۴)
آن حدّ صیمره و کرج و لور (لرستان) است تا آن که به حدود «جبال» از سوی اصفهان می پیوندند. به گفته برخی لرستان و توابع آن جزء خوزستان و سپس جزء جبال شده است. مرز خوزستان از سوی فارس و اصفهان و حدود جبال از سوی واسط تربیعی به خط مستقیم است جز این که حدّ جنوبی از عبّادان (آبادان) تا روستای واسط به صورت مخروط درمی آید و در تربیع از طرف مقابل تنگ می شود و همچنین در تربیع از ناحیه جنوب و نیز از ناحیه عبّادان به سوی دریا تا فارس نیم دایره ای است که در گوشه تشکیل می گردد و این حدّ از مغرب آغاز و به سوی دجله کشیده می شود تا آن که از «بیان» می گذرد، آنگاه از پشت «مفتح» و «مذار» پیچیده به روستای واسط که از همان جا آغاز گشته بود می پیوندد.(۵)
شهر اهواز را در آغاز سوق الاهواز می نامیدند و به اختصار الاهواز و یا اهوز گفتند. اهواز جمع «هوز = خوز» است و کلمه خوزستان یعنی کشور «خوزها» (۶)(۷) یاقوت حموی در معجم البلدان به نقل از ثوری می نویسد: اهواز را به زبان فارسی «هوز مشیر» گویند و تحقیق این است که اهواز در اصل اخواز بوده و آن را معرّب کرده، اهواز گفته اند. در نسخ خطی «هرمز اوشیر» و «هرمز اردشیر» هم آمده است.(۸)(۹)
قدامه بن جعفر در سال صلی الله علیه واله صلی الله علیه واله ۲ نواحی اهواز را به هفت بخش تقسیم می کند که نخستین آنها از کنار مرز بصره ناحیه سوق (۱۰) الاهواز است و مجاور «مذار» (Madhar) ناحیه «نهر تیری» است و پس از آن (۱۱) تستر (Tostar) و ناحیه شوش (sous) و ناحیه جندی شاپور و ناحیه رام هرمز (۱۲) ( نزهه القلوب، ص ۱۱۱؛ البلدان، ص علیه السلام – ۱۴۱؛ الاعلاق النفیسه، ص ۱۲۲ – ۲۰ – ۲۱۹؛ مسالک الممالک ص ۸۹ – ۹۳ – صلی الله علیه واله ۹؛ المسالک والممالک ص ۴۲ – ۲صلی الله علیه واله ۱ – صلی الله علیه واله علیه السلام ۱؛ معجم البلدان، ص ۱۸۸؛ تقویم البلدان، ص ۳۳۵ – ۳۵۹؛ مختصر کتاب البلدان، ص ۱۴۱،… . ) (رامهرمز) و ناحیه سوق العتیق (atyk – al – souk) است.(۱۳)
سرزمین خوزستان در محلّی مستوی و هموار قرار گرفته و دارای آبهای جاری است، در سراسر خوزستان کوهی و ریگی نیست و تنها در مجاورت نواحی شوشتر، جندی شاپور، ایذج «ایذه» و اصفهان کوه دیده می شود. خوزستان دارای آبهای پاکیزه و شیرین و جاری است و در سراسر این سرزمین شهری نمی شناسیم که آبش از چاه باشد زیرا وجود آبهای جاری فراوان آن را از آب چاه بی نیاز می کند. خاک آن هر چه از دجله به سوی شمال دور شویم خشکتر و سالمتر (۱۴)
است و هر چه به دجله نزدیکتر شویم در سستی (یا شوره زار بودن) از جنس زمین بصره است… محصول آن خرما است و همه حبوبات نیز مانند گندم، جو و باقلا در آن به عمل می آید. برنج نیز فراوان دارد تا آنجا که آرد می کنند و نان می پزند و می خورند و قوت ایشان است. در همه بخشهای بزرگ شهری نیست که نیشکر نداشته باشد و در منطقه مسرقان فراوان است و از آن جا بیشتر به شوشتر و (۱۵) عسکر مکرم می برند، زیرا نیهای عسکر مکرم و شوشتر شکر فراوان ندارد، برخلاف سوس (شوش) که شکرش بسیار است و در سایر جاها نیشکر به اندازه رفع حاجت و بیشتر از آن وجود دارد. همه قسم میوه در خوزستان هست جز گردو و میوه های سردسیری که در آن جا به دست نمی آید. مردم خوزستان غالباً مذهب اعتزال دارند و این مذهب در نزد آنان بیش از اقوام دیگر شایع است.
( صوره الأرض ص صلی الله علیه واله ۲ – ۲۴؛ مسالک الممالک ص ۹۳ – ۸۹. )

پی نوشت:

.۱ فتوح البلدان، ص ۲۴۳.

.۲ لسترنج، جغرافیای تاریخی سرزمینهای خلافت شرقی، ص ۲۹۱.

.۳ نزهه القلوب، ص ۱۵۵.

.۴ جغرافیای تاریخی سرزمینهای خلافت شرقی، ص ۰صلی الله علیه واله ۲.

.۵ صوره الأرض ص ۲۳ – ۲۲.

.۶ فتوح البلدان، ص ۲۵۱؛ مرآت البلدان، ۱۳۲/۱.

.۷ مرآت البلدان، ص ۱۳۱.

.۸ مرآت البلدان، ص ۱۳۱.

.۹ جغرافیای تاریخی سرزمینهای خلافت شرقی، ص ۲۵۱، ۳۴۱، ۳۴۲؛ فتوح البلدان، ص ۲۵۱.

.۱۰ کتاب الخراج، ص صلی الله علیه واله ۱۳.

.۱۱ یعقوبی، البلدان، ص ۱۰۱؛ مختصر البلدان، ص ۲۱۱، الاعلاق النفیسه، ص ۹ – ۱۰۷؛…

.۱۲ المسالک و الممالک، ص ۴۲ – ۲صلی الله علیه واله ۱ – صلی الله علیه واله علیه السلام ۱؛ البلدان، ص ۱۴۱ – ۵۰؛ آثار البلاد و اخبار العباد عجائب المخلوقات و غرائب الموجودات، ص ۲ – ۰علیه السلام ۱، نزهه القلوب، ص ۱۰۹…

.۱۳ الخراج، ص صلی الله علیه واله ۱۳

.۱۴ احسن التقاسیم، ص صلی الله علیه واله ۴۱؛ تمدّن اسلامی در قرن چهارم هجری، ۲/علیه السلام ۲۲.

.۱۵ مسرقان، نام نهری است که اکنون به آب «گرگر» موسوم است. لسترنج، جغرافیای تاریخی سرزمینهای خلافت شرقی، ص ۲۵۴.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
پیمایش به بالا