شرح عملیات در طلائیه
تذکر این نکته لازم است که طلائیه یکی از محورهای مهم عملیات خیبر بوده است، نه همه آن.عملیات خیبر به استعداد ۲۲۰ گردان سپاه در هور الهویزه و جزایر مجنون و ۶۳ گردان ارتش در پاسگاه زید با سازماندهی قرارگاه های عملیاتی نجف و کربلا و پشتیبانی قرارگاه نوح در ساعت ۲۱ و ۳۰ دقیقه روز ۳ اسفندماه ۱۳۶۲ و با رمز «یا رسول الله(ص)» آغاز شد.در مجموعه محورهای عملیاتی خیبر، دو جزیره مجنون شمالی و جنوبی، دکل های فشار قوی برق دکل های تقویتی رادیو و تلویزیون، تأسیسات و کارخانه های کاغذ سازی و چاه های نفت عراق قرارداشت. ضمن عملیات خیبر چند عملیات انحرافی و فریب در مناطق دیگر انجام شد. در مرحله نخست عملیات بجز در محور زید پیشروی در سایر محورها خوب انجام شد به طوری که در روز چهارم عملیات گروهی از نیروها در ورود به شهر القرنه عراق با استقبال مردم شیعه آنجا مواجه شدند.در محور العزیر(شمالی) نیز نیروها خود را به رودخانه دجله رساندند و دو جزیره مجنون نیز به راحتی در اختیار ما قرار گرفت.در مرحله دوّم عملیات، محور جزایر مجنون و طلائیه به منظور الحاق و پیشروی به سمت «نشوه» در نظر گرفته شد، اما به دلایلی پیشروی صورت نگرفت و دشمن به شکل گسترده ای اقدام به استفاده از بمبهای شیمیایی کرد و ما فقط موفق به حفظ جزایر شدیم، در مرحله سوّم عملیات که بیشتر به منظور دفع فشارهای دشمن به جزایر مجنون جنوبی به اجرا درآمد، طی ۷۲ ساعت پاتک، دشمن نزدیک به یک میلیون گلوله توپ و خمپاره شلیک کرد. در مجموع این عملیات در منطقه ای به وسعت ۱۱۸۰ کیلومتر انجام شد که جزایر مجنون به مساحت ۱۶۰ کیلومتر مربع همراه با ۵۰ حلقه چاه نفت و چندین روستا از جمله مناطق آزاد شده در این عملیات می باشند.
منبع : کتاب « سرزمین مقدس »، موسسه فرهنگی روایت سیره شهدا، ص ۱۸۸
نمادهای طلائیه
۱. تسلیم و وفای عاشوراییجزایر مجنون در غرب طلائیه با نبردی عاشورایی تصرف شد و دشمن وحشیانه به بمباران شیمیایی پرداخت و به اقرار خودشان تنها یک میلیون گلوله توپ بر سر رزمندگان ریخت، درگیری در محور طلائیه زیر آتش شدید دشمن چندین شب ادامه یافت. خطر عقبنشینی و عدم فتح نزدیک بود که به ناگاه دم مسیحایی حضرت امام(ره) مانند همیشه حماسهای دیگر را در تاریخ دفاع مقدس ثبت کرد.بعدازظهر ۱۴ اسفند ۱۳۶۲ حضرت امام خمینی(ره) برای رزمندگان اسلام پیام دادند: «جزایر حتماً باید نگه داشته شود هر طور که شده». این پیام صحنههای زیبای استقامت، شهادت و ایثار را به نمایش گذاشت، چرا که رزمندگان طلائیه بارها و بارها با حسین(ع) بیعت کرده بودند و «إنی سلمٌ لم سالمکم و حربٌ لمن حاربکم» را از دل بیان نموده بودند. چنانکه شهید حجت الاسلام میثمی که در عملیات حضور داشت گفت: «هر کس در طلائیه ایستاد اگر در کربلا هم بود میایستاد.»
۲. سرداران جهاد اکبر و جهاد اصغرمیدانهای نبرد بسیار وسیع و غلبه بر دشمن بسیار دشوار بود، حفظ مواضع نیروهای خودی و دستآوردهای عملیات که تحت عنایات الهی حاصل میشد بسیار سخت و دشوار بود. نبرد در جزایر مجنون و طلائیه گره خورده بود. و بیم عقبنشینی و رها¬کردن دستآوردها به وضوح بر میادین نبرد سایه انداخته بود در این فضای سنگین امام خمینی(ره) با تکیه بر کدام نیرو و توان فرمود: «جزایر حتماً باید نگه داشته شود هر طور که شده»؟!امام پس از خدا و اهل بیت(ع)، تکیهاش به سرداران و فرماندهان بود آنان رادمردانی بودند که از جبههای به مراتب سختتر از جبهه طلائیه و مجنون پیروزمندانه و فاتحانه خارج شده بودند، جنگ هر چه بود جهاد اصغر بود اما این سرداران و رزمندگان پیشتر در جبهه جهاد اکبر(جهاد با نفس) پیروز و سربلند از ارزشهای وجودشان محافظت نموده بودند.باکری و یارانش، خرازی و یارانش، همت و یارانش، برونسی، کریمی، زینالدین و همه سرداران و رزمندگان مجموعهای بودند انسانی که اخلاق و ایمان از بارزترین خصوصیات آنان بود.
منبع : کتاب « سرزمین مقدس »، موسسه فرهنگی روایت سیره شهدا، ص ۱۹۲
سلام طلائیه !
از هر طرف که حساب کنی اینجا وسط زمین است؛ آخر دنیاست و خط مرزی و انتهای جاده ی خلقت، نفس که می کشی ریه هایت پر می شود از نور، صفا و معنویت. اینجا سرزمین مادری عشق است؛ همان جایی که عرشی ها طلائیه اش می خوانند و عرشیان عشق آباد. اینجا سرزمین مادری مجنون است.
سلام ای سرزمین مادری مجنون.
سلام ای سرزمینی که خاکت طوطیای چشم ملائکه است.
سلام ای سرزمینی که خاکت سرمه ی کروبیان است.
سلام به تو که تمام مرا تسخیر کرده ای، قلعه قلب مرا، کوچه های دل مرا و سرزمین وجودم را تصرف کرده ای.
سلام به تو که بوی دستان خدا می دهی؛ رگ های دستانت سمت بهشت را نشان می دهد.
سلام به تو که عقربه های قطب نمای دلم سمت تو تعظیم می کند.
سلام به تو که سال هاست روزه ی سکوت گرفته ای و رازهای ناگفته در دلت داری.
سلام به تو که هزار کربلا زخم بر بدن داری.
سلام به تو، به تو که واژه ها از توصیفت عاجزند و غواص خرد به کنه ذات تو دست نمی یابد.
سلام به تو که گنج های گرانبها در دلت داری.
سلام به تو که بر تارک بلند نقشه جغرافیا نام قشنگت حک شده.
سلام به تو، که راه بهشت از تو می گذرد.
سلام به تو که دلت پر از خون است.
السلام علیک یا تراب الخضیب بدماء الشهداء.
السلام علیک یا بلد الطیب.
السلام علیک یا موضع عروج الجنود الخمینی.
السلام علیک یا مشهد الشهداء.
السلام علیک یا مدفن الغرباء.
السلام علیک یا موضع سجود الملائکۀ الله.
السلام علیک یا اشرف مواضع الارض.
السلام علیک یا مسفک الدماء.
السلام علیک یا بیت الله و موضع طواف الأنبیاء.
طلائیه یعنی خیبر، بدر، رمضان؛ یعنی۳/۱۲تا ۲۲/۱۲/۱۳۶۲
طلائیه یعنی محل نزول فرسته ها بإذن الله و رسوله.
طلائیه یعنی حاج حسین خرازی، یعنی قطع دست راست.
طلائیه یعنی یعنی القارعه، ماالقارعه، وما ادراک ماالقارعه.
طلائیه یعنی قمقمه های تشنه لب، یعنی رقص میانه ی میدان.
طلائیه یعنی مهدی زین الدین، یعنی همت، جنون، مجنون، خون.
طلائیه یعنی عشق به توان دو.
طلائیه یعنی دویدن بسوی کربلا، یعنی جستجوی مرگ در زیر زمین.
طلائیه یعنی همبازی شدن با مرگ، یعنی یک صحرا جنون.
طلائیه یعنی مخزن معنویت، انبار خلوص، پاکی، نجات.
طلائیه یعنی چشم ها را بران همیشه بستن.
طلائیه یعنی ایستادن رو به جزایر مجنون با امید.
طلائیه یعنی دل بریدن از همه کس و همه چیز.
طلائیه یعنی جگر شیر نداری سفر عشق مرو.
طلائیه یعنی لبخند بزن بسیجی.
طلائیه یعنی رمز یا رسول ا… .
طلائیه یعنی کفر و ایمان ، نور و ظلمات، عشق و نفرت.
طلائیه یعنی کارخانه آدم سازی.
من حس می کنم طلائیه بوی خدا می دهد. اگر خوب نگاه کنی جای پای خدا را روی خاک ها می بینی. جلوتر، نه همین چند قدم مانده به خدا سه راهی شهادت است محل ملاقات مردان قبیله خورشید با خدا.
باد می وزد و بوی پیراهن یوسف را در هوای پخش می کند و من مست می شوم و بعد مثل آدم ها گیج و سر به هوا راه می روم.
اینجا حس غریبی به انسان دست می دهد. دلت می خواهد بدوی تا به ته دشت؛ دلت می خواهد خودت را صدا بزنی و پیدا می کنی. النجا دلت برای خودت تنگ می شود ولی زود خودت را پیدا می کنی. دلت می خواهد روی خاک ها بنشینی و مثل بچه ها بازی کنی؛ اصلاً عجیب نیست! عجب کارهای ماست که باعث شده خودمان را گم کنیم و دزدکی از چراغ قرمز و عبور ممنوع بگذریم غافل از اینکه شماره ی ما را خدا یادداشت می کند و بعداً سر فرصت و سر بزنگاه جریمه می کند.
بارها زیر تابلوی توقف ممنوع پارک کرده ایم و جاهایی که نباید می رفتیم رفتیم.
آری عجیب کارهای ماست که می دانیم آخد کوچه گناه بن بست است و باز هم گناه می کنیم!
دلت می خواهد روی خاک طلائیه دراز بکشی و به چشم های آبی آسمان نگاه کنی.
اینجا دوست داری دنیا را قی کنی، دلت می خواهد تیمم کنی، اینجا دلت آرام می گیرد، دلت می خواهد به خاک ها چنگ بزنی و در هوا پخش کنی و حمام خاک بگیری حتی دلت می خواهد خودت را زیر خاک طلائیه دفن کنی، مثل کارهایی که مردم لب دریا و با ماسه ها و خاک ساحل می کنند، اما خاک اینجا فرق دارد، خاک اینجا با خاک همه جا فرق دارد.
اینجا باید با عینک جدید به دنیا نگاه کنی، عینک قبلی را باید عوض کنی.
اگر عینکت را عوض کنی می بینی که خاک اینجا حرف می زند، گریه می کند، می خندد، و به آدم آرامش می دهد، شفا بخش است. خاک اینجا بوی قرآن های جیبی می دهد. بوی پلاک، بوی سربند، بوی کوله پشتی و باروت. با خاک اینجا می شود مهر درست کرد و به جانماز هدیه داد.
اینجا باند پرواز است و تو هواپیما، فقط باید با خدا هماهنگ باشی تا اجازه ی پرواز بدهد. فرشته ها از برج مراقبت برایت دست تکان می دهند و تو را زیر نظر دارند پس یا علی … بپر! تصمیم بگیر اوج بگیری و از زمین جدا شوی؛ برسی به عرش و بالاتر از عرش.
از اینجا می شود خدا را دید و با او دست داد؛ اگر نتوانستی او را ببینی و با او دست بدهی باید بفهمی که هنوز اندر خم یک کوچه هم نیستی، اصلاً به کوچه هم نرسیدی تا بخواهی در پیچ و خم آن گم شوی.
گر گدا کاهل بود تقصیر صاحب خانه چیست؟!
اما اینجا اینقدر باید سماجت کرد در خانه را زد تا صاحب خانه را دید.
اینقدر کوبم در این خانه را تا ببینم روز صاحب خانه را
شهداء ! با دست خالی آمدن گر چه عیب است اما بزرگترین عیب آن است که از اینجا با دست خالی بر گردی.
شهداء ! کم من و کرم شما.
شهداء! من، نه من تنها نه، ما آمده ایم، اما پشیمان و سر به زیر حتی خجالت می کشیم زیر چشمی هم نگاه کنیم، تا چه رسد سرمان را بلند کنیم.
شهداء! «و جئنا ببضاعه مزجاه فأوف لنا الکیل و تصدق علینا ان الله یجزی المتصدقین».
شهداء! دلم زنگار گرفته حس می کنم با زمان پیش نمی روم، از همه چیز و همه کس عقب افتاده ام؛ مرا کوک کنید تا به موقع بیدار شوم، کمکم کنید تا دیگران را نیز از خواب غفلت بیدار کنم.
شهداء! دل واپسی هایم را برای شما پُست می کنم تا به من ایمان بیاورید تا بدانید راست می گویم.
راستی! من نشانی ام سالهاست عوض شده؛ خواهش می کنم یادداشت کنید:
انتهای بُهت زمین ، بالاتر از چهار راه تردید، خیابان گناه، نرسیده به میدان شیطان، کوچه ی نادمین، بن بست سمت چپ، منزل … .
نه منزل … مهم نیست همه ی مردم محل و … مرا می شناسند.
خوش بحال شما که نشانیتان ثابت است، هنوز یادم هست ببینید:
بهشت؛ اعلی علیین، دیگر هیچ چیز اضافه ای لازم نیست همه شما را می شنایسند.
من هر روز به خدا زنگ می زنم ولی کسی گوشی را بر نمی دارد. شاید اینقدر سرش شلوغ است که مرا فراموش کرده یا نه؛ شاید شاید با من قهر کرده. مهم نیست من هر روز با شماره ی «۲۴۴۳۴» (نمازهای پنجگانه) تماس می گیرم شاید روزی از پشت خط صدای بفرمائید و بعد خوش آمدید را بشنوم. من مطمئن هستم شماره تلفن خدا عوض نشده، شاید اشکال از سیم های ارتباطی ماست که هی قطع و وصل می شود و گاهی اوقات اصلاً نمی گیرد.
شهداء! سیم های ارتباطی مرا درست کنید، واسطه شوید و سفارش کنید و اصرار نمایید. به خدا بگویید گوشی را بردارد، من پشیمان شده ام، هر روز پشت خط گریه می کنم، تازه نیمه شب ها هم تماس میگیرم ولی کسی گوشی را بر نمی دارد. و من باز گریه می کنم.
شهداء! قبول دارم که شاگرد تنبل کلاس بوده ام اما به خدا مدرسه عبودیت را دوست دارم، مرا اخراج نکنید. قول می دهم تجدیدی هام را قبول شوم و جبران کنم.
هیچ مدرسه ای مرا با معدل پایین نمی پذیرد، حس می کنم شیطان هم از دست کارهای من کم آورده، اصلاً فکر می کنم روزی از همین روزهای خاکستری جایش را با من عوض کند. او شاگرد شود و من استاد.
شهداء! از خودم بدم می آید. دلم برای خودم تنگ شده. مرا تنها نگذارید، کمک کنید تا خودم را پیدا کنم. من سال هاست گم شده ام با اینکه بارها در خودم قدم زده ام ولی خودم را پیدا نکرده ام. ای کاش دستم را از دست شما بیرون نمی آوردم تا حالا مجبور شوم دنبال شما بگردم.
شهداء! از آن بالا به راحتی می شود همه چیز را دید. مرا هم می بینید؟!
حتماً همینطوری است، پس چرا صدایم نمی کنید؟! درست است، من خجالت می کشم سرم را بلند کنم و به شما نگاه کنم ولی شما که می توانید زیر پایتان را نگاه کنید.
آی شهداء! من گم شده ام، مرا پیدا کنید.
منبع : کتاب « سفر به سرزمین نور »، بهزاد پودات، ص ۲۴
سلام ما را به امام برسانید
روز هفتم اسفند ۱۳۶۲ روز عاشورای گردان امام حسین(ع) از لشکر۳۱ عاشورا است.گردان امام حسین(ع) در محاصره است، … دست مشدی عباد (محمد باقر مشهدی عبادی) فرمانده گردان، قطع شده است. ایستاده است و میجنگد، بچههای باقیمانده گردان با دیدن وضع مشدی عباد، شیرتر از شیر شدهاند. مشدی عباد آخرین پیامش را با بیسیم به آقا مهدی باکری فرمانده لشکر میرساند: «سلام ما را به امام برسانید، بگویید که مشدی عباد و نیروهایش تا آخرین قطره خون حسینوار جنگیدند و حسینوار شهید شدند.»ترکش و تیر میبارد، میگویند مشدی عباد ترکش خورده است، شهید شده است، اگر شهید شده است جنازهش کو؟!در بخشی از مناجات شهید آمده است: خدایا! تو میدانی از زمانی که نامت با قلبم گره خورده است، در تمام لحظهها فقط نام تو را بر زبان آوردهام و در تمام خطرات فقط تو با ما بودی. در شبهای تاریک سنگر، مونس ما بودی.پروردگارا! برای آنچه که انجام دادهاید اجری نمیخواهم و به خاطر کارهایی که کردهام، فخر نمیفروشم؛ زیرا آنچه را که انجام دادم، تو میسر گردانیدی… خدایا! بیچیزم! چه خوش است دست از جان شستن و از اسارت آزاد شدن، بیهراس علیه دشمنان جنگیدن، پرچم حق را در صحنه خطر برافراشتن، به همه باطلها و طاغوتها نه گفتن، با مسرت و شادی به استقبال شهادت رفتن. خوشتر است از همه چیز بریدن و خدا پیوستن، ای کاش وقتی شهید شدم، جسم مرا پیدا نکنند.»
راوی:
منبع: کتاب سرزمین مقدس، موسسه روایت سیره شهداء، ص ۱۹۴
لذت شهادت
شهید «یوسف ایمانی» که هنگام تخریب پل جزیره مجنون در اثر اصابت خمپاره دشمن روی «خرج گودها» به شهادت رسیده است، به خواب یکی از همرزمانش میآید و میگوید:«نمیدانی چقدر لذتبخش بود، هنگامی که خمپاره روی خرج گودها خورد.» آن رزمنده در خواب میپرسد: چطور بود؟شهید یوسف ایمانی میگوید: شخصی خوش چهره و نورانی در آن هنگام سر مرا روی زانو گرفت.
راوی:
منبع: کتاب سرزمین مقدس، موسسه روایت سیره شهداء، ص ۱۹۵
دقت در استفاده از بیتالمال
سردار شهید مهدی باکری، در مورد استفاده شخصی از بیتالمال، چنان سختگیر بود که هیچ کس نمیتوانست با او کنار بیاید. آفتاب جنوب از پشت شیشههای تویوتا اذیت میکرد. میخواستم کولر را روشن کنم، جرئت نمیکردم طاقت نیاوردم دکمه کولر را فشار دادم و هوای سرد و لطیف، با فشار وارد ماشین شد. آقا مهدی سرش را به طرف من برگرداند و گفت: «الله بنده سی! میدانی، کولر را که روشن میکنی مصرف بنزین زیاد میشود؟ خاموش کن! فردای قیامت چه جوابی داریم که به شهدا بدهیم. مگر در سنگر. بچهها زیر کولر نشستهاند که تو کولر را روشن میکنی؟»
راوی:
منبع: کتاب سرزمین مقدس، موسسه روایت سیره شهداء، ص ۱۹۵
پرچم سرخ یا سفید
سردار شهید حاج عباس کریمی از شهید حاج همت در مجنون میگوید:در جزیره مجنون دشمن فشار زیادی را از طریق هوا و زمین و توپخانه به روی بچهها میآورد. بعضی مواقع فشار آن قدر زیاد میشد که بچهها ناامید میشدند و میگفتند ماندن در جزیره درست نیست و باید فکری بکنند. ولی شهید بزرگوار حاج همت طوری با روحیه قوی برخورد میکرد که بچهها روحیه میگرفتند و در آخرین لحظات هجوم دشمن به خط، حاج همت دید که تلفات زیاد است و بچهها روحیهشان را باختهاند، همه را جمع کرد و گفت: برادران! امام گفتهاند جزیره باید نگه داشته شود. حالا در مقابل این امرِ امام تکلیف ما چیست؟ ما دو راه بیشتر نداریم: یا باید پرچم سرخ در دست بگیریم و از جزیره دفاع کنیم و یا اینکه پرچم سفید برداریم. انتخاب کنید. در این لحظه شوری غیر قابل وصف در بچهها ایجاد شد و همه قلبها یکی شد و همه با هم قسم خوردند که برنگردند و تا آخرین قطره خونشان از جزیره دفاع کنند و حاجی اولین کسی بود که به طرف دشمن حمله کرد و در همان لحظه اول ترکش را شکار کرد و به آسمان پرواز…
راوی:
منبع: کتاب سرزمین مقدس، موسسه روایت سیره شهداء، ص ۱۹۶
امام پیام دادهاند …
داخل مقر عملیات از شهید همت پرسیدم حاجی چی شده؟ چه اتفاقی افتاده؟ با حالت عجیبی که قابل توصیف نیست، گفت: امام پیام دادهاند؛ فرمودهاند جزایر مجنون باید حفظ شود. دائم با دست به پیشانیاش میزد و این جمله را تکرار میکرد: امام پیام دادهاند، … فرمان دادهاند. از عشق و علاقه فراوان او به امام خبر داشتم، ولی تا آن لحظه چنین صحنهای ندیده بودم.او در امام ذوب شده بود. به همین خاطر، وقتی پیام را شنید، گفت سریع خود را به دوکوهه برسانم تا چند گردان به منطقه اعزام کنم. حالت حاج همت در آن لحظه حساس قابل وصف نیست. فقط میتوانم بگویم که وقتی پیام امام را شنید، سر از پا نمیشناخت، خورد و خوراک را بر خود حرام کرد و تا لحظه شهادت، از حرکت و جنب و جوش باز نایستاد.
راوی:
منبع: کتاب سرزمین مقدس، موسسه روایت سیره شهداء، ص ۱۹۷ سردار خیبر، مهدی فراهانی، ص۲۱۰
شناسنامه عملیات در طلائیه
• نام عملیات: خیبر
• زمان اجرا: ۳/۱۲/۱۳۶۲
• رمز عملیات: یا رسول الله)ص(
• محورهای عملیات: هور الهویزه- جبهه جنوبی جنگ
• تلفات دشمن:
– انسانی(کشته، زخمی، اسیر): ۱۶۱۴۰نفر
– تسلیحاتی:
* منهدم شده: بیش از ۲۳ یگان دشمن از ۲۰ تا ۱۰۰ درصد متلاشی شد ۳۳۰ دستگاه تانک و نفربر، ۶ فروند هواپیما،۹ فروند چرخبال، ۲۰۰ دستگاه خودرو و شمار زیادی اسلحه سبک و سنگین.
* غنائم: علاوه بر دستیابی به چاه های نفت، ۴۲ تانک و نفربر زرهی، ۲۵۰ خودرو، ۱۹ عراده توپ دوربرد، ۳۰ عراده توپ ضدهوایی و ۱۲۰دستگاه مهندسی.
• برجستگی و خلاقیت ها:
این عملیات نخستین عملیات آبی- خاکی بود که با یک شناسایی بسیار عمقی و دقیق طرح ریزی شد، شهید حسن باقری قبل از شهادت شناسایی های دقیقی را در هور انجام داد که ادامه آن توسط علی هاشمی صورت گرفت.
• در این عملیات یگان های لشکر حضرت رسول(ص) و لشکر۱۴ امام حسین(ع) در خط طلائیه عمل کردند.
• فرماندهان نبرد:
در این عملیات فرماندهان گرانقدری چون حاج ابراهیم همت از لشکر ۲۷ حضرت رسول)ص(، حمید باکری و تقی یاغچیان از لشکر۳۱ عاشورا و سیدحمید میرافضلی فرمانده اطلاعات- عملیات لشکر۴۱ ثارالله)ع(به شهادت رسیدند.
• اهداف عملیات:
ادامه تاکتیک تعقیب متجاوز، ضربه زدن به ماشین جنگی دشمن و به کارگیری ابتکار عمل و تهدید جاده بغداد- بصره و تصرف و تأمین جزایر مجنون و بخشی از هور الهویزه.
البته تذکر این نکته لازم است که عملیات بدر نیز که به نوعی با یادمان طلائیه پیوند دارد و در این یادمان طرح می شود یکسال پس از عملیات خیبر با هدف دست یابی و تسلط بر جاده بصره- العماره و راهیابی به مراکز اصلی و نواحی غرب رودخانه دجله انجام شد که البته در پایان عملیات نیروهای خودی که به فاصله کمتر از ۱۰ کیلومتری راه بصره- العماره رسیده بودند. پس از چند روز مقاومت در برابر پاتک های متوالی و سنگین زرهی عراق، ساحل شرق دجله را تخلیه کرده به تثبیت مواضع جدید در هور العظیم بسنده کردند.
در جریان عملیات بدر، «مهدی باکری» فرمانده لشکر ۳۱ عاشورا، «عباس کریمی» فرمانده لشکر ۲۷ محمّد رسول الله«ابراهیم جعفرزاده» فرمانده تیپ ۱۸ الغدیر، «ولی الله چراغچی» فرمانده تیپ۲۱ امام رضا)ع( «اسماعیل صادقی» مسؤول ستاد لشکر۱۷ علی بن ابیطالب«علی تجلایی» فرمانده آموزش قرارگاه خاتم الأنبیاء«عبدالحسین برونسی» فرمانده تیپ جوادالائمه و «حجـﺔ الاسلام شاه آبادی» که از مجتهدین و فرزند آیت الله شاه آبادی استاد اخلاق و عرفان امامبودند به شهادت رسیدند.
همچنین عملیات بدر رشادت فرماندهان شهید و شجاع ارتش مخصوصاً دلاور مردیِ شهید صیّاد شیرازی را هرگز از یاد نخواهد برد.
منبع : کتاب « سرزمین مقدس »، موسسه فرهنگی روایت سیره شهدا، ص ۱۹۰
کلمات کلیدی: شرح عملیات در طلائیه,نمادهای طلائیه,سلام طلائیه,سلام را به امام برسانبد,شناسنامه عملیات در طلائیه,معرفی طلائیه,تسلیم و وفای عاشورایی,سرداران جهاد اکبر و جهاد اصغر,لذت شهادت,دقت در استفاده از بیت المال,پرچم سرخ یا سفید,ویژگی های طلائیه
معرفی طلائیه
طلائیه نامی آشنا و سرزمینی پر معناست. قطعهای از بهشت که در منتهیالیه غرب استان خوزستان و نزدیک مرز ایران و عراق قرار دارد. دشتی وسیع به نام طلائیه که یادمان شهدای آن به مانند نگینی درخشان در میان آن کویر سوزان بوستانی بر پا نموده است.از میانه جاده اهواز خرمشهر باید به یاد یاران عاشورایی امام حسین(ع) تقریباً ۷۲ کیلومتر طی کنیم تا به سرزمین یاران عاشورایی خمینی(ره) برسیم. طلائیه در روزها و شبهای مربوط به عملیات خیبر شاهد صحنههایی بود که صدها سال قبل از آن کربلا آن را دیده بود. کربلا جاودانه ماند و طلائیه نیز یادمان گشت تا برای همیشه یاد و نام یاران عاشورایی خمینی(ره) را زنده نگاه دارد.طلائیه شب های زمستانی سرد و روزهای تابستانی بسیار گرمی دارد. در اواسط فصل گرما، حرارت در این منطقه اکثراً از ۵۰ درجه سانتیگراد می گذرد. زمین طلائیه، هموار و سطح آن پوشیده از خاک و رسوب نمک است. در زمان بارندگی با طغیان آب هور بیشتر طلائیه هم به زیر آب می رود. آبی که در سطح زمین است و عمق چندانی ندارد و همین باعث باتلاقی شدن منطقه در ماه های خاصی از سال می شود. اگر از طلائیه قدری به سمت غرب بروید، به هور برمی خورید. بر همین اساس می توان گفت که طلائیه مرز بین خشکی و هور در این منطقه به حساب می آید. طلائیه تابع بخش هویزه و دهستان بنی صالح است و دارای قدمت چندانی نیست. شاید بتوان در این مناطق گروهی از «صابئین مندایی» را یافت که به گفته مورخین محل زندگی و امرار معاش خود را دهانه رودخانه کرخه و هورهای بین ایران و عراق انتخاب کرده اند. اینان گرچه در کتمان عقاید خود می کوشند امّا نوعی از مسیحیان هستند که به یوحنّا اعتقاد دارند و عیسی را جانشین او می دانند و تمام اعمال مذهبی آنان که مهم ترین آنها غسل تعمید است، با آب انجام می یابد. از این رو در این مناطق و اطراف هور پراکنده اند. امّا آنچه منطقه طلائیه و هورهای اطراف آن را معروف و زبانزد کرده است، نه اقوام و نه موقعیت جغرافیایی آن بلکه جنگ هایی است که در دهۀ ۶۰ در آن اتفاق افتاد. طلائیه سال های سال در آرامش و سکوت روزگار می گذراند تا آنکه جنگ تحمیلی از سوی عراق آغاز شد و بر این سرزمین همان گذشت که
… * نقاط مهم منطقه طلائیه
:۱- پل نشوه۲- پد شرقی جزایر مجنون۳- انواع دژ، میادین مین، تله های انفجاری، سنگرهای بتونی، موانع خورشیدی، سیم خاردار.۴- طلائیه قدیم و طلائیه جدید.
* ویژگی های سرزمین طلائیه در زمان جنگ: ۱-
آسیب پذیری دشمن در عملیات آبی- خاکی۲- اهمیت استراتژیکی منطقه در رابطه با هدف بصره۳- توان نیروها از نظر کمی و کیفی۴- کم عمق بودن هدف و امکان دسترسی به آن۵- تسلط نسبی نیروهای شناسایی به منطقه نا به تجربۀ خیبر۶- جغرافیا و نوع زمین که باتلاقی بود و اجازۀ تحرک به دشمن را نمی داد.۷- دشمن در این منطقه فاقد عقبه مناسب بود.
منبع : کتاب « سرزمین مقدس »، موسسه فرهنگی روایت سیره شهدا، ص ۱۸۸
طلائیه

- مهر ۱۱, ۱۳۹۳
- ۰۰:۰۰
- No Comments
- تعداد بازدید 224 نفر
- برچسب ها : بیت المال, پرچم سرخ, تسلیم, جهاد اصغر, جهاد اکبر, دفاع مقدس, سرداران, شرح عملیات, طلائیه, لذت شهادت, معابرآسمانی, نمادهای طلائیه, وفای عاشورایی, ویژگی های طلائیه
اشتراک گذاری این صفحه در :

علت دیر دندان درآوردن کودکان
۱۳۹۳/۰۷/۱۱
خواص سوره واقعه
۱۳۹۳/۰۷/۱۱
طرز تهیه کیک هویج
۱۳۹۳/۰۷/۱۱
فرهنگ کتابخوانی در خانواده ها
۱۳۹۳/۰۷/۱۱
از زندگی تا شهادت سید حسن نصرالله
۱۳۹۳/۰۷/۱۱
مفهوم «کوثر» در قرآن و ارتباط آن با شخصیت حضرت زهرا (س) چیست؟
۱۳۹۳/۰۷/۱۱
رعایت حریم خصوصی دیگران در قرآن، احادیث و آثار امام
۱۳۹۳/۰۷/۱۱