هفت دهه نقض آشکار و نظام‌مند حقوق بشر در فلسطین

«حقوق بشر» فقط یک تعریف از اساسی‌ترین و ابتدایی‌ترین حقوق انسان‌ها، به‌صرف انسان‌بودن و فارغ از نژاد و ملیت‌شان نیست بلکه این روزها ابزاری در دست برخی کشورهای سلطه‌گر است که با سوءاستفاده از آن، ضمن تحمیل هژمونی خود به کشورهای مستقل، درصدد تضعیف، سرکوب و حمله به کشورهای مستقل هستند.

بر اساس قاعده مذکور، هر ملتی که اراده مقابله با ظلم نظام سلطه کند، سهمی در حقوق بشر ادعایی قیم‌های بشر امروزی ندارد؛ مصداق عینی این گزاره، مردم مظلوم و مقتدر فلسطین هستند که تقریباً به اندازه عمر آنچه «منشور حقوق بشر» نامیده می‌شود، زیر ستم بانیان این منشور قرار گرفته‌اند و اکنون که زیر سایه مقاومت در حال ستاندن حقوق خود هستند، از سوی شبکه جهانی صهیونیسم از هر نوع حقوقی محروم شده‌اند و حتی رژیم آمریکا نیز علناً وارد کارزار شده است تا شاید مانع حذف غده سرطانی صهیونیسم شود.

البته تلاش شبانه‌روزی شبکه جهانی صهیونیسم برای سرکوب مردم مستقل و آزاده در گوشه و کنار جهان از جمله در سرزمین‌های اشغالی که این روزها ملموس‌تر از هر زمانی است، به معنای آن نیست که کشورهای مستقل و آزاده کُنش سیاسی ندارند و دست روی دست گذاشته‌اند.

موضع دوگانه کشورهای اسلامی 

گرچه کشورهای اسلامی عمدتا عرب از منظر هم‌نژادی یا هم‌تباری با فلسطینی‌ها نسبت به ظلم اشغالگران صهیونیست موضع گرفته و سالها محکومش کردند اما به مرور با قدرت یافتن رژیم اشغالگر قدس تحت حمایتهای آشکار و مستقیم آمریکا و انگلیس، برخی از کشورهای عربی به صورت مخفیانه یا آشکارا ارتباط خود را با صهیونیستها برقرار کردند و شروع به عادی سازی اشغالگری صهیونیستها و تشدید آوارگی فلسطینی‌ها نمودند.

اما جمهوری اسلامی ایران هیچپگاه ذژیم صهیونیستی را چه به عنوان یک نظام و چه به عنوان یک کشور به رسمیت نشناخته و تنها کشور عضو سازمان ملل متحد است که اصطلاح “رژیم اشغالگر قدس” را در ادبیات حکومتی و بطور رسمی برای تشکیلات سیاسی و دولت نظامی امنیتی منحوس صهیونیستهای اشغالگر بکار برده و به این ترتیب هیچگاه اشغالگری صهیونیستها و آوارگی و اسارت فلسطینیان را عادی تلقی نکرده و همواره پرچم احقاق حق این مردم مظلوم را در خاورمیانه و جهان در اهتزاز داشته است.

کوتاهی سازمانهای بین‌المللی 

بر اساس موازین حقوقی، اشغالگر دو وظیفه دارد. نخست اینکه باید امنیت کشور تحت اشغال خود را حفظ کند و دوم آنکه رفاه ساکنان سرزمین تحت اشغال را تامین نمایند اما رژیم اشغالگر قدس علاوه بر اینکه سالها فلسطین را تحت اشغال خود داشته، نه تنها امنیت آن کشور و حقوق اولیه مردم آن را تامین نکرده بلکه بطور مستمر و نظام‌مند فلسطینیان را از همه داشته‌هایشان محروم کرده است.

در این شرایط وظیفه همه کشورها است که اشغالگر را حتی با استفاده از قدرت نظامی وادار به عمل به تعهدات انسانی و حقوقی کنند تا از اشغالگری دست بردارد. آوارگان و پناهندگان نیز حق دارند به سرزمین خود بازگردند.

عموما اشغال یک کشور کوتاه‌مدت است اما صهیونیستها اشغال فلسطین را سالها ادامه داده و بی‌توجه به تمامی موازین حقوقی و انسانی، برای خود حکومتی غیرقانونی در آن کشور تاسیس کرده و بطور مستمر دامنه تجاوزگری خود را گسترش داده‌اند.

با این تفاسیر اگر هم اشغالگر حضور خود را در کشور تحت اشغال ادامه دهد، حق رانده‌شدگان برای بازگشت به کشورشان هیچگاه بی‌اعتبار نمی‌شود زیرا این حق را همیشه دارند که به موطن خود بازگردند.

این در حالی است که آمریکا و کشورهای اروپایی گرچه بطوری مضحک داعیه دفاع از حقوق بشر را دارند و باید بانی بازگشت پناهندگان فلسطینی به کشورشان باشند، مانع تحقق این مهم شده و رژیم اشغالگر فلسطین را در تداوم نقض قوانین بین‌المللی همراهی می‌کنند. سازمانهای بین‌المللی تحت نفوذ لابی صهیونیسم نیز از فاقد هرگونه اراده برای پایان بخشیدن به آوارگی مهاجران فلسطینی‌ هستند.

بر اساس موازین حقوق که در کل جهان پذیرفته شده فردی که از سرزمین مادری خود رانده می‌شود حق دارد پیگیر حق و حقوق پایمال شده خود باشد و سازمانهای بین‌المللی در این خصوص وظیفه دارند این حق را به رسمیت شناخته و زمینه بازگشت آوارگان به موطن اصلی را فراهم کنند.

سازمانهای بین‌المللی در خصوص آوارگان فلسطینی کوتاهی زیادی کرده‌اند. هفت دهه است که فلسطینی‌ها به زور اسلحه، تهدید فیزیکی و قتل و غارت کشتار از موطن خود رانده شده و سازمانهای بین‌المللی در برابر این جنایت آشکار صهیونیستهای وقیح سکوت کرده‌اند.

مگر وظیفه شورای امنیت سازمان ملل متحد “حفظ صلح و امنیت بین‌الملل” نیست؟ مگر در شرایط کنونی مهمترین وظیفه آن شورا و دغدغه اصلی‌اش پایان دادن به هفت دهه آوارگی و بی‌خانمانی مردم مظلوم فلسطین نیست؟ مگر اینک که اشغالگری روزافزون دولت منحوس صهیونیستی علت‌العلل تداوم بحران خونبار در خاورمیانه و تبعاتش برای جهان است آیا نباید این بحران بزرگ برای شورای امنیت سازمان ملل مهمترین موضوع برای رسیدگی باشد؟  همگان واقف هستند که تداوم حیات دولت اشغالگر صهیونیستی نه تنها به صلح و امنیت جهان صدمه زده بلکه آن را به خطر انداخته، پس چرا نهادهای مدعی حفاظت از صلح بشری این موضوع مهم را در الویت اقدامات خود قرار نمی‌دهند؟

وظیفه شورای امنیت سازمان ملل متحد، حل مساله فلسطین بوده اما هر زمان که این موضوع در آن شورا مطرح شده بلافاصله با قلدری تمام از سوی نمایندگان دولتهای آمریکا، انگلیس و فرانسه رد شده و بطور عامدانه به آن رسیدگی نشده است.

در واقع سازمان ملل متحد در مورد مساله فلسطین و تجاوز دامنه‌دار و روزافزون صهیونیستها به تنهایی تصمیم‌گیرنده نیست و نمی‌تواند به صورت عملیاتی وارد آن شده و موضوع را فیصله دهد. حتی قطعنامه‌هایی که بعضا درباره فلسطین صادر می‌کند در حوزه اجرایی راهبردی ندارند.

کنوانسیون مربوط به وضعیت پناهندگان سازمان ملل متحد نیز که وظیفه‌اش رسیدگی به وضعیت آوارگان فلسطینی است بطور عمدی از این کار سرباز می‌زند و راه کج کرده و گاه در مورد پناهندگان با اهداف سیاسی به سراغ ایران می‌آید.

اسارات ظالمانه و تضییع حقوق اولیه

جدا از پناهندگی و آوارگی فلسطینی‌ها، برخی از مردم این سرزمین به جرم دفاع از حقوق اولیه خود یعنی حق زندگی در موطنشان، در زندانهای مخوف صهیونیستها به اسارت گرفته شده‌اند و شرایط بسیار دشواری را تحمل می‌کنند.

از منظر قانون، چون دولت صهیونیستی یک رژیم غیرقانونی است، دادگاههای برگزار شده توسط آن هم غیرقانونی است و این حق را ندارد که فردی اهل سرزمین تحت اشغال خود را به جرم اعتراض نسبت به اشغال وطنش محاکمه کند.

به فرض آنکه فلسطینی‌های اسیر در زندانهای صهیونیستها را مجرم تلقی کنیم، مجرمان هم در زندانها از حق و حقوقی برخوردارند اما همه حقوق اولیه زندانیان فلسطینی پایمال شده و حتی به آنان اجازه ملاقات با خانواده‌هایشان را هم نمی‌دهند.

رژیم اشغالگر فلسطین بطور کامل حق و حقوق زندانیان فلسطینی را تضییع کرده است. حتی حقوق اسرای جنگی نیز توسط این رژیم ضایع شده زیرا در هیچ جنگی اعم از غزه یا فلسطین اسامی اسرا به سازمان صلیب سرخ جهان اعلام نشده اما سالهاست که در بند هستند.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید