راستی در حالت هیپنوتیزم چه اتفاقی می افتد؟ آیا اظهارات هیپنوتیزم شدگان درست است؟
براستی چه اتفاقی در درون بدن انسان می افتد که چنین اتفاقاتی رخ می دهد؟
کدام قسمت از مغز یا ذهن مسئول این تغییرات درونی است؟
آیا واقعا” این پدیده قابل بررسی از دیدگاه های عمیق بالینی نیست؟
مطالعات انجام شده در مورد مغز انسان، با جداسازی دو نیمکره مغزی در مورد برخی از بیماران صرعی نشان دهنده این واقعیت بوده است که ما در واقع دارای دو مغز هستیم که بطور مستقل از یکدیگر عمل می نمایند. بدین ترتیب با مواجه با محرک های محیطی آنها بطور یکسان عمل نمی نمایند و هرکدام توانائی خاص خودشان را دارا هستند. هر نیمکره مغزی دارای وظایف و توانائی های خاص خودش است وصرفا” به محرک هائی واکنش نشان می دهد که در سیطره توانائی خودش باشد (Watzlawick,1978)
یک مجله مشهور آمریکائی تصویر خیلی ساده شده کارکرد نیمکره های مغز را نشان می دهد (شکل روبرو) :
همانگونه که در تصویر نیز مشاهده می شود مراکز ادراکات، احساسات و تخیلات و اندریافت هنری، موسیقی، مجسمه سازی و رقص در نیمکره راست مغز و مراکز مرتبط با منطق، ریاضیات، توانشهای کلامی و نگارشی و فهم علوم و فنون در نیمکره چپ مغز قرار دارد. بارنت (Barent,1981) ، در مطالعه خود متوجه گردید که با فعال شدن نیمکره راست مغز توانائی تصوراتی (Imaginative ablity) و هیپنوتیزم (hypnotizability) افزایش می یابد.
هیلگارد (Hilgard,1979) در مطالعاتی که روی افراد انجام داد به این نتیجه رسید که بین قدرت تصورات و قدرت خیال پردازی و هیپنوتیزم ارتباط نزدیکی وجود دارد. اریکسون (Erikson,1981) ، کشف نمود بیمارانی که با مشکلاتشان بطور منطقی و تحلیلگرانه (Analytical) برخورد می کنند و آمادگی بیشتری از دیگران برای حل مسائل منطقی دارند دیرتر و به سختی هیپنوتیزم می شوند.
بارنت (Barent,1981) ، اظهار نموده که نیمکره راست هشیاری (Consciousness) فرد را تحت سلطه خود دارد و بطور غیر مستقیم تأثیر در آگاهی (Awarness) دارد. چن، دورکین وبلوم کوئیست (Chen,Dworkin & Bloomquist,1981) عنوان نموده اند که نیمکره چپ در هشیاری نرمال (Normal Consciousness) مسلط هستنند و بیشتر فعالیت دارند حال آنکه نیمکره راست به نسبت فعالیت بیشتری را در حالت تغییر یافته آگاهی دارد.
میلر (Miller,1979): وقتی یک محرک قوی، جاذب و ثابت بکار برده می شود، برای مثال محرکی مثل کریستال برای خیره کردن چشم، این باعث کاهش و ساکن شدن فرایند تداعیات وارتباطات در کورتکس حسی می شود.
این حالت باعث و عامل تجزیه و انفکاک (Dissociation) و کاهش و نقصان در فعالیت های جسمانی می شود. به عبارت دیگر ساکن شدن ارتباطات در مراکز حسی کورتکس باعث کاهش در فعالیت های جسمانی می شود. تعداد قابل توجهی از محققین اظهار داشته اند که هیپنوتیزم یک حالت تغییر یافته از هوشیاریست (An altered state of Consciousness). هیلگارد (Hilgard, 1986) ، در زیربنای تئوریک هیپنوتیزم به لحاظ ذهنی اظهار می کند که هیپنوتیزم یک وضعیت تجزیه یا انفکاک در هشیاری ایجاد می کند. این انفکاک شامل یک شکاف در فرآیندهای روانی شده و آن را به دو شق یا قسمت از آگاهی در می آورد. یکی از این دو بخش در ارتباط با هیپنوتیزم کننده و محیط و جهان بیرون است و بخش دیگر مربوط به دنیای درون و ناظر درونی(Hidden Observer) است. هیلگارد اعتقاد دارد که اثرات هیپنوتیزم محصول این هشیاری تفکیک شده است. برای مثال زمانی که سوزنی به دست سوژه هیپنوتیزم شده فرو می رود و به سوژه گفته می شود که او کاملا” نسبت به درد بدون واکنش باقی می ماند یا اصلا” دردی را احساس نمی کند، واقعیت اینست که آگاهی بیرونی یا آگاهی مرتبط با هیپنوتیزم شونده می گوید که دردی احساس نمی کند، و از آنجائیکه بین هشیاری شکاف افتاده احساس درد نمی تواند به آگاهی درونی به دلیل انفکاک منتقل شود و در نتیجه دردی احساس نمی شود. در واقع آگاهی بیرونی تحت تأثیر حرف های هیپنوتیزم شونده است.
امواج مغز
تغییرات در هوشیاری رابطه بسیار نزدیکی با تغییرات الکتریکی در مغز دارد. همانگونه که می دانیم فعالیت های الکتریکی در مغز در چهار نوع یا شکل کلی نمایش داده می شود:
۱- داری و هوشیاری کامل – امواج ۱۳ تا ۲۴ سیکل در ثانیه (بتا Beta)
۲- حالت ریلکس جسمانی – امواج ۸ تا ۱۲ سیکل د رثانیه (آلفا Alpha)
۳- حالت خواب سبک – امواج ۴ تا ۷ سیکل د رثانیه (تتا Teta)
۴- حالت خواب سنگین-امواج ۴ سیکل در ثانیه (دلتا Delta)
– مطالعات نشان داده که هنگام هشیاری یا هنگام حل مسائل ریاضی یا تفکرات، امواج (بتا) فعالیت مسلط دارند.
– هنگام استراحت و آرامش امواج (آلفا) فعالیت مسلط دارند.
– در رویاهای روزانه و یا تخیلات، هشیاری کاهش می یابد. در واقع خیال بافی شاید یکی از خواصش این باشد، که قدری انسان را از فشارهای استرس زا ی زندگی رهایی بخشد. در توهم آگاهی کاملا” قطع می شود. قطع کامل از واقعیات زندگی. کیفیت توهم، در هیپنوتیزم و بیماران روانی فرق دارد در حالت هیپنوتیزم حالتی شبیه به شبه توهم (Psudohallucination) دارد.
– بررسی های انجام شده نشان داده که در عمیق ترین درجات هیپنوتیزم درصدی آگاهی وجود دارد.
– حتی در خواب عمیق معمولی یا حتی بیهوشی به همین صورت درصدی آگاهی وجود دارد(Rymer, 1987). برای مثال برخی از محرک های خاص ممکن است در حالت خواب عمیق یا حتی بیهوشی شنیده شوند. مادر، در خواب عمیق متوجه کوچکترین سر و صدای فرزند نوزاد خود می شود، حال آنکه شاید هرگز متوجه رعد و برق شدید نشود (Bernnet, 1982)
– بعضی ازافرادی که در بیهوشی عمیق قرار داشتند، بعد از بیرون آمدن از بیهوشی برخی از حرفهای پزشکان را عنوان می نمودند و این نشاندهنده درصدی آگاهی بوده است (Rymer)
– هیپنوتیزم خواب نیست، بیهوشی هم نیست، بلکه حالتی شبیه به خواب آلودگی است. در قویترین درجات هیپنوتیزم درصدی آگاهی وجود دارد و فرد می داند چه می کند و چه اتفاقی می افتد.
– در هیپنوتیزم سبک امواج آلفا و در هیپنوتیزم عمیق امواج بین تتا و دلتا گزارش شده است.
منبع :
تسواک اشتفان، مترجم منصوری ذبیح الله (۱۳۷۰)، کاشف هیپنوتیزم، دفتر نشر فرهنگی
Weiten. W.(1989), Psychology,Themes And Variations, Books/cole Publishing Company California.
Shirimali. N. D(1985),Practical Hypnosis, Khari Daoli,Delhi.
Ousby. J. W(1967), The Teory And Practice. Hypnosis, Thorsons Publishers Limited, North Amptonshire