پسری که فحش می‌داد

مادری آمد پیش من که یک بچه نوجوان داشت. می‌گفت: فحش می‌دهد؛ فحش‌های بسیار ناجور، فقط هم به من می‌گوید. هیچ‌کس هم باور نمی‌کند که او این فحش‌ها را بدهد، حتی وقتی به پدرش می‌گویم، می‌گوید من نه‌تنها باور ندارم که فحش می‌دهد بلکه باور ندارم که این فحش‌ها را بلد باشد. (این هم یکی از آن خوش‌خیالی‌هاست؛ وقتی نمی‌توانیم چیزی را تجسم کنیم، انکارش می‌کنیم!) می‌گفت: یک روز تعطیل که پدرش خانه است، به هیچ‌وجه فحش نمی‌دهد ولی مثل یک آدمی که معتاد باشد، حوالی بعدازظهر که خمار است، می‌آید یک‌گوشه‌ای و دور از چشم پدرش دو تا فحش می‌دهد و نعشه می‌شود!

به این خانم گفتم: شما راهت این است که وقتی فحش می‌شنوی، هیچ واکنشی نشان ندهی؛ یعنی انگار هیچ نمی‌شنوی؛ که این در حقیقت، یک پیام رفتاری است. منتها گفتم خانم شما الان نرو این را عمل کن، ‌این مطلب را به شما عزیزان هم می‌گویم، اگر مطلبی را یافتید که احساس کردید می‌توانید عمل کنید خواهشم این است که تا یک هفته به آن عمل نکنید، مثلاً من یک چیزی گفتم به شما و شما مشی و منش متفاوتی داشتید و فهمیدید که دارید اشتباه می‌کنید اگر خواستید به حرف من عمل کنید تا یک هفته عمل نکنید. ‌اگر آخر یک هفته این حرف من در خاطرتان ماند، آن موقع بروید و عمل کنید. چون ممکن است شما یک خورده شتاب‌زده تحت تأثیر این حرف‌ها قرار بگیرید و بگویید خیلی خوب است که من این‌طوری رفتار کنم. می‌روید و عادت سالیان را کنار می‌گذارید و بر اساس حرف من مثلاً فلان کار را یک روز، دو روز انجام می‌دهید، اما روز سوم برمی‌گردید به همان نقطه اول بلکه شدیدتر! اگر من به شما بگویم که با عصبانیت با بچه برخورد نکنید و شما تا حالا عصبانی می‌شدید، اگر از همین الان بگویید که بله من دیگر خویشتن‌داری می‌کنم، می‌روید خویشتن‌داری می‌کنید یک روز، دو روز، سه روز، اما روز چهارم آن‌چنان عصبانی می‌شوید که جبران تمام این حرف‌ها می‌شود.

به آن خانم گفتم: شما هیچ واکنشی نشان نده که این همان «زبان بدن» است، منتها الان نه، برو تا دو هفته دیگر فکر کن درباره آن، بعد بیا.

ایشان دو هفته بعد آمد و گفت: می‌توانم این کار را بکنم. گفتم: ببین اگر شروع هم کردی، از من نپرسی تا کی؟ حتی اگر موفق نشدی تا آخر عمرت! اگر فحش شنیدی هیچ واکنشی نشان نده. این هم از تبصره‌های این روش است.

‌ایشان رفت و بعد از دو ماه آمد و گفت: بچه من دیگر فحش نمی‌دهد. می‌گفت: روزهای اول فحش داد و من هیچ واکنشی نشان ندادم، می‌‌رفت جلو، دو روز، سه روز، چهار روز آخر مثلاً حمله می‌کرد و من را می‌زد و می‌گفت: چرا چیزی نمی‌گویی؟ من فحش می‌دهم که تو عصبانی بشوی، ‌اصلاً می‌گفت مزد من این بوده که تو عصبانی می‌شدی، حالا که عصبانی نمی‌شوی، به مزدم نمی‌رسم!

آن مادر می‌گفت: من هم که فهمیده بودم نباید عصبانی بشوم، هیچ واکنشی نشان نمی‌دادم تا این‌که بعد از مدت‌ها این رفتار خاموش شد و از بین رفت.

این یک نمونه رفتار عملی و یک تکنیک است که می‌توان استفاده کرد؛ اینکه شما بیانتان را به بچه نه از طریق زبانتان، که با زبان بدنتان نشان بدهید.

 

دکتر علی‌اصغر احمدی

مجله آشنا، شماره ۲۲۶، صفحات ۱۴-۱۵.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
پیمایش به بالا