آثار اعتقاد به معاد (۲)

آثار اعتقاد به معاد (2)

۲ ـ کنترل غرایز و شهوات

تا زمانى که انسان در این دنیا استقرار دارد دلش از تمنّا و خواهشها باز نمى ایستد، امّا وقتى در پرتو ایمان به غیب و اعتقاد به سراى باقى دریافت که فرصت دنیا بسیار محدود و بهره آن نیز بسى ناچیز است، و حتى در قلمرویى که به دست مى آید نمى توان آن را براى همیشه حفظ کرد و خوشیها و لذایذ واقعى نیز در همین ایام کوتاه خلاصه نمى شود، دیگر نه هر دم امواج خواسته هاى بى پایان بر دلش استیلا مى یابد که خود را به همه چیز وابسته کند و موجب انهدام خویشتن گردد و نه از اینکه بیش از حد از نعمتها و ثروتهاى دنیا برخوردار نشده، آزرده خاطر مى شود.
«در زندگى دنیا هم آرزوهاى بلند و هم یأسهاى عمیق در کمین انسان نشسته اند و هر دو کشنده اند و هر دو تهدیدکننده زندگى اند، و آنچه هر دو را در بند مى کند، یاد مرگ است. یاد مرگ هم بر «آمال» و هم بر «آلام» که هر دو بى حد جلوه مى کنند، حد مى زند و آنها را آن چنان که هستند کوچک نشان مى دهد و تاب و طاقت آدمى را افزایش مى دهد و او را بر ادامه زندگى قادر مى سازد»(۸).
امیر مؤمنان على علیه السلام یاد مرگ را اصلاحگر انسان و تربیت کننده روح بشر مى خواند و مى فرماید:
«الا فاذکروا هادم اللَّذات و منغِّص الشهوات و قاطع الأُمنیّات عند المساوَرهِ لِلاْءَعمالِ القبیحه»(۹). به هنگام تصمیم بر کارهاى زشت، مرگ را که نابودکننده لذتها و مکدرکننده شهوت و قطع کننده آرزوهاست به یاد آورید.
داستانهاى قرآن نیز از این تأثیر نافذ و مؤثر ایمان به معاد حکایت دارند؛ از جمله:
۱ـ مؤمن آل فرعون قوم خود را که سخت فریفته دنیا بودند و همین امر آنها را به انواع ستمها و بیدادگریها آلوده ساخته بود، نصیحت کرده آنها را به ناپایدارى زندگى دنیا و ابدى بودن سراى آخرت متوجّه مى سازد و مى گوید:
«اى قوم من! (به این دنیا دل نبندید که) این زندگى دنیا متاع زودگذرى است و آخرت سراى همیشگى و ابدى است».
«یَا قَوْمِ اِنَّمَا هذِهِ الْحَیوهُ الدُّنْیَا مَتَاعٌ وَ اِنَّ الاْخِرَهَ هِىَ دَارُ الْقَرَارِ»(۱۰).
یعنى گیرم که با هزار مکر و فسون ما پیروز شویم و حقّ را پشت سر اندازیم، دست به انواع ظلم و ستم دراز کنیم، و دامان ما به خونهاى بى گناهان آغشته شود، مگر عمر ما در این جهان چه اندازه خواهد بود؟ این چند روز عمر به سرعت مى گذرد و چنگال مرگ گریبان همه را مى گیرد و از فراز قصرهاى باشکوه به زیر خاک مى کشاند. قرارگاه زندگى ما جاى دیگر است(۱۱).
آرى، آنجا که آدمى مى بیند به نسیمى دفتر ایامش بر هم مى خورد و تمام اموالش در کمتر از ساعتى نابود مى شود و یا سیل، زلزله و صاعقه اى همه چیز را بر باد مى دهد و سلامتى او نیز با گلوگیر شدن یک جرعه آب چنان به خطر مى افتد که مرگ را با چشم خود مى بیند، چه جاى آن است که بخواهد به جلوه هاى فریباى دنیا و جاه و جلال آن مغرور شود، و سوار بر مرکب سرکش غرور صحنه اجتماع را جولانگاه خود قرار دهد.
۲ـ قرآن کریم از گروهى افراد با ایمان یاد مى کند که در برابر انسانهاى فریفته ثروت و آنان که جاه و جلال و زرق و برق زندگى قارون چشمانشان را خیره کرده بود و آرزوى لحظه اى زندگى همچون وى را در دل مى پروراندند، مى گفتند:
«واى بر شما! چه مى گویید، ثواب و پاداش الهى براى کسانى که ایمان آورده اند و عمل صالح انجام مى دهند بهتر است».
«وَیْلَکُمْ ثَوَابُ اللّه ِ خَیْرٌ لِمَنْ امَنَ وَ عَمِلَ صَالِحا»(۱۲)
آرى ایمان به معاد چنان افق فکرى آنها را وسعت بخشیده بود که به ثروت سرشار قارون و حشمت و جلال او به چشم تحقیر مى نگریستند و این جلوه هاى فریبنده و زودگذر را در برابر ثواب و پاداش الهى هیچ مى انگاشتند.
۳ـ حضرت شعیب علیه السلام در برابر قوم خود که در سنگلاخ شرک و بت پرستى سرگردان بودند و نه تنها بت که درهم و دینار و مال و ثروت خویش را هم مى پرستیدند، و براى کسب و تجارت پر رونقشان به تقلّب و کم فروشى و خلافکاریهاى دیگرى آلوده شده بودند، یاد قیامت را به آنها گوشزد مى نماید و ایشان را از عذاب فراگیر الهى بیم مى دهد، تا شاید به خود آیند و از مفاسد اقتصادى خود دست شویند:
«وَ لاَ تَنْقُصُوا الْمِکْیَالَ وَ الْمیزَانَ اِنِّىآ اَریکُمْ بِخَیْرٍ وَ اِنِّىآ اَخَافُ عَلَیْکُمْ عَذَابَ یَوْمٍ مُّحیطٍ»(۱۳)
«اى قوم من! … پیمانه و وزن را کم نکنید (و دست به کم فروشى نزنید). من شما را در خیر و خوبى مى بینم و از عذاب روز فراگیر بر شما بیمناکم».

۳ ـ شهامت و شجاعت

اعتقاد و باور به معاد چنان تحوّل عظیمى در روح و اندیشه انسان ایجاد مى کند که نه تنها از فشارهایى که در طریق انجام مسئولیتها بر او وارد مى آید رنجى نمى برد، بلکه از آن استقبال مى کند و همچون کوه در برابر حوادث مى ایستد و در برابر بى عدالتیها تسلیم نمى شود و مطمئن است کوچک ترین عمل نیک و بد، پاداش و کیفر دارد و بعد از مرگ به جهانى وسیع تر که خالى از هر گونه ظلم و ستم است انتقال مى یابد و از رحمت و الطاف پروردگار بهره مند مى شود.
به حلاوت بخورم زهر که شاهد ساقى است به ارادت بکشم درد که درمان هم از اوست
به گفته ویلیام جیمز: «آدمى به این اعتقاد نیاز دارد که در وراى این عالم محسوس، عالم دیگرى وجود دارد که غرق در معنویت است و همین اعتقاد است که سبب مى گردد تا به افرادى که بدان پایبند هستند در برابر حوادث نیرو و قدرتى عظیم ارزانى دارد»(۱۴).
و به راستى چه اعتقادى مانند این خواهد توانست تا در یورش سختیها و دگرگونیهاى روزگار به انسان ثبات قدم بخشد و همچون لنگرى مطمئن کشتى طوفان زده روح انسان را در حوادث و بلایا از تلاطم باز دارد(۱۵).
داستانهاى قرآن نیز حکایتگر خوبى از شهامتها و شجاعتهاى مردان خدا در پرتو اعتقاد به معاد هستند؛ از جمله:
۱ـ قرآن داستان گروهى از بنى اسرائیل را حکایت مى کند که همراه «طالوت» (فرمانده الهى لشکرشان) براى مبارزه با «جالوت» که پادشاهى ستمگر بود، روانه میدان جنگ شده بودند. امّا پس از یک امتحان سخت گروهى باز ماندند و تنها اقلیتى پا به میدان جهاد گذاشتند. این اقلیت نیز به دو دسته تقسیم شدند؛ بعضى گرفتار وحشت و ترس گشتند و گفتند: «ما امروز قدرتى براى مبارزه با جالوت و لشکریانش نداریم».
امّا در مقابل این گروه، کسانى که ایمانى راسخ به روز رستاخیز داشتند، به بقیه هشدار دادند که نباید به «کمیّت» جمعیت نگاه کرد، بلکه باید «کیفیّت» را در نظر گرفت؛ زیرا بسیار شده که یک جمعیّت کم امّا با ایمان و مصمّم به فرمان خدا بر انبوه جمعیّت دشمن پیروز شده اند:
«قَالَ الَّذینَ یَظُنُّونَ اَنَّهُمْ مُلاَقُوا اللّه ِ کَمْ مِنْ فِئَهٍ قَلیلَهٍ غَلَبَتْ فِئَهً کَثیرَهً بِاِذْنِ اللّه ِ»(۱۶)
آرى کسى که مرگ را دریچه اى مى داند به جهان ابدى، و مى داند با مرگ، پرنده روحش از قفس تن آزاد شده و در آسمان بیکران پر مى گشاید، نه تنها از مرگ و شهادت در راه هدف ترس و وحشتى به خود راه نمى دهد، بلکه به استقبال آن رفته، آن را عاشقانه در آغوش مى کشد: • مرگ اگر مرد است گو نزد من آى من از او عمرى ستانم جاودان او ز من دلقى ستاند رنگ رنگ
• تا در آغوشش بگیرم تنگ تنگ او ز من دلقى ستاند رنگ رنگ او ز من دلقى ستاند رنگ رنگ
۲ـ ساحران فرعون نیز به تهدیدهاى شدید فرعون به خاطر اظهار ایمانشان به خداى یگانه، وقعى نمى نهند و با صراحت به وى مى گویند:
«هر حکمى مى خواهى بکن، تو تنها در این زندگى دنیا مى توانى فرمان دهى، ولى ما به پروردگارمان ایمان آورده ایم تا گناهان ما و آنچه را از سحر بر ما تحمیل کردى ببخشاید و خدا بهتر و باقى تر است».
«فَاقْضِ مَآ اَنْتَ قَاضٍ اِنَّمَا تَقْضى هذِهِ الْحَیوهَ الدُّنْیَآ * اِنَّـآ امَنَّا بِرَبِّنَا لِیَغْفِرَ لَنَا خَطَایَانَا وَ مَآ اَکْرَهْتَنَا عَلَیْهِ مِنَ السِّحْرِ وَ اللّه ُ خَیْرٌ وَاَبْقىآ»(۱۷)
آرى، هنگامى که جرقه هاى ایمان به معاد به اعماق جان مى رسد، آن را چنان شعله ور مى سازد که دیگر هیچ تهدیدى در برابر آن کارگر نیست و هر چیز جز خدا و لقاى آخرت و نعیم جاودانش در نظر انسان بى ارزش و ناچیز است.
همین ایمان نیرومند و شعله ور سبب شد که ساحران مادى زبون و چاپلوس دیروز، به انسانهاى قوى و شجاع و پر استقامت امروز مبدّل شوند(۱۸).
۳ ـ یاد قیامت سبب مى گردد تا نوح علیه السلام تسلیم خواسته هاى اشراف و بهانه جویانى که خواهان طرد فقرا از اطراف وى بودند، نشود و با قاطعیت در برابر آنها ایستاده بگوید:
«من هرگز کسانى را که ایمان آورده اند طرد نمى کنم؛ چرا که آنها با پروردگار خویش ملاقات خواهند کرد».
«وَ مَآ اَنَا بِطَارِدِ الَّذینَ امَنُوآ اِنَّهُمْ مُلاَقُوا رَبِّهِمْ»(۱۹)

پی نوشتها :
۸ ـ نگاهى دوباره بر تربیت اسلامى، ص ۸۵.
۹ ـ نهج البلاغه، خطبه ۹۹.
۱۰ ـ مؤمن / ۳۹.
۱۱ ـ تفسیر نمونه، ج ۲۰، ص ۱۰۶.
۱۲ ـ قصص / ۸۰.
۱۳ ـ هود / ۸۴.
۱۴ ـ اراده الاعتقاد، ص ۱۳۱، به نقل از: سیکولوجیه القصّه فى القرآن، ص ۳۵۵.
۱۵ ـ بنگرید به: تفسیر فى ظلال القرآن، ج ۳، ص ۱۳۸۷.
۱۶ ـ بقره / ۲۴۹.
۱۷ ـ طه / ۷۲ و ۷۳.
۱۸ ـ پیام قرآن، ج ۵، ص ۳۹۳.
۱۹ ـ هود / ۲۹.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
اسکرول به بالا