آشنایى اجمالى با فرقه کلامى «مرجئه»

آشنايى اجمالى با فرقه كلامى «مرجئه»

در زمان رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) مردم براى گرفتن پاسخ سؤالات شرعى خویش به ایشان مراجعه مى‏ کردند و آن حضرت نیز در حد لزوم به سؤالات آنان پاسخ مى‏ گفت. پس از ایشان مردم براى گرفتن پاسخ این سوالات به بزرگان صحابه و تابعین مراجعه مى ‏کردند.از آنجا که همه تابعین و صحابه، معرفت عمیق از دین نداشتند و گاهى در پاسخ به یک سؤال، جوابهاى مختلفى مطرح مى ‏شد، این اختلاف نظرها به تدریج زمینه را براى ظهور فرق مختلف ایجاد کرد. از سوى دیگر فتوحات مسلمین سبب ورود مسائل اعتقادى تازه‏اى در قلمرو حکومت اسلامى شد که بر شبهات دامن مى ‏زد. ولى متأسفانه این عقاید به طور گسترده و عمیق توسط علماى اسلامى مورد بررسى قرار نگرفت و اگر هم بررسى شد، امکان رساندن آن به همه مردم وجود نداشت. از این رو هرکدام از این عقاید طرفدارانى براى خود کسب کرد و کم ‏کم به صورت فرقه‏ هاى مختلف در جامعه اسلامى نمود یافت.از جمله این فرق مى ‏توان خوارج،معتزله،اشاعره … و مرجئه را نام برد.
پیدایش ‏مرجئهدر اواخر خلافت عثمان که مردم از فساد عثمان به تنگ آمده بودند، شبهه‏ اى در مورد مرتکب کبیره مطرح شد؛ بدین مضمون که اگر فرد مومنى مرتکب گناه کبیره شود آیا مومن است یا کافر؟ طرفداران حضرت على عثمان را مرتکب کبیره مى ‏دانستند و بعدها خوارج هم عثمان و هم على را به خاطر قبول حکمیت مرتکب گناه کبیره قلمداد مى‏ کردند.
معتزله و خوارج، هریک جوابى به آن شبهه دادند، بطور مثال خوارج مرتکب کبیره را کافر و خارج از دین مى ‏پنداشتند: معتزله معتقد بود چنین شخصى نه مؤمن است و نه کافر و منزله بین المنزلتین را مطرح کردند. در این میان عده ‏اى بحث ارجاء را پیش کشیدند که هم با نظر خوارج و هم با نظر معتزله متفاوت بود. این عده بعدها به عنوان«مرجئه» نامیده شدند.
معناى لغوى و اصطلاحى «ارجاء»براى «ارجاء» دو ریشه مى ‏توان در نظرگرفت :
1 – «ارجاء» از ریشه «رجأ» به معناى تأخیر مشتق شده ‏است و منظور این است که اعمال ،متأخر از ایمان است. براساس این عقیده حسابرسى از اعمال تنها به روز قیامت موکول است. طرفداران این عقیده معتقد بودند که نمى ‏توان در این دنیا درباره مرتکب کبیره قضاوت کرد؛ چون تنها خداست که از ضمیر بندگان آگاه است و تنها او مى ‏تواند در مورد افراد حکم کند. از این رو قضاوت را باید تا روز حساب به تأخیر اندخت.
2 – «ارجاء» از ریشه «رجو» به معناى امید است به این معنا که خداوند بسیار بخشنده و مهربان است و بخشایندگى و مهربانى او برهمه چیز گسترده است. چه بسا خداوند در روز حساب، مرتکب کبیره را ببخشاید. بنابراین نمى ‏توان در مورد افراد در این دنیا قضاوت کرد و باید آن را به خدا واگذار کرد. برخى عنوان مرجئه را مأخوذ از این آیه مى ‏دانند:«و آخرون مرجون لامرالله‏اما یعذبهم و اما یتوب علیهم والله علیم حکیم».
بینانگذار مرجئه
این فرقه از حدود سال ۷۰ هجرى به صورت یک فرقه و جریان فکر ى نمود و ظهور یافت.بعضى بر این باورند که اولین کسى که این نظر را بیان کرد، حسن بن محمد بن حنفیه،نوه امام على، بوده است. دلیل آن را هم جمله ‏اى مى ‏دانند که وى گفته است: «الایمان لایزید ولاینقض». ایمان نه زیاد و نه کم مى ‏شود. ظاهر این جمله این مطلب را مى ‏رساند که از آنجاکه ایمان کم و زیاد شدنى نیست، خللى به ایمان مرتکب کبیره وارد نمى ‏شود.گفته شده است که وى کتابى در این زمینه نوشت ولى بعداً پشیمان شد و از نوشتن آن اظهار ندامت کرد. برخى هم گفته ‏اند که وى مى‏ خواست از این طریق سبّ بر جدش امیرالمؤمنین على را از بین ببرد ولى بعداً از این کار پشیمان شد. گرچه شواهد تاریخى حاکى از آن است که این جمله معروف از وى مى‏ باشد ولى قصد او از بیان این سخن، چنین برداشتى نبوده است و هواداران این عقیده براى مشروعیت بخشیدن به عقیده خویش، او را طرفدار این عقیده معرفى کرده ‏اند. از این رو نسبت دادن این موضوع به حسن بن محمد بن حنفیه نارواست، زیرا اولاً او در خانواده‏اى شیعى، بزرگ شده ‏است،ضمن اینکه وى در اواخر خلافت عثمان که این بحث مطرح شد تنها پنج سال داشته‏است.
شعب ‏مرجئه
مرجئه به چهار شاخه اصلى تقسیم شده ‏اند که عبارتند از:
1 – مرجئه خوارج
2-مرجئه قدریه
3 – مرجئه خالصه
4 – مرجئه جبریه.
هریک از این شاخه ‏ها نیز خود به گروه‏ هاى فرعى ‏ترى منشعب مى ‏شود. مثلاً مرجئه خالصه به شش گروه منشعب شد:
1 – یونسیه
2 – عبیدیه
3 – غسانیه
4 – شعبانیه
5 – تومینیه
6 – صالحیه.
ناگفته نماند که ‏مرجئه تنها یک وجه مشترک دارند که موجب پیداش آنان شده است و آن بحث «ایمان و کفر» است. در مورد مسایل دیگر هر گروه، عقاید متفاوتى دارند. انشعاباتى که در این فرقه ایجاد شد، به واسطه بعضى اختلافات جزئى بود که در عقاید هر گروه وجود داشت و نام هرگروه معمولاً از نام رئیس آن نشأت مى ‏گیرد، مثلاً غسانیه اصحاب غسان کوفى بودند.
عقایدمرجئهطرفداران این فرقه را از نظر عقاید مى ‏توان به سه دسته کلى تقسیم کرد:
الف) برخى قایل بودند که مقصود از ایمان، معرفت قلبى به خداست. اگرچه در ظاهر یهودى یا بت پرست باشى و کفر بگویى، ولى همین که بدانى صانعى در عالم وجود دارد کافى است. رئیس این دسته جهم بن صفوان بود.
ب) عده‏ اى معتقد بودند که ایمان تنها اقرار به وجود خدا و کتاب اوست، اگرچه در قلب، کافر و منکر وجود خدا باشى. رهبر این گروه محمدبن کرام سجستانى بود.
ج) عده ‏اى بر این باوربودند که ایمان، شناخت خدا در قلب و اقرار به زبان، همراه با قبول کتب آسمانى است ولى اعمال را جزو ایمان نمى ‏دانستند و این قول اکثر علماى آنهاست.
خوب است بدانیم که شعار معروف مرجیان این بود: «هیچ گناهى به ایمان انسان ضرر نمى ‏رساند همانطور که با کفر هیچ طاعتى سود نمى‏دهد».
نقد عقایدمرجئه از طریق استدلال عقلى و دلایل قرآنى و روایى
الف) موضع عقل: چنانکه ملاحظه شد اطاعت از خدا و پیامبر که نمود خارجى آن عمل به احکام است در نزد مرجیان جایى ندارد و این امر با فلسفه فرستادن انبیا تعارض دارد. پیامبران آمده ‏اند تا مردم را از وجود خداى یگانه آگاه کنند و آنها را به پرستش وى و اجراى فرامین او دعوت کنند تا مردم با عمل به این دستورات به رشد و تعالى رسیده، جامعه نیز به سعادت برسد. اگر صرف اعتقاد کلى یا اقرار زبانى براى ایمان آوردن کافى بود، نه تنها پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) بلکه پیامبران دیگر نیز به این کار بسنده مى ‏کردند و آوردن این همه احکام لزومى نداشت؛ زیرا خداوند کار عبث و بیهوده انجام نمى ‏دهد. در ضمن پیامبران الهى نیز در امر تبلیغ این همه دچار مشقت نمى ‏شدند و این همه دشمن نداشتند و حتى اکنون نیز مسلمین نباید این همه از سوى دشمنان مورد فشار و حمله قرار گیرند. آرى این دستورات عملى اسلام است که مخالف منافع دنیاخواهان و زورگویان است و دشمنى ایشان را برانگیخته است.
ب) موضع قرآن
با مراجعه به آیات قرآن و روایات معصومین (ع) در این خصوص مى ‏توان به خوبى دریافت که مراد از ایمان در اسلام چیست. اکنون آیاتى از قران را در این باره مى ‏آوریم:
«انماالمؤمنون الذین آمنوا بالله و رسوله ثم لم یرتابوا و جاهدوا باموالهم و انفسهم فى سبیل الله اولئک هم الصادقون» (حجرات ۱۵). خداوند در این آیه لازمه ایمان را اعتقاد قلبى بیان مى ‏کند و کسى را مومن مى‏ داند که حتى در دل به خدا و رسولش شک نداشته و آنها را قلبا باور داشته باشد و در عمل نیز با جان و مال خود در راه خدا مجاهده کند.
«و من الناس من یقول امنا بالله و بالیوم الاخر و ما هم بمؤمنین»(بقره/ ۸) با تأمل در این آیه مى ‏توان دریافت که کسانى که ایمان مى ‏آورند مى ‏بایست آن را به زبان نیز بیان دارند تا موضع آنها مشخص شود و از کافرین جدا شوند. در عین حال نمى ‏توان گفت تمام کسانى که به زبان ایمان آورده ‏اند، قلباً هم مؤمن هستند. بنابراین اقرار به زبان، به تنهایى کفایت نمى ‏کند.
«اذا جاءک المنافقون قالوا نشهد انک لرسول الله والله یعلم انک لرسوله والله یشهد ان المنافقین لکاذبون»(منافقون۱)؛ در این آیه منافقان با زبان اظهار ایمان مى‏ کنند ولى اگر مؤمن شدن تنها با گفتن شهادتین کافى بود پس منافقان که بنابر مصلحت خویش در ظاهر به وجود خدا و رسولش گواهى مى ‏دادند نیز از مومنان بودند؛ در حالیکه چنین نیست. لذا گفتن شهادتین به تنهایى براى ایمان آوردن کافى نیست.
«والمؤمنون والمؤمنات بعضهم أولیاء بعض یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و یقیمون الصلوه و یؤتون الزکوه و یطیعون الله و رسوله اولئک سیرحمهم الله ان الله عزیز حکیم»(توبه ۷۱): در این آیه خداوند وصف حال مؤمنین را بیان مى ‏کند. از این آیه معلوم مى ‏شود که اطاعت خدا و رسول او نیز شرط ایمان است و از مصادیق آن امر به معروف و نهى از منکر، بجا آوردن نماز، دادن زکات و موارد دیگر است که در آیات دیگر قرآن به آنها اشاره شده است. در جاى دیگر قرآن به صراحت مى ‏فرماید:«و من یعمل من الصالحات و هو مؤمن«(طه۱۱۲). همچنین در آیات زیادى همواره ایمان در کنارانجام عمل صالح ذکر شده ‏است.این امر نشان ‏دهنده شدت اهمیت بروز ایمان در عمل و انجام فرامین الهى در اسلام است. در آیه ‏اى دیگر از قرآن اعتقاد قلبى و اقرار زبانى و عمل بوسیله جوارح و اعضا از شرایط ایمان بیان شده است:«قالت الاعراب امنا قل لم تؤمنوا ولکن قولوا اسلمنا و لما یدخل الایمان فى قلوبکم و ان تطیعواالله و رسوله لا یلتکم من اعمالکم شیئا ان الله غفوررحیم» (حجرات ۱۴).
ج ) موضع معصومین (ع)
امامان معصوم (ع) هیچگاه بر عقاید مرجئه مهر تأیید ننهادند و همواره نسبت به آنان موضع مخالف داشتند و مردم را از گرویدن به آنها بر حذر مى ‏داشتند؛ زیرا این عقاید عملاً سبب مسخ اسلام مى ‏شود. همچنین از ایشان در مورد ایمان فرمایشاتى وارد شده است که بیانگر شرایط و لوازم ایمان است؛ از جمله از حضرت على در خصوص ایمان سوال شد. آن حضرت فرمودند: ایمان، معرفت قلبى و بیان زبانى و عمل جوارحى است. مرجئه نه تنها از جانب امامان معصوم رد شده ‏اند بلکه از سوى بسیارى از بزرگان صحابه و تابعین نیز مورد طعن قرار گرفته ‏اند. در ادامه به یک حدیث و یک نقل قول ازیکى از بزرگان صحابه در این خصوص اشاره ‏مى ‏شود:
1 – محمد بن حفص بن خارجه روایت کرده است که شنیدم امام صادق در پاسخ مردى که در مورد گفته مرجئه پیرامون کفر و ایمان سوال کرد فرمود: آنها براى ما دلیل مى ‏آورند، که همانطور که کافر نزد ما کافر است و ما او را به عنوان یک کافر در نظر مى ‏گیریم نزد خدا هم کافر است. بنابراین اگر کسى نزد ما اظهار ایمان کرد، وى نزد خدا هم مومن است. اما خداوند سبحان فرموده است: «این دو چگونه با یکدیگر مساوى هستند». کفر آن است که بنده‏اى به آن اقرار کند؛ ولى ایمان بنده آشکار نمى ‏شود مگر با عمل و نیتش و اقرار به تنهایى کافى نیست؛ پس هرگاه کسى در نیت و زبان و عمل اظهار ایمان کند و ایمان او در این سه مورد نمود یابد، آنگاه وى مؤمن خواهد بود و احکام مؤمنین بر وى نزد خداوند جارى مى ‏شود. از مفهوم این حدیث شریف استنباط مى ‏شود که اقرار زبانى یا نیت و عمل به تنهایى براى مؤمن بودن کافى نیست؛ بلکه این سه باید با هم ‏تؤام باشند.
2 – محمدبن فضل، از پدرش، از مغیره بن سعید،از پدرش،از مقسم،از سعید بن جبیر روایت کرده که گفته است: مرجئه یهود این امتند و دلایل آنها را رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) نسخ و باطل کرده است هنگامى که فرمودند: بناى اسلام بر پنج چیز است: گواهى دادن به این که خدا یکى است و جز او خدایى نیست (لا اله الاالله)ومحمد (صلی الله علیه و آله) فرستاده اوست (محمد رسول الله) و بپا داشتن نماز و دادن زکات و به جاآوردن حج بیت الله الحرام و گرفتن روزه در ماه رمضان. این نیز دلیل دیگرى است بر این که عمل جایگاه ویژه‏اى در اسلام دارد. البته باید توجه داشت که مرجئه پس از زمان رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) به وجود آمد و این کلام پیامبر (صلی الله علیه و آله) بطور خاص در رد مرجئه گفته نشده است، بلکه ایشان با این سخن مى‏ خواستند ارکان اسلام را بیان کنند تا در آینده راه براى امت روشن باشد و به بیراهه نروند و دچار شبهه در دین نشوند.
علل و زمینه ‏هاى ظهور مرجئه
الف – علل و انگیزه‏ هاى اجتماعى و روانى: پیدایش مرجئه مصادف با زمانى بود که فرقه خوارج بسیار ریشه دوانده بود و مردم از افراطها و سختگیریهایى که آنان درقبال اعمال ظاهرى دین انجام مى ‏دادند، به تنگ آمده بودند؛ بنابراین بسیارى از این عقیده استقبال کردند. بطور مثال عده‏اى از اهل سنت از برخى عقاید این فرقه، از جمله اینکه مؤمن عاصى مخلّد در آتش نیست و جواز تخلف از عذاب غیر از پاداش است متأثر شدند.
ب – علل و انگیزه ‏هاى سیاسى و حکومتى: حکومت اموى که حکومتى غاصب و فاسد بود، به هیچ وجه خود را متعهد به اجراى قوانین اسلامى نمى ‏دانست و حتى در ظاهر هم چنین ادعایى نداشت. از این رو براى مشروعیت بخشیدن به حکومت خویش از هر عقیده زشت و باطلى که موافق باطبع پلیدشان بود – همانند عقایدمرجئه – حمایت مى‏کرد و با دستگاههاى تبلیغاتى گسترده خود آن را به تمام نقاط جامعه اسلامى گسترش مى ‏داد.
بر اساس اعتقادات این فرقه،اسلام از هر دین دیگرى ساده و سهل گیرتر است. لذا هر کسى از جمله یزید شراب خوار را مى ‏توان مسلمان نامید و هر عمل کثیفى که انجام داد موجه دانست. کسى هم که این عقاید را داشت خود را در مقام مخالفت با حکومت نمى ‏دید و در این صورت مردم از قضاوت کردن در مورد یزید شراب خوار و عبدالملک سفاک و حجاج بن یوسف خونخوار خوددارى مى‏ کردند.
پاسخ به یک اشکالدرباره ‏مرجئه یک اشکال و یک نکته به ظاهر متعارض وجود دارد و آن این است که‏ مرجئه متهم شده است که متمایل به حکام ، عقایدشان همسو با خواست خلفاى جور بوده است. از سوى دیگر تاریخ نشانگر آن است که‏ مرجئه در قیامهاى متعددى علیه حکومت شرکت داشته است. اکنون این سؤال پیش مى ‏آید که چرا مرجئه بر علیه حکومتى که حامى عقاید آنان بود قیام مى ‏کردند؟ پاسخ این است که در دوره حجاج، در عراق و آفریقا، بسیارى از ساکنان این مناطق مسلمان شدند. اسلام آوردن این افراد دست عمال اموى را براى گرفتن جزیه مى ‏بست و به مرور از درآمد آنها مى ‏کاست. حجاج با دیدن این وضع اعلام کرد که چنین ایمان آوردنى کافى نیست و گفتن شهادتین براى مؤمن شدن کفایت نمى‏ کند، بلکه مسلمان کسى است که بتواند آیات قرآن را بخواند و… . در پى آن حجاج از کسانى که تازه مسلمان شده بودند جزیه مى ‏گرفت. در این جا عقیده ارجاء به عنوان یک حربه دفاعى به کار مردم مى ‏خورد. زیرا مرجیان براى ایمان آوردن تنها گفتند شهادتین را کافى دانسته و شرایطى را که حجاج در تعریف ایمان گفته بود فاقد اعتبار مى‏ دانستند. در این صورت ارجاء جهت گیرى دفاع از اقوام تازه مسلمان را پیدا کرد و در این جهت مخالفین از آن سود مى ‏جستند. وجود عقاید ارجاء در خراسان و روستائى با عنوان مرجى آباد در اطراف بلخ شاهد صدق این مدعاست.
نمونه هایى از عقاید مرجئه در زمان ما
به وضوح مى ‏توان دریافت که عقاید این فرقه، مخالف با عقاید ناب اسلامى است.این عقاید ناصواب در جامعه اثرات بسیار نامطلوبى به ویژه در میان جوانان گذارد و بیشتر مورد استقبال آنان قرار گرفت. متأسفانه دنیاى تشیع که در آن زمان در پرتو تعلیمات ائمه(ع) صد در صد مخالف این اندیشه بود، اکنون خود به شکل غیرمستقیم آن را احیاء کرده و عمل جوارحى را تحقیر مى ‏کند؛ مثلا مى‏ گویند انتساب خود را به على درست کن، و«یا على بگو» همین کافى است؛ یا جزو حزب حسین باش؛ خیال کرده‏ایم حسین – نعوذبالله – یک آدم حزب باز است؛ در صورتى که فلسفه شهادت امام حسین زنده کردن اسلام در مرحله عمل است. ما ادعا مى کنیم بهشت را به بها نمى ‏دهند به بهانه مى ‏دهند، در حالیکه حضرت على از بهشت به بها تعبیر مى ‏کنند. در تفاسیر آمده است که در مدینه هم یهودى بود، هم مسیحى و هم مسلمان. بین عده‏اى از مسلمانان با عده‏ اى از یهودیان و مسیحیان اختلاف افتاد. مسلمانان گفتند: اکنون که ما مسلمان شده ‏ایم ما ملت ممتازیم و خدا برایمان امتیاز قایل است؛ لذا هرکار بدى کنیم از ما مى ‏گذرد. مسیحى ‏ها هم گفتند خیر، ما چنین هستیم و یهودى‏ ها هم عین همین مطلب را گفتند. لذا این آیه نازل شد: «لیس بامانیکم ولا امانى اهل الکتاب من یعمل سوءً یجزبه ولا یجدله من دون الله و لیاً و لا نصیرا» (نساء /۱۲۳)؛یعنى مطلب آن طور که شما مسلمانها آرزو مى ‏کنید و آن طور که اهل کتاب خیال مى ‏کردند نیست. هرکس کار بد کند خدا به او کیفر خوهد داد و به جز خدا احدى را یارو یاور نخواهد یافت.
از این رو،این فرقه و عقاید آن هیچگاه از بین نرفت،اگرچه به ظاهر دیگر اسم ورسمى از آن درمیان نیست.
فهرست منابع
1 – جعفریان، رسول. تاریخ سیاسى اسلام: تاریخ خلفا از رحلت پیامبر(صلی الله علیه و آله) تا زوال امویان. تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد،۱۳۷۷.
2 – نهج البلاغه. ترجمه کاظم عابدینى مطلق.تهران:آفرینه،۱۳۷۹.
3 – شهرستانى، محمدبن عبدالکریم. الملل والنحل. ترجمه ى مصطفى خالقدار هاشمى.چهارم.تهران:اقبال،۲ج.
4 – ابراهیم حسن،حسن.تاریخ سیاسى اسلام.ترجمه ى ابوالقاسم پاینده.نهم.قم:جاویدان،۱۳۷۶.
5 – عبدالباقى،محمدفؤاد.المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم.دوّم.تهران:اسلامى،۱۳۷۴.
6 – اسفندیارى،اسکندر.پژوهشى درباره طوایف غلات تا پایان غیبت صغرى و موضع ائمه در این باب.تهران:سازمان تبلیغات اسلامى،۱۳۷۴.
7 – سبحانى تبریزى،جعفر.بحوث فى الملل والنحل.قم:مرکز مدیریت حوزه علمیه ۶ ۱۳۷۰ج.
8 – ابوزهره،محمد.تاریخ المذاهب الاسلامى.قاهره:دارالفکرالعربى،۲ج.
9 – مطهرى،مرتضى.حق و باطل.شانزدهم.تهران:صدرا،
نویسنده:الهام شعبانى

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
به بالا بروید